نام پژوهشگر: مرضیه سلیمی پور

مسئولیت های حکومت در عرصه تربیت با رویکردی فقهی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات 1392
  مرضیه سلیمی پور   حسین صابری

نتیجه گیری: ? منظور از تربیت در این تحقیق، به معنای تأدیب است که از ماده ی «ادب»، به معنای درخواست و تقاضا است یعنی شخص را به سوی نیکی ها دعوت می کند و از زشتی ها باز می دارد. از ابعاد گوناگون تربیت، بُعد اجتماعی آن مورد نظر است، زیرا عملکرد حکومت در عرصه ی تربیت بیشتر ناظر به پرورش جنبه هایی از شخصیت آدمی است، که به زندگی او در میان جامعه مربوط می شود. ? حکومت در لغت از «حکم» گرفته شده است، که معنای اولی آن، منع از فساد برای اصلاح است و این معنا در تمام موارد معانی دیگر صادق است. حکومت در اصطلاح، عبارت است از؛ نهادی که امر و نهی و تدبیر امور و حق حاکمیت بر جامعه را در دست دارد و به عبارتی همان نهاد عالی تدبیر کننده امور است. به عبارتی مدیریت و زمامداریِ یک جامعه را حکومت می گویند. ? ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی، بالا بردن سطح آگاهی های عمومی، آموزش و پرورش؛ از جمله وظایف حکومت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد. تعلیم و تربیت جامعه، اقامه ی فرائض و شعائر الهی، تربیت مردم بر اساس اخلاق نیکو و پسندیده، اقامه ی سنت های حسنه و میراندن بدعت ها، امر به معروف و نهی از منکر یا موعظه، تذکر، انذار و ارشاد مردم، جداکردن افراد نیکوکار و بدکار جامعه با تشویق کردن و تنبیه کردن و... از جمله وظایف تربیتی حکومت در کلام فقها است. ? از آن جایی که شیعه در دوران حیات خویش پیوسته برکنار از حکومت بوده و اغلب به فقهی شخصی روی آورده است، بنابراین می توان گفت که فقه موجود، نگرشی نظام مند به تربیت دینی جامعه، از دریچه ی حکومتی نداشته و بیشتر شخصی است نه حکومتی. به این معنا که فقط عمل مومنان را به شریعت، در بُعد فردی تعیین می نماید و در آن اصل تربیت دینی- حکومتی ملحوظ نشده است. شریعت اسلامی با مداخلات کتاب و سنت به ایجاد زمینه ی رشد اخلاق و شکوفائی آن که همان حکومت دینی است اهمیت داده و حتی فلسفه ی تشکیل یک حکومت دینی را تربیت بیان نموده که بقیه ی عرصه های موجود در راستای این امر مهم قرار می گیرند. ? قرآن در چندین آیه از جایگاه تعلیم و تربیت در سیره ی رهبری پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخن می گوید و هدف رسالت پیامبران را تربیت و تزکیه ی مردم معرفی می کند. و چون تشکیل حکومت یک نیاز تبعی برای تربیت انسان ها است، بنابراین، مأموریت اساسی حکومت اسلامی، توسعه ی اخلاق و گسترش و ترویج مکارم در جامعه ی بشری است. هم چنین می توان وظیفه ی دینی انبیاء را در حد نازل تری به حکّام تسرّی داد، زیرا امر به معروف و نهی از منکر که فلسفه ی وجودی حکومت است، از وظایف آنها می-باشد و مجموعه اوامر دنیا و دنیایی را در بر می گیرد. قرآن کریم در هدایت و اصلاح، یا در گمراهی و انحراف، نقش مهمی را به رهبری و حکومت می دهد چرا که حکومت منحرف عامل به وجود آوردن پدیده انحراف درمیان بسیاری از انسان ها بوده است. فقها هم به چنین نوعی از رابطه علی میان فساد یا صلاح انسان ها و حکومت ها معتقدند و منشأ فساد و صلاح آدمی را، نوعِ حکومتی می دانند که بر آن ها حکم می راند، و با تعیین موضع خود مبنی بر ضرورت حکومت، می توان به این نتیجه رسید که یک حکومت اسلامی تا چه اندازه می تواند در تربیت مردم و هدایت آنها به سوی سعادت دنیوی و اخروی موثر باشد و بالعکس. ? در روایات آنچه قابل استخراج است عبارت از این است که؛ نوع مردم، تابع محیط قرار می گیرند و جذب جریان غالب در آن می شوند، پس نقش محیط در ارتباط با گرایش مردم به دین و دینداری و یا اعراض آنان از دین انکارناشدنی است. از دیدگاه اسلام، مهم ترین هدف حکومت این است که زمینه ی تربیت فرد و جامعه را فراهم نماید تا استعدادها در جهت رشد و تعالی الهی شکوفا گردد. با توجه به آیات، روایات و تعبیرات بیان شده به این نتیجه می رسیم که شبهه ی - تعلیم و تربیت از جهت شأن رسالت و هدایت معنوی جامعه است، نه از جهت شأن زمامداری- از بین می رود. بنابراین می توان گفت که یک حکومت اسلامی و حاکم دینی نه تنها وظیفه ی برآوردن نیازهای اولیه و فردی انسان ها را دارد، بلکه وظیفه ی تعلیم و تربیت صحیح مردم را بر عهده دارند. ? در دلیل سیره ی عملی معصومین(علیهم السلام) به این نتیجه رسیدیم که مسئولیت هایی که حاکمان و کارگزاران حکومتی به عهده دارند، همان مسئولیت های پیامبران و جانشینان معصوم ایشان است. بنابراین در تمام دستورالعمل های حکومتی که معصومین (علیهم السلام) به کارگزاران خویش داشتند، تعلیم و تربیت در سایه استصلاح (زمینه سازی برای اصلاح) اهل آن سرزمین، یک برنامه ی قطعی و لازم بوده است. بنابراین می توان گفت؛ استصلاح به معنای زمینه سازی برای اصلاح مردم؛ همان معنا و مفهوم سیاست را دارد. چرا که سیاست در آثار فقها همان طور که بیان شد، به معنای؛ همت گماشتن به اصلاح مردم، تدبیر و تربیت مردم در جهت رسیدن به صلاحیت کمالی، ریاست عامه دین و دنیا و بازداری از معاصی و ترغیب به انجام دستورات الهی و... است، و از طرف دیگر چون سیاست همان زمامداری و مدیریت یک حکومت است در نتیجه می توان گفت؛ اصلاح و تربیت مردم از جمله وظایف یک حکومت است. ? برای برانگیختن مردم به سوی نیکی ها و اجتناب دادن آنها از بدی ها، نیاز به یک نظام انگیزشی است که در این تحقیق از آن به عنوان «سازوکارهای تربیتی مترتب» تعبیر شده است. شماری از آیات قرآن کریم انذار و تشویق را به عنوان بیم دهنده و نوید دهنده در راستای مأموریت پیامبران معرفی کرده است. این نظام انگیزشی در تمامی روابط اعم از والدین و فرزندان، کارفرمایان، معلمان، حکومت ها و دولت ها به عنوان نظام تشویق و مجازات به اجرا گذاشته می شود. حکومت ها برای پیشبرد اهداف تربیتی خود، جز این راه دیگری ندارند. با این بیان که تشویق، بسان پیشگیری از بیماری است، در حالی که انذار همانند درمان بیماری پس از وقوع آن می باشد. در این بخش ساز و کارهای «تشویقی و ترغیبی» و «انذاری و بازدارنده»، به عنوان یک نظام انگیزشی از مهم ترین و بلکه تنهاترین سازوکار تربیتی یک جامعه ی دینی است. ? یکی از مهم ترین سازوکارهای حکومت برای ایجاد سلامت معنوی جامعه اش، امر به معروف و نهی از منکر است، چرا که اگر حکومت نقش نظارتی و امر و نهی خود را از دست بدهد، جامعه نیز به سمت تباهی و گرفتاری در بحران های اخلاقی، فرهنگی و تربیتی می رود و از جمله تفاوت های مهم حکومت دینی با حکومت غیردینی، توجه به همین نکته است. امربه معروف و نهی از منکر، در آیات قرآن کریم، به دو شکل بیان شده است؛ آیاتی که به نوعی بیانگر وظیفه ی فردی آحاد مسلمین می باشند (از قبیل آیات: 16 لقمان، 199 اعراف، 110 آل عمران، 71 و 112 توبه) در این گونه آیات، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک مسئولیتِ عمومی، که متوجه تک تک مسلمانان است، پدیدار شده است. دسته ای دیگر از آیات قرآن کریم، بیانگر نوعی از امر به معروف و نهی از منکر می باشند؛ که به عنوان وظیفه ای که متوجه گروه خاصی است (از قبیل آیات: 41 حج ، 104 آل عمران). پس جنبه ی دیگر این فریضه ی الهی، جنبه ی حکومتی و تشکیلاتی آن است، این معنا را روایات هم بیان کرده اند همان طور که در حدیث امام صادق (علیه السلام) آمده؛ امربه معروف و نهی از منکر بر شخص قدرتمندی که مردم از او فرمان می برند و معروف را از منکر باز می شناسد واجب است، نه بر افراد ناتوانی که هیچ راهی را نمی شناسند. ضرورت تشکیل حکومت برای نیل به کمال مطلوب و ایجاد جامعه ی دینی مبتنی بر تربیتِ دینی بر پایه ی امر به معروف و نهی از منکر استوار است. بعضی از فقها، ایفای وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان دلیل برای ضرورت تشکیل حکومت اسلامی می دانند، به این معنا که امر به معروف وظیفه ای است که بدون حکومت، عملی نمی شود و برای اجرای آن تشکیل حکومت از ضروریات است. مرحله ی سوم امربه معروف و نهی از منکر (یدی - عملی) از وظایف حاکم اسلامی است و به حکومت و قدرت سیاسی بستگی دارد، در نتیجه باید گفت که؛ حکومت در اجرای مرحله ی سوم این فریضه، نقش اساسی را ایفا می کند، چرا که در نبود حکومت و دستگاه اجرایی، اقدام به این مرحله، از این فریضه ی مهم متروک می ماند. البته این مرحله از امربه معروف و نهی از منکر جزء سازوکارهای انذاری و بازدارنده قرار می گیرد که در بخش بعدی به آن پرداختیم، در اینجا فقط برای بیان اینکه امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای از وظایف تربیتی حکومت است به آن پرداختیم. ? حسبه جزئی از وظیفه ی گسترده و فراگیر امربه معروف و نهی از منکر است که در اصطلاح متأخرین شیعه، بیشتر هنگام بخث از مبنای حکومت، ولایت و جواز تصرف استعمال می شود، اما در فقه اهل سنت، در بناء، اجزا و تشکیلات حکومت به کار می-رود. عده ای از علمای شیعه نیز از امر به معروف و نهی از منکر به «باب الحسبه» یاد می کنند و آن را از اموری می دانند که، شارع مقدس به اهمال و ترک آن راضی نیست. بلکه اموری هستند که حتماً باید در خارج تحقق و موجودیّت پیدا کنند در نتیجه باید گفت که حسبه به عنوان یک وظیفه ی دینی همانند امربه معروف توسط افرادی که از طرف حکومت انتخاب می شوند، اجرا می گردد. ? تقویت و تشویق روحیه ی گرایش به معنویات در مواردی چون نماز، روزه، اعتکاف، حج، زیارت و ... نمود پیدا می کنند و نقش حکومت را در اقامه ی این امور مهم با بیانی از روایات و کلام فقها بیان شد. اثرات تربیتی هر یک از این موارد را با بیانی از آیات و روایات تبیین کردیم و در پایان بحث هر یک، بیاناتی از فقها مبنی بر اینکه این امور مهمِ تربیتی چه ربطی به حاکم و حکومت دارند، بیان شد. ? برخورد و مقابله با عوامل فساد جامعه و انحطاط آن، بر حکومت ها فرض و لازم است، تا بتوانند سلامت جامعه را تضمین نمایند و در راه تربیت نفوس و کمال آدمی موثر واقع شوند، برای اجرای این امر مهم سازوکارهای انذاری و بازدارنده در دستور کار حکومت ها تعریف شده است، که به چهار نوع مجازات تقسیم می شوند؛ مجازات های مالی، بدنی، سالب آزادی و روحی. در آیات قرآن کریم و کلمات معصومین (علیهم السلام)، آثار و برکات اجرای این مجازات ها بیان شده و اینکه تا چه حد برای سلامت خود شخص در مرحله ی اول و بعد برای سلامت جامعه ی دینی در مرحله ی دوم مهم و حیاتی اند؛ اجرای عدالت، پیشگیری از جرم، جلوگیری از انحرافات اخلاقی در جامعه، ارعاب و عبرت دیگران، اصلاح و تأدیب و تطهیر از گناه از جمله اهداف مجازات های بازدارنده هستند که همه ی اینها در راستای شکل گیری جامعه ی سالم و عاری از گناه و نسیان شکل می گیرند و از آن جایی که افراد در فرهنگ، سلیقه، تربیت خانوادگی، احساسات و غرایز مختلف، متفاوتند؛ برای هر کدام نوعی خاص از انواع مجازات ها می تواند موثر باشد. دیات، کفارات مالی، قصاص، ضرب، قتل، حبس، تبعید، تهدید، تشهیر و معرفی به جامعه از انواع سازوکارهای انذاری و بازدارنده می باشند که برای بعضی از گناهان، این مجازات ها تشریع و ثابت شده اند و برای بعضی با توجه به شرایط زمانی و مکانی فرد و جامعه توسط حاکم اسلامی، تجویز می شود.