نام پژوهشگر: نورالله میرغفاری
سمیه احمدی نورالله میرغفاری
خطرات زیست محیطی ناشی از سوء مدیریت پسماندهای صنعتی یکی از مسائل اساسی کشور به شمار می آید. با رشد صنایع و تمرکز آنها در قطب ها و مناطق صنعتی، مشکلات مواد زائد صنعتی با وضوح بیشتری به چشم می خورد. هدف از این مطالعه، بررسی نوع و میزان پسماندهای تولیدی در شهرک صنعتی رازی واقع در استان اصفهان و انتخاب گزینه مناسب جهت مدیریت آنها می باشد. در حال حاضر، تنها 13 درصد از واحدهای واگذار شده این شهرک به بهره برداری رسیده است و با طرح توسعه شهرک در آینده نزدیک و بهره برداری از بقیه واحدها، لزوم مدیریت پسماندها در آن به عنوان یک قطب صنعتی در حال توسعه در استان اصفهان ضروری می نماید. در این شهرک، صنایع شیمیایی با 38%، بزرگترین گروه صنایع را تشکیل داده اند. همچنین صنایع فلزی 24%، کانی غیر فلزی7% ، مواد غذایی، آشامیدنی و دارویی17%، چوب و سلولزی6%، برق و الکترونیک1%، نساجی، پوشاک و چرم 2% از صنایع موجود در شهرک می باشند. 5% نیز به واحدهای خدمات اختصاص داده شده اند. در این تحقیق، از روش پرسشنامه ای برای بررسی وضعیت تولید پسماندها در فاز بهره برداری شهرک صنعتی رازی استفاده شد. با بدست آوردن نرخ تولید پسماندها در هر کدام از واحدهای صنعتی، نوع و میزان پسماندهای تولیدی در صنایع فاز توسعه شهرک تعیین و برآورد گردید. همچنین پسماندهای خطرناک تولیدی در شهرک بر اساس طبقه بندی های unep و کنوانسیون بازل طبقه بندی شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که در این شهرک، حدود 5/64155 تن در سال پسماند صنعتی تولید خواهد شد که 7808 تن در سال مربوط به فاز بهره برداری و 5/56347 تن در سال مربوط به فاز توسعه است. بالاترین سهم تولید پسماندهای صنعتی در کل شهرک صنعتی رازی مربوط به پسماندهای خطرناک با 2/36% می باشد. پس از آن پسماندهای فلزی با 8/17% بیشترین درصد پسماندها را به خود اختصاص داده اند. پسماندهای غیرفعال 2/15%، پسماندهای آلی 9/13% ، پلاستیک و لاستیک 7% ، کاغذ و مقوا 3% ، چوب 2% ، الیاف و منسوجات 6/1% و شیشه 1/0% از پسماندها را در این شهرک تشکیل می دهند. سایر پسماندها نیز 2/3% از پسماندها می باشند. میانگین نرخ تولید پسماندهای شبه خانگی تولیدی در شهرک صنعتی رازی 340 گرم در روز به ازای هر نفر برآورد شد. بیشترین روش به کار رفته (68%) در مدیریت پسماندهای صنعتی در شهرک، تخلیه و تلنبار کردن آنها توسط خود واحد به طور غیراصولی و بدون هیچ کنترل و مدیریتی در ناحیه ای در حاشیه شهرک می باشد. سایر روش های دفع پسماندهای صنعتی در این شهرک عبارتند از بازیافت در کارخانه 14%، بازیافت خارج از کارخانه 17%، دفع همراه با زباله های شبه خانگی 1% و سوزاندن 05/0%. از کل پسماندهای صنعتی تولید شده در این شهرک، حدود 70% قابلیت بازیافت و استفاده مجدد دارند و 30% غیرقابل بازیافت بوده و بایستی یکی از عملیات دفع پسماند بر روی آنها صورت گیرد. با توجه به شرایط و ضوابط موجود ، مدیریت جامع پسماندهای صنعتی در این شهرک مبتنی بر شیوه های کاهش زائدات در مبدأ تولید و بازیافت برای پسماندهای قابل بازیافت و ایجاد یک سایت دفن بهداشتی برای پسماندهای غیرقابل بازیافت پیشنهاد می گردد. در مورد مدیریت پسماندهای خطرناک، بایستی جمع آوری و حمل آنها به مکانی که از طرف اداره کل حفاظت محیط زیست در قالب طرح جامع پسماندهای خطرناک استان تعیین شده انجام گیرد.
ندا شجاعی سالار درافشان
عروس ماهی زاینده رود petroleuciscus esfahani از خانواده کپورماهیان از جمله ماهیان با ارزش اکولوژیک و صید ورزشی در حوضه زاینده رود و رودخانه کارون در ایران است. با توجه به اهمیت مطالعه تنوع ژنتیکی و ساختار جمعیت در مدیریت و حفاظت از گونه ها، تنوع ژنتیکی ذخایر عروس ماهی زاینده رود با استفاده نشانگر مولکولی ریزماهواره در پاسخ به آلاینده فلز سنگین کادمیم مورد مطالعه قرار گرفت. در این بررسی 30 قطعه ماهی از هر یک از ایستگاه های چشمه دیمه، خرسونک، چمگردان و پل صفائیه صید شد. پس از آماده سازی و هضم نمونه های بافت آبشش، عضله، روده و کلیه، مقدار فلز سنگین کادمیم با استفاده از دستگاه جذب اتمی شعله ای تعیین گردید. به منظور انجام مطالعات مولکولی، استخراج دی.ان.ا. با استفاده از کیت بایوبیسیک از قسمتی از بدن انجام گرفت و واکنش زنجیره ای پلیمراز با استفاده از پنج جفت آغازگر ریزماهواره ctof-172، bl1-2b، cnab-030، llea-071 وca3 در دمای الحاق °c 58-56 انجام شد. محصولات واکنش زنجیره-ای پلیمراز روی ژل اکریلامید ?? درصد الکتروفورز و به روش نیترات نقره رنگ آمیزی شد و نتایج حاصل از آنها با استفاده از نرم افزار های powermarker ver 3.0، popgene ver 3.2، ver 3.11 arleguin، mega ver 4 و ntsys ver 2.02 آنالیز شد. بافت عضله کمترین و بافت کلیه به دلیل تجمع و ماندگاری فلز در طولانی مدت بیشترین میزان آلاینده را نشان داد. همچنین غلظت این آلاینده از بالادست سد (چشمه دیمه و خرسونک) به سمت پایین دست سد (چمگردان و پل صفائیه) به دلیل کاربری اراضی و ورود فاضلاب کارخانه ذوب آهن به رودخانه افزایش یافت. تعداد آلل مشاهده شده از 6/9 (چشمه دیمه) تا 6/8 (خرسونک، پل صفائیه و چمگردان) و تعداد آلل موثر از 84/6 (چشمه دیمه) تا 66/5 (چمگردان) متغیر بود. ارزش میانگین محتوای اطلاعات چندشکلی برای تمامی مکان های ژنی 82/0 محاسبه شد. در میان پنج جایگاه چندشکل، نشانگر cnab-030 در پایین ترین چندشکلی و نشانگر ca3 بالاترین چندشکلی را نشان داد. هتروزایگوسیتی مورد انتظار از 82/0 (خرسونک و چمگردان) تا 85/0 (چشمه دیمه) با میانگین 849/0 و هتروزایگوسیتی مشاهده شده از 92/0 در ایستگاه چمگردان تا 00/1 در ایستگاه خرسونک با میانگین 978/0 متغیر بود. آزمون تعادل هاردی- واینبرگ برای تمام مکان های ژنی در تمام ایستگاه ها نشان داد که نشانگر های ctof-172 و cnab-030 در تمام ایستگاه ها، نشانگر bl1-2b در ایستگاه های چشمه دیمه ، خرسونک و پل صفائیه، نشانگر llea-071در ایستگاه های خرسونک و پل صفائیه و نشانگر ca3 تنها در ایستگاه چمگردان به طور معنی داری از تعادل منحرف بودند (001/0p<). میانگین fst در بین ایستگاه های مورد مطالعه 02/0 محاسبه شد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس مولکولی نشان داد که %20/2 تنوع، بین ایستگاه ها و 80/97 درصد تنوع داخل افراد وجود داشت، یعنی این که بیشتر تنوع کل به تفاوت در داخل افراد و فقط سهم کوچکی از تنوع به تفاوت بین ایستگاه ها اختصاص داشت. میزان شباهت و فاصله ژنتیکی بین ایستگاه ها به ترتیب از دامنه 859/0- 756/0 و 244/0- 141/0 به دست آمد. در مطالعه حاضر، تنوع ژنتیکی عروس ماهی زاینده رود بالا بود و تفاوت معنی داری در تنوع ژنتیکی بین ایستگاه ها مشاهده شد، تفاوت ژنتیکی بین دو به دو ایستگاه ها نیز معنی دار بود (05/0>p) که می تواند به دلیل آلودگی کادمیم باشد، چه بسا حضور آلل های منحصر به فرد در برخی ایستگاه ها نیز این موضوع را تاکید می کند اما این تفاوت در حدی نبود که ایستگاه ها را از هم تفکیک کند. تفاوت کم بین ایستگاه ها می تواند به دلیل فاصله جغرافیایی اندک و جریان ژنی بالا بین ایستگاه ها باشد. جهت درک بهتر ساختارجمعیتی عروس ماهی زاینده رود در پاسخ به آلاینده ها مطالعه ساختار جمعیتی آن با استفاده ازدیگرنشانگرهای مولکولی و دیگر آلاینده های موجود در مناطق پراکنش آن و نیز مطالعات بیولوژیکی واکولوژیکی توصیه می شود.
انصاره صالحی نورالله میرغفاری
کمبود آب شیرین یکی از معضل های جهانی است و آلوده شدن این منابع نیز مشکل را دوچندان می کند. یکی از مهم ترین منابع آلودگی، تخلیه ی فاضلاب های صنعتی است. فلزات سنگین موجود در پساب های صنعتی یکی از مهمترین و خطرناکترین آلاینده های زیست محیطی، به شمار می روند. تاکنون روش های مختلف فیزیکی و شیمیایی از جمله انعقاد، ترسیب، اسمز معکوس برای حذف فلزات سنگین از پساب های صنعتی مورد استفاده قرار گرفته است. فرآیند جذب سطحی روش نسبتا ارزانی است که در سال های اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده است. برای تصفیه و حذف فلزات سنگین از جاذب های متفاوتی استفاده می شود. یکی از مواد جاذب کم هزینه و در دسترس، لجن دفعی تصفیه خانه ها است. در این مطالعه، از زیتوده لجن دفعی تصفیه خانه شهر صنعتی کاوه به عنوان جاذب برای جذب سطحی نیکل استفاده شد. برخی از خصوصیات و ترکیب شیمیایی جاذب به کمک آنالیزهای میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem)، آنالیز انرژی پراش اشعه x (edx)، پلاسمای جفت شده القایی (icp) و طیف سنجی مادون قرمز با تبدیل فوریه (ft-ir) تعیین شد. آزمایش های جذب به دو روش ناپیوسته و ستونی انجام شد و پارامترهای موثر بر جذب از جمله زمان تعادل، ph، غلظت اولیه نیکل و میزان جاذب مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات سینتیک جذب نیکل به وسیله ی زیتوده لجن دفعی نشان داد که جذب نسبتا سریع است و سرعت جذب نیکل به وسیله ی زیتوده لجن دفعی از مدل شبه مرتبه دوم تبعیت کرد. بررسی اثر ph اولیه نشان داد ph بهینه برای جذب نیکل به وسیله ی جاذب در 5=ph است. برازش داده ها با مدل های هم دمای جذب لانگمویر، فروندلیچ و ردلیچ-پترسون نشان داد که جذب نیکل به وسیله ی زیتوده لجن دفعی با مدل ردلیچ-پترسون برازش بهتری داشت. حداکثر میزان جذب نیکل به وسیله ی زیتوده لجن دفعی 75/14 میلی گرم بر گرم بود. با افزایش میزان جاذب میزان جذب افزایش یافت. واجذب نیکل با اسید نیتریک 65% بود. کارایی زیتوده لجن دفعی در جذب نیکل از یک نمونه پساب صنعتی 35% بود.
سعید بگان نورالله میرغفاری
مدیریت پسماندهای صنعتی یکی از شیوه های بسیار مناسب برای ایجاد تعامل و پیوند بین صنعت و محیط زیست و کاهش اثرات سوء فعالیتهای صنعتی بر محیط زیست می باشد که چنین مدیریتی با استفاده از روشهای مختلف از جمله پیشگیری از آلودگی یا کمینه سازی پسماندها در مبداء تولید، بازیافت و استفاده مجدد قابل اعمال است. هدف اصلی این مطالعه تعیین نرخ تولید پسماندهای صنعتی برای گروهها و زیرگروه های صنعتی در شهرک های صنعتی ایران می باشد. روش مطالعه بر اساس اطلاعات موجود در شهرکها، بازدید میدانی، تکمیل پرسشنامه و تجزیه تحلیل اطلاعات بدست آمده می باشد. اطلاعات لازم از 1273 واحد از صنایع مختلف جمع آوری گردید. میزان تولید پسماندهای صنعتی به ازای واحد مساحت (هکتار) و واحد تولید محصول برحسب تن در ماه محاسبه شد. مساحت کل واحد های مطالعه شده بالغ بر 414 هکتار است. در بین صنایع به ترتیب صنایع فلزی 32%، غذایی 17%، صنایع کانی غیرفلزی 15% ، سلولزی 13%، شیمیایی 12%، نساجی 8%، برق و الکترونیک 3% از کل مساحت را به خود اختصاص داده اند. در صنایع برق و الکترونیک میانگین نرخ تولید پسماند بر حسب مساحت و تولید محصول به ترتیب 2/98 و0/06 تن در ماه است. درزیرگروههای این گروه مقدار نرخ پسماند تولیدی به ترتیب در زیرگروه دستگاه الکتریکی بیشترین و در زیرگروه مولد برق دارای کمترین مقدار است. صنایع کانی های غیرفلزی در مجموع مساحتی در حدود 50/26 هکتار را به خود اختصاص داده اند. میانگین نرخ تولید پسماند بر حسب مساحت و تولید محصول به ترتیب27/78 و0/18تن در ماه است. بیشترین میزان پسماند در این گروه به زیرگروه سنگ ساختمان تعلق دارد. میانگین نرخ تولید پسماند در گروه سلولزی بر حسب مساحت 11/56تن در ماه به ازای هر هکتار و بر حسب تولید0/16 تن به ازای هر تن محصول می باشد.در این گروه نرخ تولید پسماند زیرگروه کاغذ دارای بیشترین مقدار است و نرخ تولید پسماند زیرگروه تولید مواد بهداشتی دارای کمترین نرخ می باشد. در صنایع شیمیایی میانگین نرخ تولید پسماند بر حسب مساحت و تولید محصول به ترتیب 1/4و0/08تن در ماه است. بیشترین مقدار نرخ تولید پسماند به زیر گروه روغن و گریس اختصاص دارد. در گروه فلزی نرخ تولید پسماند به ازای مساحت و تولید 11/7 ،0/09 تن می باشد. بیشترین تعداد واحد در زیر گروه ریخته گری بوده و همچنین بیشترین مقدار تولید پسماند به زیر گروه قطعات فلزی اختصاص دارد. بیشترین مقدار میانگین نرخ بر حسب مساحت در زیر گروه ریخته گری و کمترین مقدار آن در زیر گروه متفرقه وجود داشته است. در گروه مواد غذایی میزان نرخ تولید پسماند به ازا مساحت و تولید محصول به ترتیب 6/27، 0/03 تن در ماه می باشد. در این گروه بیشترین مقدار پسماند متعلق به ضایعات فساد پذیر می باشد. درگروه نساجی نرخ تولید پسماند به ازا مساحت و تولید محصول به ترتیب 26/27و 0/07 تن در ماه می باشد. در این گروه، زیرگروه فرش دارای بیشترین نرخ تولید پسماند بر حسب مساحت می باشد اما نرخ تولید پسماند بر حسب محصول تولیدی در زیرگروه بافندگی دارای بیشترین مقدار می باشد.
هاجر سعیدی خوزانی نورالله میرغفاری
هدف از این پژوهش تولید کود مایع از لجن و کمپوست به منظور کاهش غلظت فلزات سنگین در کود مایع تولید شده بود. با تولید چنین کود مایعی هم لجن های فاضلاب تولید شده در طی فرآیند تصفیه فاضلاب شهری مورد استفاده قرارگرفته و از تجمع و دفن آن ها در زمین جلوگیری می گردد و هم کود مایع تولید شده از لجن فاضلاب و کمپوست, میزان فلزات سنگین به مراتب کمتری نسبت به لجن فاضلاب و کمپوست خواهد داشت. برای دستیابی به این هدف, امکان تولید کود مایع از لجن و کمپوست و استخراج اسیدهیومیک به روش شیمیایی مورد بررسی قرار گرفت. کود مایع و اسیدهیومیک از لجن و کمپوست با استفاده از سود 0/25 مولار و هیدروکلریدریک اسید 6 مولار, استخراج گردید. مشخصه یابی لجن,کمپوست,کود مایع و اسیدهیومیک استخراج شده از جمله میزان فلزات سنگین, آنالیز عنصری ((chnos, درصد نیتروژن, فسفر قابل جذب, پتاسیم و هدایت الکتریکی, ویژگی های طیفی مادون قرمز (ft-ir), نسبت جذب نور در طول موج 350 نانومتر به طول موج 550 نانومتر (e3/e5) و نسبت جذب نور در طول موج 465 نانومتر به طول موج 665 نانومتر(e4/e6) تعیین گردید. نتایج نشان داد 13/14 درصد وزنی اسیدهیومیک با سه بار استخراج از لجن و 6/4 درصد وزنی اسیدهیومیک با سه بار استخراج از کمپوست به دست آمد. تولید کود مایع از لجن به روش شیمیایی و با محلول سود 0/25 مولار, منجر به کاهش چشمگیر غلظت فلزات سنگین در اسیدهیومیک و کود مایع لجن شده بود ولی غلظت فلزات سنگین اسیدهیومیک استخراج شده از کمپوست در مقایسه با کمپوست کاهش نیافته بود. میزان فسفر, ازت و پتاسیم کود مایع تولیدی در حد کودهای آلی مایع بود. نسبت کربن به نیتروژن, طیف مادون قرمز(ft-ir) و جذب نور در ناحیه طول موج های مرئی اسیدهیومیک لجن و کمپوست با هم هماهنگی داشته و نشان داد که اسیدهیومیک لجن و کمپوست ساختار آلیفاتیک دارند و در نتیجه ورود به خاک, نسبت به ترکیبات آروماتیک سریع تر بوسیله میکروارگانیسم ها تجزیه شده و در دسترس گیاهان قرار می گیرند. اسیدهیومیک کمپوست نسبت به اسیدهیومیک لجن دارای ساختار آلیفاتیک بیشتر بود و می تواند بیانگر زمان کم فرآیند هوموسی شدن کمپوست باشد و یا به عبارتی ممکن است کمپوست مورد استفاده کاملاً رسیده نباشد. نتیجه گیری کلی این پژوهش نشان می دهد که تولید کود مایع و استخراج اسیدهیومیک از لجن, روشی کارآمد برای تولید کود مایعی با میزان مواد آلی بالا و غلظت فلزات سنگین پایین است.
رسول جزینی درچه نورالله میرغفاری
راهکارهای نوینی برای کاهش دی¬اکسید کربن اتمسفر ارایه شده است که یکی از آنها تثبیت کربن مواد آلی بوسیله¬ی تولید بیوچار است. بیوچار یک ترکیب کربنی است که از فرایند پیرولیز (حرارت دهی در غیاب و یا کمبود اکسیژن محیط) حاصل می¬گردد. با توجه به مشکلات سوزاندن بقایا در کشور و اهمیت ارایه یک راهکار مناسب جایگزین، این مطالعه با هدف تبدیل انواع مختلف ضایعات کشاورزی به بیوچار و بررسی پتانسیل آنها به عنوان جاذب فلزات سنگین در محیط¬های آبی انجام شد. ضایعات کشاورزی مورد استفاده در این مطالعه شامل کاه گندم، کاه جو، سبوس برنج و خاک اره بودند که در ابتدا از طریق کوره¬ی پیرولیز با اتمسفر گاز نیتروژن در سه دمای 300، 400 و 500 درجه سانتی¬گراد به بیوچار تبدیل و سپس پارامترهای مختلفی نظیر درصد بازدهی تولید بیوچار، رطوبت، خاکستر، مواد فرار و کربن تثبیت شده، همچنین مقادیر ph برای بیوچارهای تولید شده و ماده¬ی خام آنها اندازه¬گیری شد. سپس با درنظر گرفتن نتایج جذب سرب و کادمیم (غلظت 10 و2 میلی¬گرم بر لیتر) و بیوچار کاه¬جو تولید شده در دمای 500 درجه سانتی¬گراد به عنوان بیوچار بهینه برای بررسی روند تغییرات کیفیت بیوچار با افزایش دما انتخاب و روند تغییرات کیفیت بیوچار به وسیله¬ی انجام آنالیزهای عنصری¬، تعیین سطح ویژه و اندازه منافذ(bet) و تصویربرداری به¬وسیله¬ی میکروسکوپ الکترونی(sem) مورد بررسی قرار گرفت. در انتها، فاکتورهای مختلف موثر در جذب نظیر ph (8،7،6،5،4)، مقدار جاذب (1/0، 5/0، 1، 2 گرم بر لیتر)، غلظت اولیه فلزات سرب(2، 5، 10، 20، 50 میلی¬گرم بر لیتر) و کادمیم(1/0، 5/0، 1، 5، 10 میلی¬گرم بر لیتر) در محلول و زمان تماس(5، 10، 15، 30، 45، 60، 120 دقیقه) بررسی و با استفاده از مقادیر بهینه به دست آمده آزمایش جذب و واجذب ستونی برای هر دو فلز سرب و کادمیم انجام شد.
فروزان آقاخانی مراد حسین مرادی
استخراج، فرآوری فلزات و مراحل دفع زباله در استخراج سنگ معدن، می توانند باعث افزایش فلزات سنگین در زهاب های اسیدی معادن(amd )گردد و موجب آلودگی رسوبات، خاک، آب های زیرزمینی و آب و سطوح پایین دست شود. ارزیابی و مدیریت ریسک در رابطه با مدیریت حوادث ناخواسته می باشند. حوادث ناخواسته که در یک سایت معدن و یا در محیط و جامعه رخ می دهد، تأثیر بالقوه ای بر حیات معدن و جامعه دارند. هدف فرآیند ارزیابی و مدیریت این ریسک ها کاهش احتمال وقوع رخدادهای منفی و افزایش احتمال تحقق رخدادهای مثبت است. سه رکن پایداری یعنی جامعه، اقتصاد و محیط زیست ریسک های متعدد و در نتیجه ترکیب پیچیده ای از آن ها را مطرح کرده و فرصت های مورد نیاز برای شرکت های استخراج معدن را فراهم می آورند. این تحقیق با هدف بررسی خطرات بهداشت، ایمنی و محیط زیست فرآیند لیچینگ مجتمع مس شهربابک انجام شد. داده ها بر اساس پرسشنامه که توسط 30 نفر از پرسنل در چهار واحد مختلف سنگ شکن، هیپ ، استخراج با حلال و الکترووینینگ جمع آوری شد. برای انجام این مطالعه، ابتدا تمامی ریسک های قابل توجه بر اساس بررسی های میدانی و همچنین ساعت ها مصاحبه با کارشناسان hse ، کارگران و مدیران کارخانه لیچینگ مجتمع مس شهربابک شناسایی شدند. سپس ریسک های hse کارخانه با استفاده از دو روش fmea (تجزیه و تحلیل عوامل شکست و آثار آن ) و شبکه های بیزین (با استفاده از نرم افزار نتیکا) ارزیابی شدند. نتایج به دست آمده از روش fmea نشان داد که تمام ریسک های شناسایی شده در چهار واحد مورد مطالعه به عنوان کم خطر، بحرانی و فوق بحرانی ارزیابی شدند. ما نتایج مشابهی از شبکه های بیزین به دست آوردیم و همچنین اکثر ریسک ها در سطح بحرانی و فوق بحرانی قرار دارند. نتایج حاصل از آنالیز حساسیت شبکه های بیزین نشان داد که در واحدهای سنگ شکن و هیپ گره مربوط به محیط زیست بیشترین تأثیر را روی ریسک نهایی دارد در حالی که در واحدهای استخراج با حلال و الکترووینینگ گره سلامت بیشترین تأثیر را بر ریسک نهایی این واحدها می گذارد. ما نتیجه می گیریم که فرآیند لیچینگ مجتمع مس شهربابک دارای فعالیت های مخاطره آمیزی می باشد که به طور قابل توجهی محیط زیست، سلامت موجودات زنده و ایمنی را تهدید می کند. بنابراین برای حرکت به سوی توسعه پایدار نظارت و کنترل ریسک ها ضروری است.
حمید فرشادفر نورالله میرغفاری
رشد روز افزون جمعیت، ارتقاء سطح زندگی، توسعه صنایع و کشاورزی از جمله عواملی هستند که افزایش مصرف آب و تولید فاضلاب را باعث شده و موجب آلودگی محیط زیست می شوند. تولید حجم زیاد فاضلاب های صنعتی در صنایع بهره برداری نفت و گاز یکی از مشکلات زیست محیطی مهم در مناطق نفت خیز محسوب می شود. تصفیه فاضلاب های صنعتی با استفاده از مواد منعقد کننده با راندمان بالا می تواند باعث کاهش میزان تاثیرات آلودگی های زیست محیطی ناشی از استفاده مجدد و تخلیه پساب شود. در این تحقیق تاثیر دو ماده منعقد کننده فریک کلراید و سولفات آلومینیوم (آلوم) در تصفیه پساب واحد نمک زدایی شرکت بهره برداری نفت و گاز گچساران به روش جارتست مورد بررسی قرار گرفت. کارایی مواد منعقد کننده مورد استفاده در غلظت های مختلف (5، 10، 15، 20 و 30 میلی گرم در لیتر ) در کاهش مقدار کل جامدات معلق (tss)، اکسیژن خواهی بیولوژیکی (bod5)، اکسیژن خواهی شیمیایی (cod)، روغن و کدورت تعیین و مقایسه گردید. بیشترین درصد کاهش پارامتر های کل جامدات معلق، روغن، کدورت، bod5 و cod برای فریک کلراید به ترتیب در غلظت های 15، 15، 10، 20و30 میلی گرم در لیتر بود. همچنین بیشترین درصد کاهش پارامتر های کل جامدات معلق، روغن، کدورت، bod5 وcod برای سولفات آلومینیوم به ترتیب در غلظت های 20، 30، 30، 20 و30 میلی گرم در لیتر بود. بیشترین تاثیر منعقدکننده فریک کلراید به ترتیب برای پارامتر های کدورت، روغن و کل جامدات معلق و کمترین تاثیر به ترتیب برای پارامتر های cod و bod5 بود. بیشترین تاثیر سولفات آلومینیوم به ترتیب برای پارامتر های روغن، کدورت و کل جامدات معلق و کمترین تاثیر به ترتیب برای پارامتر های cod و bod5 بود. به طور کلی، نتایج نشان داد که ماده منعقد کننده فریک کلراید نسبت به آلوم کارایی بیشتری در کاهش پارامترهای مورد بررسی در تصفیه پساب دارد.
مائده رحیمی نورالله میرغفاری
رشد جمعیّت و همچنین افزایش مهاجرت به شهر ها در دهه های گذشته باعث شده است که تراکم جمعیّت و همچنین سطح شهرهای بزرگ افزایش یابد. روند شهرنشینی در ایران منجر به به کاهش کیفیّت محیط زیست در بسیاری از بخش های این کشور، خصوصاً در قسمت های شهرنشین استان اصفهان شده است. تغییرات اخیر در زمینه الگوهای سیمای سرزمین به واسطه توسعه سبب تغییر ساختار سیمای سرزمین شده است که یکی از این تغییرات، رشدشهرنشینی است که به دنبال خود منجر به ایجاد آلودگی صوتی شده است. مناطق آرام دارای ارزش اکولوژیکی بالا هستند، ارزش پارک های ملّی و پناهگاه های حیات وحش نیز با توجه به معیار کیفیّت هوای پاک سنجیده می شود. اکولوژی آوای منظر، مطالعه آواهای زیستی، طبیعی و انسانی برخاسته از محیط، در دو مقیاس زمانی و مکانی و ارتباط این آواها با فرآیندهای اکولوژیکی سیمای سرزمین و فعالیّت های انسانی است. این مطالعه، اوّلین اقدام برای معرّفی کاربرد اکولوژی آوای منظر در طراحی و مدیریّت شهری در ایران است همچنین تغییرات الگوهای آوایی، صوتی و متریک های سیمای سرزمین در امتداد مناطق شهری، نیمه طبیعی و طبیعی نمایش و بررسی می شوند. برای دستیابی به این اهداف، متریک های سرزمین(شاخص های تعداد لکّه، نمایه بزرگترین لکّه ودرصد پوشش اراضی و...)، در نرم افزار fragstate محاسبه و با نتایج بخش صوت در کاربری های مختلف مقایسه شدند. در بخش صوت 90 ایستگاه به صورت تصادفی(10 ایستگاه در 9 بافر به مرکزیت خیابان حکیم) انتخاب و پارامترهای صوتی شامل تراز فشار صوتی به وسیله دستگاه صوت سنج بروئل و کجایر مدل2230 اندازه گیری و آواهای منظر به روش کیفی ثبت شدند. نتایج نشان داد با پیش روی از مناطق شهری به سمت مناطق طبیعی تعداد لکّه های شهری در حال کاهش هستند و بر تعداد لکه های طبقه بایر افزوده می شود. درطول این امتداد کلاس کشاورزی در فاصله 20 الی 30 کیلومتری دارای بیشترین تعداد لکه نسبت به فواصل دیگر است. تنوّع کاربری ها تا فاصله 25 کیلومتری افزایش وبعد از آن کاهش می یابد. این فاصله در منطقه مورد مطالعه دارای بیش ترین میزان تنوع آوایی است. در مناطق شهری، آواهای انسانی و ترافیکی مقادیر بالایی را نشان می دهد و در مناطق کاملاً طبیعی و پارک کوهستانی صفه بیش ترین آواها، آواهای زیستی می باشند. بیشترین تراز فشارصوتی مربوط به ناحیه پیرامون فرودگاه با تراز فشار صوتی 85 دسی بل و مناطق شهری از جمله شهر اصفهان، شاهین شهر، خمینی شهر، نجف آباد، دولت آباد وگز و برخوار و زرین شهر می توان اشاره کرد. همچنین کمترین تراز فشار صوتی در پارک های ملّی قمیشلو و کلاه قاضی مشاهده شد که در حدود 2 دسی بل ازمناطق کاملا طبیعی تا 40 دسی بل در اطراف بزرگراه شهید کاظمی ثبت شده است. در این تحقیق مشخّص شد که بهترین روش درونیابی برای داده های تراز فشار صوتی در این مقیاس روش همسایگی است که دارای خطاهای rmseوmbe و mae کمتری می باشد. نتایج به دست آمده نشان داد که ارتباط بسیار قوی میان الگوهای سیمای سرزمین و نوع کاربری اراضی با مقادیر صوتی وجود دارد. از طرف دیگر نیز نتایج این مطالعه می تواند در مناطق شهری به عنوان مبنایی در زمینه طراحی های شهری قرار گیرد به گونه ای که در این مناطق سعی برکاهش آواهای انسانی و بهبود کیفیّت آواهای منظر شود.
زهره یزدانی نسب حسین مرادی
معدن کاری یکی از پایه های اصلی توسعه بشری محسوب می شود. کار در معادن یکی از دشوارترین و پرحادثه ترین مشاغل بوده و هرساله شاهد حوادث بسیاری در آن هستیم. مدیریت بهینه معدن، تنها به استخراج و تولید حداکثری نیست بلکه عواملی چون ایمنی کارگران و حفظ محیط از هرگونه آلودگی نیز حائز اهمیت است. مدیریت معدن همواره باید در جهت تعدیل بین ایمنی و تولید حداکثری باشد. یکی از روش های نوین مدیریت استفاده از تکنیک ارزیابی و مدیریت ریسک می باشد. ارزیابی ریسک موثرترین روش برای شناسایی دقیق و کامل خطرات می باشد که بر اساس آن هر شغل به تفکیک ریز فعالیت هایش موردبررسی قرار می گیرد. با شناسایی دقیق و کامل خطرات موجود در محیط کار می توان راهکار کنترلی صحیح و مناسب را برای حذف یا کاهش حوادث ناشی از کار و افزایش ایمنی و بهره وری انتخاب کرد. در این پژوهش که با هدف ارزیابی ریسک ایمنی، سلامت و محیط زیست کارخانه گندله سازی گل گهر با استفاده از روش fmea و شبکه های بیزین انجام گردید تعداد 65 ریسک ایمنی، سلامت و محیط زیست در بخش های مختلف کارخانه شناسایی شدند. نتایج حاصل از روش fmea مشخص کرد، حدود 22 درصد ریسک ها در طبقه ی فوق بحرانی، 49 درصد ریسک ها در طبقه ی بحرانی و 29 درصد خطرات در طبقه ی کم خطر دسته بندی می شوند. بیشترین حالت های فوق بحرانی در بخش آسیاب و دیسک و بیشترین حالت های کم خطر نیز در بخش کوره قرار داشتند. ریسک های حریق ناشی از مشعل های گازی در ورودی آسیاب با عدد rpn 270و انتشار گردوغبار و بخارات so2,naoh با عدد rpn 256 دارای بالاترین عدد rpn و ریسک های پر شدن بیش ازحد pan و سوراخ شدن ایراسلاید بگ فیلتر بخش سرند و انتشار گردوغبار هر دو با عدد rpn 50 دارای کمترین عدد rpn هستند. نتایج حاصل از روش شبکه بیزین نشان می داد که بیشترین حالت های فوق بحرانی در واحد میکسر و بیشترین حالت های کم خطر نیز در واحد سرند قرار دارند. نتایج حاصل از روش fmea و شبکه های بیزین نشان داد که میزان ریسک منطقه موردمطالعه بسیار زیاد بوده که لزوم اجرای اقدامات پیشگیرانه به منظور کاهش سطح ریسک را نمایان می سازد. اجرای اقدامات اصلاحی در بخش ایمنی و کاهش ریسک بالقوه ی ایمنی ، توانایی بیشتری از اجرای اقدامات اصلاحی درزمینه ی محیط زیست و سلامت برای کاهش سطح ریسک منطقه دارد