نام پژوهشگر: لیلا فرهادی چالابه
لیلا فرهادی چالابه عیسی نجفی
شاهنامه ی فردوسی یکی از آثار سترگ وماندگار در تاریخ وفرهنگ ماست .حکیم ابوالقاسم فردوسی، با یادگار عظیم خود که به حق، سند هویّت و ملّیّت ایران زمین است، سهم بزرگی در ماندگاری تاریخ و هویّت این مرز و بوم داشته است. در این پژوهش که حاصل مطالعه ی منابع کتاب خانه ای و مقالات متعدد است،بیشتر سعی شده به مسائلی پرداخته شود که به نوعی مرتبط با فلسفه ی تاریخ در داستان های شاهنامه –از ابتدا تا پایان داستان رستم واسفندیار-و هدف فردوسی از سرایش این اثر سترگ باشد. فردوسی با انتخاب اوّلین انسان متون اوستایی به عنوان اوّلین پادشاه داستان هایش، حول محور اصلی ترین نهاد سیاسی و مدنی، یعنی نهاد پادشاهی متمرکز گردیده است.او با اهمّیّتی که برای این نهاد قایل شده، در واقع نقد حاکمان را– بخصوص با کنایه ای به حاکمان نالایق زمان خود – مدّ نظر داشته است. در خلال داستان های شاهنامه می بینیم که هرگاه نهاد پادشاهی مقتدر عمل می کند و پهلوانان و افراد لایق در رأس امور حکومتی و نظامی قرار دارند، کشور به سوی پیشرفت و آبادانی حرکت می کند و خلل در این نهاد مهم، همواره سبب زحمت پهلوانان و آسیب به کشور می گردد. در دوران اوّلین پادشاهان شاهنامه، تحوّل زندگی بشر از دوران ابتدایی و غارنشینی تا رسیدن به فرهنگ و تمدّن به تصویرکشیده شده که در این پژوهش،این قسمت از داستان ها با دوران های تحوّل زندگی بشر از دیدگاه انگلس مقایسه و بررسی شده است. نبردها در دوران اسطوره ای، نبرد میان نیکی و بدی و به خاطر کین خواهی و انتقام است که با جنگ بزرگ کی خسرو با افراسیاب و با غلبه ی نیکی بر بدی به سرانجام می رسد.جانشینان کی خسرو، پیوسته از اسطوره دور می شوند تا به تاریخ برسند. در این دوران شاهد کشمکش بین پادشاه و شاهزادگان برای کسب تاج و تخت و به دست آوردن قدرت هستیم و جنگ ها صبغه ی دینی دارند. دوگانگی شخصیّت جاماسب در شاهنامه با متون زرتشتی، بیانگر احوال وزیران ودرباریان منفعت طلب و چاپلوس در این دوران است که برای حفظ منافع خود واربابانشان از انجام هیچ کاری فروگذار نیستند .