نام پژوهشگر: روزا خلیلی
روزا خلیلی فرهاد مهندس پور
این پژوهش به چندوچون نمود رانه مرگ در سه نمایشنامه رگ و ریشه دربدری نوشته غلامحسین ساعدی، ناگهان اثر عباس نعلبندیان و ساحل نجات اثر بهرام بیضایی و بررسی روش ویژه این سه درام پرداز برجسته ایرانی در تحقق آن می?پردازد. . طبق نظر ژاک لکان، انسان اساطیر، هنرها و ادبیات را برای تسکین هراس از مرگ و به مثابه اشکالی از مصالحه خودآگاه با رانه عظیم مرگ به کار می بندد، اشکالی که سرشار است از نمودهای مرگ?اندیشی و یا مرگ?هراسی. از این منظر، این رانه در هر متن ادبی یا هنری، از ابزار یا امکانی مشخص برای بروز بهره می?جوید. هر نویسنده از چه ابزار و رمزگانی در این راه بهره می?برد و نقاط تشابه و تفاوت این روش?ها کجاست؟ آیا می توان از این روش?ها برای بازنمایی مرگ در متون دیگر بهره جست؟ پاسخ به این سوالات می?تواند به ما در ترسیم الگویی از رمزگان?های قابل استفاده در بازنمایی زیبایی شناسانه مرگ یاری رساند و به دانش ما از برخورد با مرگ در متن نمایشی بیفزاید. در فصل اول به مفهوم مرگ پرداخته و در فصل دوم با گذر بر دانش نشانه?شناسی به مفهوم رانه مرگ لکان پرداخته شده است. در فصل سوم مجراهای نمود این رانه را -در چارچوب نشانه?شناسی- در هر یک از سه نمایشنامه? بررسی کرده و در فصل چهارم رمزگان های به کارگرفته شده برای این منظور در هر نمایشنامه را طبقه?بندی کرده است. فرض ما اینست که از رمزگان?های روایت، زبان، جنسیت و مکان می?توان برای بروز رانه مرگ در متن نمایشی بهره جست. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، تکنیک کتابخانه?ای و با استفاده از چارچوب نظری معاصر درباره رانه?مرگ انجام گرفته است. کلیدواژه?ها: نشانه شناسی مرگ، رانه مرگ لکان، بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، عباس نعلبندیان