نام پژوهشگر: ناهید عنصری
ناهید عنصری محمد علی توانا
چکیده: بسیاری از کشورهای در حال توسعه مصداق نظام های اقتدار گرا می باشند . در این کشورها به دلیل تضاد ایجاد شده میان ساختارهای سیاسی واقتصادی در اثر نوسازی اقتصادی واجتماعی این جوامع، همواره ثبات سیاسی دستخوش تحول و دگرگونی است. بنابراین وجود نهاد هایی برای حفظ ثبات سیاسی در این گونه کشورها لازم است. به عقیده برخی از صاحب نظران از جمله هانتینگتون ، یکی از مهمترین ارکان حفظ ثبات سیاسی در چنین جوامعی حزب واحد است . کشور ایران در دهه 1350 را می توان مصداق چنین جوامعی دانست .زیرا کشور ایران نیز در این زمان در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی گام بر می داشت در حالیکه ساختارهای سیاسی جامعه حکایت از جامعه ای اقتدار گرا داشت که در معرض بی ثباتی سیاسی بود. لذا حزب واحد با هدف حفظ ثبات سیاسی در این جامعه به وحود آمد. اما این حزب قادر به حفظ ثبات رژیم پهلوی نبود. بنابراین ،پایان نامه حاضر حول این پرسش شکل می گیرد که چرا حزب رستاخیز به عنوان حزبی واحد نتواست ثبات سیاسی رژیم پهلوی را حفظ نماید ؟ پاسخ اولیه ای که به عنوان فرضیه ارائه می شود این است که اولاً در سده بیستم دیگر عمر نظام های اقتدارگرا به پایان رسیده است وثانیاً حزب رستاخیز کاملاً با شرایط و ویژگی های احزاب واحد موفق و پایدار، همخوانی نداشته است . روش جمع آوری داده ها در این پژوهش از نوع کتابخانه ای و سطح تحلیل توصیفی – تحلیلی است که به توصیف و تحلیل نظریات تاکر ، هانتینگتون و بروکر در این باره می پردازد . به عنوان دستاورد این پژوهش نیز باید اشاره کرد که 1- هدف محمدرضا پهلوی از تاسیس حزب رستاخیز تحقق یک دمو کراسی واقعی نبوده و اصلاً شاه موافق مشارکت مردم در نظام نبود .2-مردم خواهان تحقق دموکراسی واقعی و دخالت در امر سیاستگذاری بودند و دموکراسی صوری شاه نمی توانست پاسخگوی نیازهای آنان باشد . کلمات کلیدی : حزب سیاسی ، ثبات سیاسی ، رژیم های اقتدارگرا ، جامعه مدنی و پهلوی دوم .