نام پژوهشگر: محمدشریف اکبری

پژوهشی تطبیقی در باب انسان از نگاه مولوی وانسان گرایی غربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  محمدشریف اکبری   فرامرز خجسته

انسان وتامّل در چیستی یکی از موضوعات محوری تفکر و اندیشه ی بشری بوده است. پس از پیدایش جنبش اومانیسم در مغرب زمین، انسان به شکلی دیگر تعریف می شود که بر خلاف چارچوب های مذهبی پذیرفته شده ی پیش از آن بود. مثنوی به عنوان متنی از پیش اندیشیده شده مجال خوبی را فراهم می آورد تا از خلال آن نوع نگاه اندیشمندی مسلمان و عارف به حوزه ی مسائل انسانی مورد تامّل قرار گیرد. در این پژوهش سعی می شود با نگاهی تطبیقی انسان وجایگاهش در انسان گرایی غربی و تفکر عرفانی مورد پژوهش قرار گیرد. شیوه ی پژوهش در این مورد متن کاوی بوده و با پیکره ی پژوهش یعنی متن های نظری درباره ی اومانیسم و آثار مولوی از جمله مثنوی و فیه مافیه و مجالس سبعه تکوین یافته است. یافته های نهایی پژوهش را می توان بدین شکل بیان کرد: اومانیسم غربی در مفهوم امروزی خود و انسان محوری مولانا هر دو در پی تکریم انسان از طریق نفی باورهای نژادپرستانه و پرهیز از طبقه بندی انسان بر اساس معیارهای مطلق اندیشانه است. تساهل و سعه ی صدری که در نتیجه ی پرهیز از تعصب به مخالفان امکان زیست مسالمت آمیز می دهد پیامد نگاه خاصِ مولانا و جریان اومانیسم به مقولات انسانی است که گرچه بر اساس مبانی فکری و نگرش هایی اساساً متمایز شکل گرفته اما برون داد آن در آثار و نتایج تا اندازه ی زیادی یکسان است. از آن طرف؛ نظر به تفاوت کلی در آبشخورهای فکری این دو جریان تمایزاتی نیز به چشم می خورد که مهم تر ین آن در دو مورد خلاصه می شود: اول این که در اندیشه ی مولانا عقل انسان به تنهایی نمی تواند راهبر او به سوی سعادت نهایی باشد و چه بسا در مواردی تکیه ی بیش از حد به امور عقلانی مانع و رادعی محکم در مسیر سعادتمندی نوع انسان به شمار می رود و این برخلاف چیزی است که در اندیشه ی انسان گرایانه ی غربی به عنوان دستاویزی محکم بلکه اصلی ترین نیروی پیش برنده ی انسان و جامعه به سمت فلاح و رستگاری به شمار می رود. دوم این که آرامش واقعی و اجتناب از اضدادی که بنیاد این جهان بر اساس آن استوار است در برهه ای از حیات انسانی که مرحله ی بعد از تولد و قبل از مرگ است قابل حصول نیست و سعادت حقیقی هرگز با ابزار مادی و در این جهان به دست نمی آید و این با معیارهای اومانیسم غربی که بر استفاده ی حداکثری از مواهب این جهانی به عنوان نمود و علامت سعادتمندی بنا شده است منافات دارد.