نام پژوهشگر: رقیه بدری

بررسی تطبیقی ثبوتات ازلی در نزد معتزله،صور مرتسمه در نزد ابن سینا و اعیان ثابته در نزد ابن عربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1391
  رقیه بدری   منصور ایمانپور

علم خداوند به مخلوقاتش پیش از ایجاد آن ها، یکی از مسائل مهمی است که از دیرباز در میان متفکران الهی أعم از ‏متکلمان، فیلسوفان و عرفای اسلامی مورد توجه بوده است و در این زمینه بحث ها و کاوش های عقلانی صورت ‏گرفته است. هر یک از متفکران الهی در این زمینه بر اساس مبانی خود، پاسخ هایی به این سوال داده اند. متکلمان ‏معتزلی، که به عقل گرایی معروفند در این زمینه نظریه ی ثبوتات ازلیه را مطرح کردند. آن ها حقایق و ذوات اشیاء را ‏در حالت عدم دارای یک نحو ثبوت عینی می دانستند و می گفتند علم خدا پیش از ایجاد مخلوقاتش به این ذوات ‏تعلق می گیرد همچنین آن ها، این ذوات را در حال عدم دارای ثبوتی ازلی و ابدی و غیر مجعول می دانستند.‏ ‏ از فلاسفه ی مشائی، فارابی و ابن سینا و پیروان آن ها بر این باور بودند که صورت های علمی و عقلی اشیاء از ‏ازل در ذات حق تعالی مرتسم هستند. به اعتقاد آن ها، خداوند به ذاتش علم حضوری اجمالی دارد و به اشیاء، قبل ‏از ایجاد آن ها علم حصولی تفصیلی دارد. صورت علمی تمام موجودات عالم از قبل در پیشگاه الهی است و خداوند ‏به تمام جزئیات اشیاء از قبل به صورت کلی و ثابت علم دارد و نحوه ی علم خداوند بدین صورت است که قبل از ‏پیدایش، حین پیدایش و پس از پیدایش ثابت است و تغییر نمی کند. به عبارتی، تغییر معلومات و جزئیات اشیاء ‏سبب تغییر در علم خدا نمی شود و همان علم منشأ پیدایش افعال و اشیاء می شود. علم عنایی خدا، علت صدور ‏افعال اوست، بنابراین خداوند فاعل بالعنایه است.‏ ‏ ابن عربی نیز، با اعتقاد به این که تمام ماسوی الله ظهورات حق تعالی هستند، ماهیات اشیاء را در حضرت ‏علمیّه، دارای یک نحو ثبوت علمی می داند که این حقایق در پرتو تجلّی حق تعالی به منصّه ی ظهور می رسند. ‏متکلمان معتزلی، ابن سینا و ابن عربی هر یک بر اساس مبنا و نظام فکری خویش قائل به این نظرات شدند که با ‏مقایسه ی نظرات هر یک از آن ها در می یابیم علاوه بر وجوه مشترک، تفاوت هایی نیز وجود دارد از جمله اینکه ابن ‏سینا، علم الهی به ماسوا را از طریق صور مرتسمه یا به عبارتی از طریق صورت های علمی اشیاء می داند که لوازم ‏وجود واجب الوجود هستند و از علم فعلی او نشأت گرفته اند ولی ابن عربی با اعتقاد به اینکه اعیان ثابته مظاهر یا ‏صورت های اسماء الهی اند, علم خداوند به اشیاء را از طریق اعیان ثابته می داند به گونه ای که اعیان ثابته از فیض ‏اقدس ناشی شده اند و از ذات حق تعالی که غیب الغیوب محض است تجلی یافته اند. به عبارت دیگر نظامی که ابن ‏سینا بدان قائل است، نظام علّی و معلولی است و در آن ترتیب وجود دارد. بدین صورت که ابتدا به صورت عقل ‏اول، سپس به صورت عقل دوم و ...، علم می یابد. به عبارتی نظام تشکیکی است. در حالی که در نظام ابن عربی ‏اینگونه نیست که صورتی پس از صورت دیگر واقع شود بلکه جهان صورت علم خداست و همه ی مراتب علم به ‏دو مرتبه ی غیب و شهود برمی گردد و علم الهی به ماسوا به صورت انطوای کثرت در وحدت است، به عبارتی ‏وحدت وجودی است.‏ ‏ یکی از وجوه افتراق میان ابن عربی و معتزله نیز این است که ابن عربی، ثبوت اعیان ثابته را علمی و در تعیّن ‏ثانی و حضرت علمیّه می داند؛ یعنی مراد وی از اینکه اعیان ثابته در حال عدم ثابت اند این است که به وجود علمی ‏موجودند و به وجود عینی معدوم. در حالی که معتزله، قائل به ثبوت عینی و خارجی معدومات ممکن می باشند.از ‏وجوه ممیّز میان ابن سینا و معتزله نیز، این است که ابن سینا علم الهی به ماسوا را علم عنایی می داند و معتقد است ‏خداوند فاعل بالعنایه است، در حالی که معتزله، خدا را فاعل بالقصد می دانند.‏