نام پژوهشگر: مجید کرّاری
مجید کرّاری محمد رضا امامی نیا
1) در فصل کلیات نتیجه گرفتیم که 1. کارهای خارق عادت اموری ممکن الوقوع بلکه واقع شده اند. در این دست امور نیز قاعده علیت جریان دارد. منتهی نوع دیگری از عوامل را که از دید ما پنهان هستند، شاهد هستیم. 2. مصادیق خرق عادت عبارتند از معجزه انبیاء و ائمه علیهم السلام، کرامات اولیاء الهی و قدرت بر خرق عادت توسط مستدرجین. اموری مانند سحر و امثال آن نیز به یک اعتبار جزء اقسام خارق العاده محسوب می گردند؛ خرق عاداتی که اسباب غیر عادی آن، کم و بیش در اختیار بشر قرار می گیرد. 3. هر یک از معجزه، کرامت و کارهایی همانند سحر، تفاوت هایی با یکدیگر دارند. از مختصات معجزه، می توان به موارد ذیل اشاره کرد: تحدّی و مبارزه طلبی، غیر تحصیلی و تمرینی بودن، تنوع نامحدود داشتن، غیر مغلوب بودن، قادر بر تغییر در ماهیت اشیاء، خیر بودن، متفاوت بودن حالات و اهداف پدید آوندگان. 4. کارهای خارق عادت ائمه(علیهم السلام) را ما با استناد به دلائلی معجزه می دانیم. 5. برای اولیاء الهی غیر از ائمه و انبیاء(علیهم السلام) نیز کرامت قابل تحقق است. با این که میان کرامات و معجزات تفاوت ها و شباهت هایی است، اما تفاوت جوهری میان آن ها نیست. 6. با این که امروز، پیامبر یا امام حضور ظاهری ندارند، اما هم اکنون نیز امور خارق عادتی از سوی برخی تحقق می یابد. 7. حق و حقانیت معانی متفاوتی دارند. در این نوشتار، مراد، صادق بودن آورنده و مطابق واقع بودن محتوای دعوت آن ها می باشد. 2) در فصل دوم به این نتایج رسیدیم که معجزه، حقانیت آورنده آن را به اثبات می رساند. در این فصل مباحث ذیل مطرح شد. 1. اصل معجزه ابتداء برای اثبات حقانیت ادعای پیامبری پیامبران مطرح است، نه محتوای دعوت آن ها. محتوای دعوت آن ها خود دلایل جداگانه دارد. 2. معجزه حقانیت و صدق ادعای نبّوت را برای پیامبران به دنبال داشته است که با سه تقریر مختلف بیان شده است (حکم وحدت امثال، دلیل حکمت و دلیل نقض غرض). حکم وحدت امثال، یعنی اگر پیامبر در ادعای خویش که ارتباط با مبدأ عالم است صادق باشد، از آن روی که این امری خارق عادت است، پس برای اثبات ادعایش باید توان بر خرق عادت دیگری که ما از ایشان مطالبه می کنیم نیز داشته باشد که آن معجزه است؛ چرا که حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز، واحد است. 3. ما ضمن ردّ اقناعی دانستن معجزه، بر برهانی بودنش اقامه دلیل کردیم و بیان شد که از نوع برهان انیّ شبیه به لمی است که در آن از وجود یکی از دو معلول متلازم بر وجود متلازم دیگری استدلال می شود. درضمن بیان شد که آیات قرآن نیز بر برهانی بودن معجزه دلالت دارد. 4. محتوای دعوت انبیاء اگر چه هر یک دلایل جداگانه ای دارند، اما با کمک معجزه و عصمت انبیاء نیز قابل اثبات و پذیرش می باشد. 5. همچنین گفته شد که از بررسی مفاد دعوت انبیاء نیز برای اندیشوران راهی به سوی پی بردن نبوت و رسالت ایشان می تواند فراهم آید. 6. راه تشخیص و صحت معجزه نیز، عدم توان دیگران بر آوردن مثل برای آن است که به واسطه متخصصان و کارشناسان همان فن تشخیص داده می شود، نه توده مردم. 3) در فصل سوم بحث کرامت مطرح گردید و نتیجه گرفتیم که 1. کرامت نیز حقانیت آورنده آن را به اثبات خواهد رسانید. در آن جا مطالب ذیل ارائه گردید. 2. از آن روی که تفاوت جوهری میان معجزات و کرامات نیست، در نتیجه کرامات نیز حقانیت ادعای ادعای آورنده آن ها (ولیّ الهی بودن) را می تواند به دنبال داشته باشد. برخی از علماء نیز به آن اشاره دارند. 3. البته حقانیت دعوت و محتوای دین برای اولیاء الهی علاوه بر این که خود دلیلی جداگانه دارند، اما از آن جا که عصمت اصطلاحی برای آن ها ثابت شده نیست، لذا بدون ضمیمه کرامات ایشان به معجزات پیامبر و ائمه غیر قابل اثبات خواهد بود. 4. جریان مباهله در عصر حاضر می تواند به عنوان معجزه ای زنده توسط اولیای الهی تحقق یابد که در آن صورت کرامتی برای ایشان تلقی خواهد گردید که قطعا دلالت بر حقانیت را نیز به دنبال خواهد داشت. 5. همچنین بیان شد که به دو گروه دیگر نیز قدرت خرق عادت داده می شود.یکی مستدرجین و مستحقین عذاب استدراج. و دیگری افراد دارای نیت صادق و نفسی منقطع از دنیا که البته در اثر عدم شناخت نسبت به دین حق، به سایر ادیان و مسلک ها معتقد هستند. 6. در آن جا همچنین به قاعده لطف الهی اشاره کردیم و بیان داشتیم که با توجه به تمامیت دلیل خاتمیت و وضوح تحریف در متن اصلی سایر ادیان، اگر افرادی به استناد قدرتِ بر خرق عادت از سوی قدیسان، به این گروه گرایش یابند و البته توجه به این نکات نیز داشته باشند، این گرایش و گمراهی ایراد و تقصیری بر خدا وارد نمی آورد. اما در غیر این صورت اهل نجات بودن را برای آن ها با شرایطی قابل تحقق دانستیم. 7. همچنین به غلبه اولیاء الهی متمسک به دین حق در مقابل این قدیسانِ غیر اهلِ صلاح اشاره داشتیم. و با دلایل عقلی و نقلی بیان نمودیم که در مرحله اول غلبه با معجزات است، آنگاه با کراماتِ اولیاء الهی و پس از آن با خرق عادات این گروه و در آخر نیز با مستدرجین. البته در پاره ای شرایط نیز غلبه با مستدرجین را شاهدیم که ذکرش را به فصل آخر موکول نمودیم. 4) در فصل آخر نیز به این رسیدیم که سایر امور خارق عادت به هیچ وجه دلالتی بر حقانیت ندارند و رابطه منطقی میان آن ها با حقانیت برقرار نیست. در آن جا این مطالب ذکر شد که 1. در عصر حاضر نیز با وجود این که پیامبر و امام حاضری نیست، اما امور خارق عادت قابل تحقق هستند. و علاوه بر اولیاء کرام الهی به مستدرجین نیز خرق عادت تعلق می گیرد. 2. آقامحمدعلی ابن علامه محمد باقر وحید بهبهانی(معروف به کرمانشاهی)، تقسیمی از آخوند ملا جامی برای امور خارق العاده ذکر نمودند که در ضمن آن، اشاره شد که افرادی مثل فرعون، نمرود و دجال نیز برایشان خرق عادت متحقق می گردد. 3. ملاک تمییز کرامت بودن و یا نبودن نیز خوب بودن یا اسلام شخص صاحب قدرت بر خرق عادت دانسته شد. 4. پیرامون حقانیت مستدرجین و ساحرین، بیان شد که تلقی عمومی، حقانیت داشتن آن هاست. اما واقعیت خبر از عدم حقانیت آن ها می دهد نه حقانیت فاعل و نه حقانیت مدعیات فاعل؛ چرا که هیچ ارتباط منطقی میان کارهای خارق عادت و یا شبه خارق عادت اینان با مسأله حقانیت نیست و... . 5. بیان قاعده لطف الهی در آن جا عرضه شد که از آن روی که مثل معجزه اگر در دست فردی قرار گیرد که پاکدامن باشد، اصول و فروعش نیز مطابق با فطرت سالم و عقل باشد، این باعث گمراهی مردم می شود؛ لذا در این جا بر خداوند لازم است که به گونه ای جلو امر اعجاز را گرفته تا زمینه انحراف مردم فراهم نیاید. اما در غیر این صورت اگر تقصیر و کوتاهی از خود مردم باشد، ایرادی بر خداوند وارد نیست. آری اگر فردی که آئینش با موازین عقلی مطابقت ندارد، اخلاق و منشش نیز گواه بر فریب کاری اوست، برای ما کاری خارق عادت انجام داد، ما به استناد همان ظاهر، نباید به سمت او گرایش داشته باشیم. 6. در ادامه به عنوان مصداق بارز مدعیان دروغینِ امر خارق عادت به جریان صوفیه اشاره شد، از شگردهای این جریان و جریان های هم طراز آن ها ادعای کراماتی است که حتی انبیاء مدعی آن نشده اند، همچنین خبر دادن از امور غیبی، بزرگ کردن بزرگان و کرامت تراشی برای آن ها از آن جمله بود. 7. در ادامه به عدم دلالت حقانیت آن ها به استناد حالات معنوی آن ها که بعضا همراه با خرق عادت نیز هست، اشاره شد. منجمله گفته شد که کارهای خارق العاده ای که از نفس انسان صادر می شود، هیچ ربطی به مومن بودن و کافر بودن و صفات دیگر اعتقادی و امثال این ها ندارد. همچنین گفته شد که کارهای آن ها، تنها جنبه نمایشی داشته، هیچ اثر مثبتی را نه برای خود آن ها و نه برای دیگران به دنبال ندارد. درضمن بیان شد که صوفیه و سایر مدعیان که نه عمل به آداب شریعت دارند و نه سلوک بر باطن طریقت، نمی توانند کرامت داشته باشند. نهایتا یا از باب سحر و جادو و حیله و یا از باب استدراج قادر بر انجام اموری هستند. 8. در نهایت نیز بیان شد که این امور با هدف اصلی خلقت در تنافی است. هدف کسب رضایت الهی است که در پرتو شریعت، قابل تحقق می باشد. و البته انسان در این سلوک می بایست استادی قابل داشته باشد. اما اگر برایش وصول به این استاد حاصل نگردید، همان بهتر که عطای این ها را به لقایشان ببخشد و خود را در پرتگاه گمراهی و ضلالت نیاندازد. 9. همچنین ذکر شد که غلبه با گروه غیرِمستدرجین است نه با آن ها؛ مگر این که اولیاء الهی و یا جامعه دین دار، شرایطِ لازمِِ ولایت را از دست بدهند. همچنین از مباهله به عنوان مصداق بارز این رویارویی یاد شد. و بیان شد که در آن غلبه قطعی با اولیاء الهی و گروه طرفدار حق خواهد بود. 10. شبهه استجابت دعا از سوی کفار و غیر صلحاء به عنوان یک امر خارق عادت در ادامه مطرح گردید. و بیان شد که برای استجابت دعا شرایطی است و اختصاص به متدینین هم ندارد و دعای کفار نیز قابل اجابت است. و البته در حق آن ها از باب استدراج و سایر عوامل رخ خواهد داد. و از این روی بیان شد که استناد به استجابت دعا برای بیان حقانیت شایسته نیست. همچنین بیان شد که استجابت دعا با مستجاب الدعوه بودن فرق دارد. و اگر فرد غیر صالحی به هر علتی مستجاب الدعوه گردد، آنگاه اگر قصوری از ناحیه مردم نباشد همانند جریان بلعم باعورا، در آن صورت خداوند دخالت می نماید و جلو امر اعجازش را خواهد گرفت. در آخر نیز به بحث رویا و مکاشفه پرداختیم؛ امری که امروزه در عرفان های نوظهور و صوفیه به شدت بر این ملاک تأکید می گردد. در آن جا جواب دادیم که علاوه بر اینکه تشخیص رویاهای صادقه و مکاشفات رحمانی از امور شیطانی کار بسیار دشوار و مشکلی است و برای صیانت از خطا باید کشف انبیاء و اولیای معصوم الهی اصل قرار گیرد، همچنین ما هیچگونه دلیل شرعی و یا عقلی بر حجیّت چنین شناختهایی برای دیگران نداریم و...