نام پژوهشگر: ایرج سلیمان جهان

گریز ازهمنوایی: خوانش مارکوزه ای "در جاده" اثر جک کرواک و "ناتوردشت"اثر سلینجر
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  ایرج سلیمان جهان   فاضل اسدی امجد

چکیده بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا به عنوان یک کشور بسته ظهور کرد. مکانیزاسیون های عظیم و کارکردهای جدید تکنولوژی مدرن جایی برای آزادی و تنهایی انسانها باقی نگذاشت و این به عنوان ایدئولوژی حاکم در نظر گرفته می شد که به راحتی و به صورت کلی مردم و محیطشان را کنترل میکرد. تجربه ی سلاحهای هسته ای خاستگاههایی نو از ترور به وجود آورد و آنها مردم را متقاعد کردند که انسانها توسط این سلاحها از بین خواهند رفت. صنعتی شدن و پیشرفت بعد از جنگ جهانی دوم مایه ی فراوانی اقتصادی آمریکا شد. این وقایع، به طور کلی باعث از دست داد هویت، فردیت و آزادی مردم گردید. در چنین شرایط خفقان آوری دو نویسنده ی بزرگ ظاهر شدند. هم هربرت مارکوزه و هم جک کرواک از همرنگی جامعه مطلع بودند و در پرداختن به این مشکل رویکردهای خاص خودشان را داشتند. مارکوزه کتابهایی در باب فلسفه، سیاست و زیبایی شناسی نوشته و در این کتابها در باره ی شرایط موجود و اینکه چگونه به آنها پایان دهیم می نویسد. از طرف دیگر کرواک از طریق رمان به همان مشکلات جامعه می پردازد و نیز اینکه چگونه باید آن مشکل را حل کرد. در این تحقیق، محقق به بازخوانی رمان "توی جاده" در سایه ی نظریات مارکوزه و مخصوصا نظریاتش در "انسان تک ساحتی" و همچنین تنها اثر اختصاص داده شده ی وی به هنر یعنی "بعد زیبایی شناسی" می پردازد. اگرچه تفاوتهای زیادی بین افکار مارکوزه و کرواک وجود دارد، در این تحقیق تاکید بر روی ابعادی خواهد بود که بین آنها مشترک است و و به خوانش رمان از رویکردی جدید کمک میکند. مفهوم مارکوزه از انسان تک ساحتی در "توی جاده" انعکاس می یابد، توصیف مارکوزه از جامعه ی یکدست در رمان کروک به تصویر کشیده شده است، شرح مارکوزه از تفکر پوزیتیویستی که از زبان عادی استفاده می کند در نوشتار خودجوش کروک از بین می رود و در نهایت هم مارکوزه و هم کرواک به امید اینکه نوشته هایشان انسانها را از خواب عمیق همرنگی، سلطه و دربند بودن بیدار سازد نوشته ند.