نام پژوهشگر: فاطمه غلامی پروشی
فاطمه غلامی پروشی علی اکبر باقری خلیلی
مولانا از جمله شاعرانی است که فراوان از مرگ سخن گفته است. واکنش او به مرگ واکنشی مثبت است. او نه تنها از مرگ نمی گریزد، بلکه مشتاقانه به سمت آن در حرکت است. این واکنش در آثار او به ویژه، مثنوی به خوبی نمایان است. او برخلاف برخی چون خیام که با اکراه به مرگ نگریسته اند از کسانی است که مرگ را ستوده و به گرمی از آن استقبال کرده است. از این رو شاعری مرگ ستاست و نگاهش به مرگ نگاهی عرفانی است. نخستین نکته ی مشهود در بررسی مرگ اندیشی او، تأثیرپذیری از آموزه های دینی است. مولانا باوری یقینی به معاد دارد و رجعت انسان را به سوی خالق آفرینش امری قطعی می داند. از سوی دیگر، عرفان، به مرگ اندیشی او جهت می دهد. مولانا بر مبنای تصوف عاشقانه ی خود، اولویت هستی را عشق می داند و بدیهی است که زندگی و مرگ در ذهن او تعریفی متفاوت داشته باشد. او برخلاف تعریف عوام، مرگ را انقطاع روح از جسم نمی داند، بلکه وابستگی به حیات حیوانی و محدود و محبوس بودن در جسم را مرگ می شمارد و اموری نظیر دوری از خدا و غفلت از یاد او را مرگ و حتی به مراتب، دشوارتر از مرگ می داند. ما در مثنوی با معانی گوناگونی از مرگ مواجهیم که عبارتند از: مرگ اضطراری، مرگ ارادی و شهادت که در این میان شاعر بیش از همه به مرگ ارادی پرداخته است. اصرار مولانا بر مفاهیم متعدّد پیرامون مرگ در راستای اهداف تعلیمی و تربیتی اوست. بی شک مولانا به درستی بر این امر واقف بوده که مرگ اندیشی صحیح، آثار تربیتی ویژه ای در زندگی عملی انسان ها دارد. مهم ترین تأثیر آن را می توان اصلاح نگرش نسبت به زندگی دنیایی دانست. لذا مولانا کوشیده در ضمن سخن پیرامون مرگ، آرای تربیتی خود را به مخاطب انتقال دهد. عملکرد انسان در زندگی از دیدگاهش به مرگ نشأت می گیرد و مرگ اندیشی صحیح می تواند نقش مثبتی در زندگی عملی انسان ایفا کند. بدون تردید این مطلب چیزی است که مولانا سخت به آن باور دارد و در تلاش است نگرش آدمیان را به مرگ تصحیح کند و آن ها را به شیوه ی صحیح زندگی رهنمون گردد، شیوه ای که به سعادت ابدی ختم شود. تأکید مولانا در پرداختن به مرگ به ویژه مرگ اختیاری در راستای اهداف تعلیمی اوست. مهم ترین آموزه های مرتبط با مرگ اندیشی مولانا را می توان به قرار زیر شمرد: یادکرد مرگ و فراغت از شواغل دنیایی، عبرت از مرگ دیگران، ترک لذت های مادی و دنیایی، عاقبت اندیشی و ذخیره ی توشه ی آخرت، اغتنام فرصت، دعوت به توبه، بی اعتبار دانستن حواس ظاهری، بی اعتبار دانستن عقل جزوی، اصالت روح و بی اعتبار دانستن جسم، اصالت آخرت و بی اعتبار دانستن دنیا، عدم وابستگی به خلق.