نام پژوهشگر: منصور ایمان پور
زیبا زینال زاده منصور ایمان پور
مسئله اثبات خدا از مسائل مهم و دغدغه برانگیز در زندگی انسان است. در طول قرون و اعصار تلاش های بسیاری برای اثبات یا نفی وجود خداوند شده است. متفکران غربی و شرقی براهین متعددی برای این منظور اقامه کرده اند. برهانی که ما در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار می دهیم یکی از براهین اثبات وجود خدا در کلام اسلامی است؛ این برهان که برهان حدوث نام دارد، شیوه متکلمان در اثبات وجود خداست و هدف از اقامه این برهان اثبات حدوث زمانی عالم و به تبع آن اثبات محدثی قدیم برای عالم است؛ از آن جا که در نظر ایشان ملاک نیاز به علت، حدوث زمانی است و همین مبنا سرچشمه تمام اشکالات وارد بر این برهان می باشد. ما در این پژوهش بعد از بیان پیشینه برهان حدوث و جایگاه آن در آثار متکلمان و فیلسوفان تقریر های مختلف برهان حدوث را که در آثار متکلمانی چون قاضی عبدالجبار، غزالی، فاضل مقداد و ابن میثم بحرانی و فیلسوف نامی قرن یازدهم یعنی ملاصدرا بود را، تشریح کردیم. اولین تقریر این برهان که مبتنی بر حدوث اعراض است بیانش به این صورت است که در همه اجسام امور حادثی چون حرکت و سکون وجود دارد این امور نه منفک از جسم اند و نه مقدم بر آن، وقتی جسم منفک از حوادث و مقدم بر آن ها نباشد، مانند آن ها حادث خواهد بود؛ پس با ثبوت حدوث اجسام و اعراض نیازمندی آن به محدث روشن می شود. دومین تقریر، مبتنی بر حادث ومتناهی بودن اجسام است؛ بیان این تقریر به این صورت است که اجسام از حرکت و سکون خالی نیستند، حرکت و سکون حادثند؛ زیرا ما تعاقب را در همه اجسام مشاهده می کنیم، هر چیزی خالی از حوادث نباشد، حادث و متناهی است؛ بنابراین با ثبوت حدوث عالم، نیاز آن به محدث روشن می شود و این محدث به دلیل ابطال تسلسل باید محدثی قدیم باشد. تقریر سوم که مبتنی بر عدم تلازم قدیم وحادث می باشد بیانش به این صورت است که عالم حادث است چون جسم می باشد، اجسام منفک از حرکت و سکون که –حادثند - نیستند و هر چیزی که از حوادث منفک نیست، ضرورتاً حادث است و موثر این حوادث خداوند متعال است. تقریر چهارم که مبتنی بر حدوث و امکان اجسام، بیانش به این صورت است که عالم حادث است و هر حادثی ممکن است و هر ممکنی دارای موثر است. حال این موثر اگر ممکن باشد نیازمند موثر دیگر خواهد بود که اگر تا بی نهایت پیش برود به تسلسل می انجامد. بنابراین برای اجتناب از تسلسل باید به واجب الوجود منتهی شود. پنجمین تقریر مبتنی بر بداهت نیازمندی حادث به محدث است که از دیدگاه حکمای متأخر مطرح می شود و نهایتاً تقریر ششم که مبتنی بر حرکت جوهری است به این صورت است که عالم حادث زمانی است و در هر «آن» ما و دنیا نو می شویم. هر حادثی نیازمند محدث است پس عالم نیازمند محدث است، پس بر اساس حرکت جوهری کل عالم ماده در حال حدوث است و این حرکت ذاتی نیازمند محرکی است که این محرک باید غیر متحرک باشد و چون این محرک نمی تواند واجد قوه تغیر باشد از این رو آن محرک از سنخ عالم ماده نیست، بلکه غیر مادی می باشد. بر هرکدام از تقریرهای ذکر شده نقد هایی وارد کردیم و سپس اشکالات مشترک تقریرهای برهان حدوث را بررسی کردیم و در باب نافذ بودن یا نبودن این اشکالات به قضاوت نشستیم. به عنوان مثال یکی از اشکالاتی که بر تقریر های برهان حدوث وارد است، اشکال غیر کافی بودن این برهان برای اثبات واجب الوجود است به این معنی که این برهان بدون استفاده از برهان امکان و وجوب قادر به اثبات ذات واجب تعالی نیست. به دلیل این که محدث اشیای طبیعی می تواند یک موجود مجرد و در عین حال امری ممکن و محتاج باشد، بنابراین تا زمانی که از برهان امکان وجوب کمک گرفته نشود استدلال به واقعیتی که در ذات خود بی نیاز از غیر باشد، نمی رسد. این اشکال بر غالب تقریر ها وارد است زیرا هیچ کدام از تقریر ها نتوانستند خداوند را به عنوان واجب الوجود اثبات کنند. در نهایت با ارزیابی تقریر های برهان حدوث، تقریر ملاصدر به دلیل قوّت مقدماتش به عنوان تقریری ارجح انتخاب شد.
سمیه خلیلی معروفعلی احمدوند
در طول تاریخ، دانشمندان بسیاری، به بحث پیرامون مبدأ و معاد؛ بعنوان یکی از مسائل مهم و حیاتی بشر پرداخته اند؛ و سهم متفکران مسلمان در این راستا، به جهت برخورداری از منابع غنی فکری و معرفتی، بسیار قابل توجه بوده است. استاد محمدتقی مصباح یزدی از جمله اندیشمندانی است که این موضوع را با روش عقلی و نقلی مورد بررسی و کاووش قرار داده، و با بیانات و تقریرات خاص خود درتبیین مسائل مربوط به مبدأ و معاد نقش موثری را ایفا نموده است. استاد مصباح شناخت واجب تعالی را بدیهی و بی نیاز از استدلال ندانسته، بلکه مرتبه ی اولیه معرفت به خدا را حصولی، و از طریق تفکر در آفاق و انفس، و بعد از آن علم انسان به واجب را؛ با فعلیت یافتن قوای کمالی از طریق علم حضوری تشکیکی دارای مراتب می داند. ایشان برخلاف بسیاری از حکما و براساس تقریر خاصی از برهان لمّ، اقامه ی این برهان را بر وجود واجب جایز می شمارد. وی در باب راه های شناخت خدا، درک صفات ذاتیه و فعلیه و دیگر مباحث مربوط به حق تعالی ، آراء خاص و یا تقریرهای مخصوص به خود را ارائه نموده است . ایشان در مباحث مربوط به معاد نیز ضمن پذیرش اصول و مبانی حکمت متعالیه، به نقد برخی از آراء و اندیشه-های صدرالمتألهین پرداخته، و نظریه معاد جسمانی ملاصدرا را با اشکالاتی چون، مخالفت با آیات و روایات، عدم تمایز بین عالم برزخ و قیامت، تغییر و تحول در برزخ بدون حضور ماده، نبود ملاک کثرت نفوس در برزخ، غیرقابل پذیرش بودن جسمانیه الحدوث بودن نفس و... مواجه دانسته، و خود بدن محشور در قیامت را بدن عنصری دنیوی با حاکمیت نظامی متفاوت از دنیا می داند. در این پایان نامه سعی شده است، آراء و یا تبیین و تقریرهای اختصاصی استاد مصباح در کنار توضیح مباحث اعتقادی مربوط به مبدأ ومعاد مورد بحث و بررسی قرار گیرد.