نام پژوهشگر: سیدجواد صالحی
ایوب فرج زاده فرهاد قاسمی
امنیت منطقه خلیج فارس همیشه به عنوان یکی از دغدغه های اصلی کشورهای این حوزه و حتی قدرت های برون منطقه ای مطرح بوده است. اما کشورهای منطقه خلیج فارس به دلیل هم جواری جغرافیایی و قرار گرفتن در مجموعه امنیتی مذکور در معرض پیامدهای امنیتی ناشی از رفتارهای سایر قدرت های همسایه بوده است. در این میان کشورهای مجموعه امنیتی خلیج فارس با توجه به جایگاه خود در این مجموعه بصورت مستقیم و غیره مستقیم بر امنیت منطقه تأثیر گذاشته و خواهند گذاشت. در این میان عراق از جمله کشورهای است که از ویژگی های خاصی در تأثیر گذاری بر امنیت منطقه برخوردار می باشد به همین سبب دغدغه پژوهش حاضر یافتن پاسخی برای تأثیر جایگاه عراق در امنیت منطقه خلیج فارس می باشد. اما به نظر می رسد در حوزه روابط بین الملل در خصوص کنکاش تأثیرگذاری چنین قدرت های بر امنیت منطقه ای نظریه های موجود کارآمدی لازم را ندارند به همین جهت با بهره گیری از نظریه های مجموعه امنیتی اما با ترکیب نقاط قوت این نظریه ها و بهره گیری از سایر نظریه های موجود ابتدا به ترسیم مدلی از تأثیر گذاری قدرت های منطقه ای اقدام نموده و بر این اساس به کالبد شکافی موضوع پرداخته شده است. بر اساس مدل مورد نظر هر مجموعه امنیتی شامل دو بخش اساسی ساختارها و فرایندها می باشد. در واقع ساختارها و فرایندها به عنوان متغیرهای میانی محسوب می شوند که یک قدرت منطقه ای از طریق تأثیر بر آن ها می تواند امنیت را تحت تأثیر قرار دهد. به همین جهت پژوهش حاضر بر محور این پرسش شکل می گیرد که عراق چه جایگاهی در مجموعه امنیتی خلیج فارس دارد و چه تأثیری بر امنیت منطقه دارد؟ و در پاسخ به این سوال این فرضیه مطرح گردیده که مجموعه امنیتی خلیج فارس دارای ساختار چند قطبی و نا کامل می باشد، و عراق از توان های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیکی بالایی برخوردار است به گونه ای که به عنوان یکی از قطب های اصلی این مجموعه امنیتی مطرح و وجود آن سبب شکل گیری ساختار چند قطبی مجموعه امنیتی می باشد. در همین راستا عراق به عنوان یک قدرت منطقه ای از طریق تاثیرگذاری بر ساختارهای منطقه خلیج فارس از جمله ساختار ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچری از یک سو و فرایندهای ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئوکالچری از سوی دیگر؛ و در نهایت با پیوند یافتن این دو بخش سبب تقویت دینامیک های ادغام کننده و تجزیه کننده در وضعیت های متفاوت می شود و از این طریق امنیت منطقه ای را تحت تاثیر قرار می دهد
مظفر حسنوند سیدجواد صالحی
دیپلماسی هسته ای ایران بر اساس نظریه روزنا در دوران پهلوی دوم با توجه هم سویی با غرب و محیط دو قطبی تلفیقی از الگوی عادی-باتدبیر می باشد و رفتار انطباقی ترکیبی از انطباق رضایتمندانه-ارتقایی. در دوران جنگ تحمیلی موضوع در پرتو جنگ نمود چندانی ندارد. در دولت آیت ا...هاشمی در پی عادی سازی روابط الگوی رفتاری حرکت از الگوی متشنج ناشی از جنگ به سمت باتدبیر بوده و رفتار انطباقی حرکت به سمت الگوی رضایتمندانه می باشد. در دولت اصلاحات با رویکرد تنش زدایی حرکت از الگوی باتدبیر به سمت عادی می باشد و با روی کار آمدن نو محافظه کاران کاخ سفید تا حدی ناخواسته میل به متشنج نیز می کند و رفتار انطباقی حرکت از رضایتمندانه به سمت ارتقایی و نیمه محافظتی می باشد. در دولت دکتر احمدی نژاد با توجه به امنیتی شدن شدید پرونده ایران، به رویکرد مقابله ای پرداخت و الگوی رفتاری نیز حرکت بین نیمه متشنج-متشنج می باشد و رفتار انطباقی تلفیقی از رضایتمندانه-محافظتی می باشد. متغیرهای داخلی تأثیرگزار بر دیپلماسی هسته ای به ترتب اهمیت در غالب گفتمان ها عبارتند از حکومتی، فرد، نقشی و اجتماع. از منظر نوواقع گرایی واحد های متعارض به دنبال کاهش توان نظامی و کاهش بازدارندگی ایران بوده و نخبگان خاورمیانه برای مقابله با خطرات بالقوه ایران با توجه به توان موشکی بالستیک، نیروهای پراکسی به دنبال بازدارندگی متقابل بوده و همسو با واشنگتن و تل آویو به دنبال تغییر رژیم و یا تجزیه ایران بوده تا بتواند از خطرات احتمالی ایران بکاهند. اسراییل نیز با تحلیل یک جنگ فراگیر علیه تهران با توجه به گستردگی جغرافیایی مراکز هسته ای و اقدامات تلافی جویانه ایران و عدم عمق استراتژیک به مخدوش ساختن چهره ایران به ویژه پرونده هسته ای روی آورده است. رویکرد غالب واحدهای منطقه ای و جهانی مقابله با ایران و نوعی باج خواهی می باشد. دیپلماسی هسته ای از منظر سازه انگاری تأثیرات متفاوتی بر نظم منطقه ای خاورمیانه گذاشته است و منجر به مسابقه تسلیحاتی، جلوگیری از صدور افکار انقلابی ایران به عنوان تهدید منافع غرب و اعراب شده و در ادامه منتج به اجماع واحدها جهت انزوا و تحریم همه جانبه تهران شده است. آنها با صف آرایی امنیتی به مقابله با منافع ایران پرداختند و ائتلاف های متنوعی مقابل دیدگان امنیتی ایران بستند. در همین راستا مواردی که منجر به دیپلماسی کارآمدتر در مدیریت منطقه ای موضوع هسته ای می شود نیز باید تاکید نمود هرچند دیپلماسی در مقاطع مختلف به تجربه های متنوع دست یازیده است، این راهکارها و موارد به اختصار عبارتند از عدم انفعال در مسایل منطقه، ظرفیت اصلاح پذیری در دیپلماسی، ائتلاف سازی و در راستای آن تنش زدایی، رسیدن به نقطه اشتراکی حداقلی با واشنگتن، ارائه ترسیم باخت-باخت از تحریم ها، بهره گیری از دیپلماسی چند بعدی، تلاش برای غیر امنیتی کردن منافع ملی ایران و در پایان ارائه تضمین های متقابل جهت افزایش شفاف سازی.
داریوش دهقان خلیل اله سردار نیا
کشورپادشاهی عربستان سعودی نظامی پاتریمونیال ومبتنی برکلاینتالیسم بوده و بر عواملی همچون پیوند های مذهبی وسیاسی خاندان حاکم سعودی با وهابیت،تولیدات نفت واتحاد با قدرت های بزرگ جهانی و بصورت مشخص ایالات متحده آمریکااستوار بوده و بدلیل ارتقاءدر برنامه های آموزشی،توسعه شهرنشینی ومانند آن که از پیامد صادرات نفت وارتباط موثر با غرب نشات می گیرد،مواجهه بارشد طبقه جدیدی به عنوان طبقه متوسط را از دهه 1980فراهم نموده است که بدلیل آموزه های نو ومورد قبول سایر جوامع مناسبات کنونی را تحمل نداشته وباانواع ابزارهای در دسترس نارضایتی ونا خرسندی خود را از نظام حاکم اعلام داشته اند اما مطالبات ایشان در ساختار بغایت سنتی جامعه عربستان که در آن نفوذ بی حد وحصر خاندان آل سعود در بین قبائل و عالمان دینی وهمچنین مجهز بودن این کشوربه سیستم های اطلاعاتی وامنیتی گسترده وسرکوب گرامکان شکل گیری اعتراضات در وسعتی قابل بحث را نیا فته اند لیکن با توجه به کیفیت وساختارهای ساز ماندهی شده موجوددر طبقه متوسط جدید بنظر می رسد که تغییرات و اصلاحات مورد وثوق این طیف اجتماعی راه خود را یافته باشد همچنین در حوزه مذهب نظرات سخت گیرانه علمای سلفی با مسیر ترسیمی حکومت همخوانی نداشته که این امر را میتوان تضاد در حوزه داخلی وتنش مداوم با شیعیان از سوی حکومت و وهابیون که گاها این تنش ها بر روابط این کشور با جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان بزرگترین کشور شیعی تاثیر گذاشته است را می توان تضاد در حوزه خارجی این حکومت برشمرد.