نام پژوهشگر: هما رضوانی
ناصر مولایی حسین مفتخری
مسیحیان از بزرگترین اقلیت های دینی در دوره ایران ساسانی به شمار می رفتند. عمده جمعیت این مسیحیان در نواحی غربی ایران از جمله بین النهرین جنوبی، بین النهرین شمالی و مناطق دیگری چون خوزستان و مدائن مستقر بودند. به هنگام ظهور اسلام و آغاز فتوحات مسلمانان در ایران، با توجه به موقعیت جغرافیایی این مسیحیان، آنها اولین گروه از مردمان قلمرو امپراطوری ساسانی بودند که با اعراب روبرو شدند. حال این پژوهش در پی آن است تا از سویی رویه ای را که مسیحیان غرب ایران به عنوان اقلیتی دینی در مواجهه با اعراب مسلمان در دو قرن نخست هجری در پیش گرفتند مورد بررسی قرار دهد و از سوی دیگر رفتار حکام مسلمان در طول این دو قرن با این اقلیت دینی مورد بحث قرار گیرد. بررسی داده های تاریخی بر اساس روش توصیفی- تحلیلی در تحقیق تاریخی نشان می دهد که مسیحیان غرب ایران در مقابل حمله مسلمانان جدای از درگیری های پراکنده، صلح و پرداخت جزیه را بر نبرد ترجیح دادند و در طی دو قرن اول هجری چه از نظر سیاسی و اداری و چه به لحاظ فعالیت علمی و انتقال علوم خصوصاَ از طریق مرکزی به نام دانشگاه جندی شاپور برای جامعه اسلامی مفید فایده واقع شدند. در مقابل، سیاست کلی حکام مسلمان نیز به کارگیری دستورالعمل های اهل ذمه در خصوص این مسیحیان بود. هر چند که گاهی از سوی برخی حکام این قوانین نادیده گرفته می شد.
خدیجه سلیمی حسین مفتخری
باورمنجیگرائی که به هدف دمیدن روح پایداری و امیدواری است، از دیرباز در میان پیروان اغلب ادیان وجود داشته است. این اندیشه اول بار در آثار زرتشتیان دیده میشود؛ آنها اعتقاد داشتند که هرگاه از سوی اهریمن تیرهنژاد، آسیب و گزندی به ایشان رسد که آنان را به پرتگاه نابودی نزدیک کند؛سوشیانت(منجی موعود) از سوی پروردگار برای رهانیدن آنها خواهد آمد. پیرو آن تمام ادیان بودائی،یهودی، مسیحی و مانوی، بنا به فراخور تعلیمات و آموزههای دین خود به وجود منجی آخرزمانی اعتقاد داشتند. گذشته از آنکه این منجی یک بشر عادی است یا تجسم روح الهی؛ همه ادیان بر یک باورمشترکند و آن ظهور این منجی در شرایط سخت و بحرانی اجتماعی-سیاسی است. هنگامیکه درد وآلام به حد رسیده باشد.در واقع این باور علاوه بر ابعاد معنوی، در بعد اجتماعی تلاشی برای برقراری عدالت و وعده به ساختار اجتماعی بر مبنای عدالت است. ایرانیان نیز از این قانون مستثنی نبودند، درطی دو قرن اول اسلامی آنها که از شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مذهبی، ناراضی بودند وپایگاههای قدرت و ثروت خود را از دست داده بودند؛این شرایط را از نشانههای ظهور منجی خودمیدیدند. از طرفی این دوران با شیوع باورهای کیسانی در ایران همزمانی داشت. این باور و فرقه های منشعب از آن به افرادی چون خداش، ابومسلم، مقنع، بهآفرید و استادسیس قداست میبخشید. از اینرومردم که به دنبال درمان بحرانهای اجتماعی خود بودند، آنها را همان منجیان پیامبر گونه خود یافتند،در نتیجه به آنها پیوستند و جنبشهای نجاتبخشی زیادی به راه انداختند تا بدین وسیله خود را اززیر بار ستم برهانند وجهانی نو و همه نیکی برپا دارند.