نام پژوهشگر: حسن مرزیان رستمی
سید عمادالدین ناجی تژا میرفخرایی
سینما به لحاظ خصوصیات منحصر به فرد خود همواره به عنوان یکی از مهمترین رسانه ها،مورد توجه اقشار مختلف جامعه بوده و در بسیاری از موارد به عنوان رهبر فکری مخاطبان خود عمل می نماید.در این میان به دلیل قدرت بسیار زیاد این رسانه و فراگیری گسترده ی آن،نظارت بر این رسانه نیز به طرق مختلف مورد توجه قرار گرفته است.در مسیر این نظارت،وضع خطوط قرمز به عنوان ابزاری نظارتی،مقوله ای است که همواره مد نظر متولیان امر نظارت قرار داشته و بدون شک تخطی اثر در تعیین مرز با این خطوط،عواقبی را به همراه خواهد داشت که ممانعت از اکران اثر به عنوان عملی تنبیهی،یکی از شدید ترین این عواقب است. به همین دلیل پژوهش پیش روی به مطالعه ی آثار ممنوعه ی سینمای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی پرداخته است و به منظور دستیابی به اهداف پژوهشی خود که همانا بررسی مولفه های مورد تاکید این آثار و تعیین سطح قرابت این مولفه ها با علل ممنوعیت اکران این آثار است،با بهره گیری از نظریه ی بازنمایی به عنوان چارچوب نظری پژوهش و همچنین با استفاده از روش نشانه شناسی به عنوان روش پژوهشی خود،به تحلیل و تفسیر واحدهای اطلاعاتی پرداخته و پس از گذر از مراحل علمی پژوهش،دست به نتیجه گیری بر اساس یافته های پژوهش زده است. بر اساس یافته های پژوهش،مشخص شده است که این«نحوه ی بازنمایی» مولفه هاست که باعث ایجاد حساسیت و بروز مشکل برای یک اثر می گردد و معمولاً مولفه به صورت خام،دلیل ممنوعه تلقی شدن یک اثر نمی گردد؛مگر در مورد مولفه هایی خاص،همچون "سکس" و "خشونت".از سوی دیگر یافته های پژوهش نشان داد که اسطوره شکنی اینگونه آثار به عنوان یکی دیگر از عوامل حساسیت برانگیز،می تواند عاملی برای توقیف اثر،تلقی گردد.