نام پژوهشگر: مهسا لیاولی
مهسا لیاولی لادن مقدم
سابقه و هدف: اختلالات خلقی و هیجانی یکی از مهم ترین مشکلات دانشجویان بویژه پزشکی بوده که خود را به شکل بی توجهی، عدم ثبات خلق و مشکلات آموزشی و عملکردی نشان داده و بویژه در فعالیت های بعدی آنها به عنوان یک پزشک باعث بروز معضلاتی خواهد شد. علت دقیق این اختلالات مشخص نبوده ولی عوامل ژنتیکی و محیطی در آن نقش دارند. جهت کنترل این اختلالات روشهای مختلف دارویی و غیر دارویی پیشنهاد گردیده که یکی از مهم ترین آنها ، استفاده از شیوه آرمش و ریلکسیشن می باشد. از آنجاییکه آمار مناسبی در خصوص وضعیت اختلالات خلقی و هیجانی در بین دانشجویان پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود در دسترس نبوده و میزان تاثیر روش ریلکسیشن در کنترل این اختلالات دقیقاً مشخص نیست، بر آن شدیم تا با بررسی میزان تاثیر روش ریلکسیشن در کنترل اختلالات خلقی و هیجانی دانشجویان پزشکی ، گامی کوچک در این راه برداریم. مواد و روش ها : این مطالعه بصورت موردی - شاهدی بر روی 200 نفر از دانشجویان دوره بالینی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود در سال 90 انجام شده است. در این تحقیق دانشجویان داوطلب به صورت کاملاً تصادفی به دو گروه 100 نفره مورد و شاهد تقسیم شدند. جهت سنجش و بررسی عوامل روحی از پرسشنامه استاندارد basis 24 که جنبه های مختلف مسائل روحی و خلقی را در 5 بعد بررسی مینمود استفاده گردیده و سپس برای دانشجویان گروه مورد در ابتدا و سپس ماهیانه برای 4 ماه ، جلسات آموزشی انجام ریلکسیشن با گذاشتن یک لوح فشرده حاوی روند آموزش به انضمام توضیحات تکمیلی استاد محترم راهنما برگزار گردید. پرسشنامه فوق یکبار در بدو تحقیق و سپس طی 16 هفته بعد، مجدداً در اختیار هر دو گروه قرار گرفت. کلیه پرسشنامه های تکمیل شده جمع آوری و داده ها وارد رایانه شده و با نرم افزار آماری spss نگارش 16 و آزمونهای مرتبط، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته و نتایج دو گروه با هم مقایسه گردید. در این مطالعه (p<0/05 ) معنی دار در نظر گرفته شد. یافته ها : در این طرح 200 دانشجوی پزشکی در دو گروه 100 نفره مورد و شاهد تحت مطالعه قرار گرفتند. میانگین سنی دانشجویان گروه مورد 65/4 ±17/23 سال و در گروه شاهد12/5 ±48/23 سال بود. میانگین امتیاز مربوط به سنجش افسردگی در مرحله اول در گروه مورد 32/ 3 و در گروه شاهد 64/3 بدست آمد که تفاوت معنی داری با هم نداشتند ولی بعد از 16 هفته، همین بررسی در گروه مورد 82/1 و در گروه شاهد 31/3 بدست آمد که تفاوت معنی داری با هم داشتند ( p<0/01) . به عبارت دیگر در گروه مورد وضعیت افسردگی از حالت احتمال مشکل بیشتر و نیاز به توجه های درمانی به حالت شک به مشکل تبدیل و در گروه شاهد چنین تغییری دیده نشد. در خصوص میانگین امتیاز مربوط به سایکوز در مرحله اول در گروه مورد 35/3 و در گروه شاهد 83/3 بدست آمد که تفاوت معنی داری با هم نداشتند ولی بعد از انجام تمرینات ریلکسیشن پس از 16 هفته، میانگین امتیاز سایکوز در گروه مورد 42/1 و در گروه شاهد 50/3 بدست آمد که بطور معنی داری با هم تفاوت داشتند ( p<0/05). به عبارت دیگر وضعیت سایکوز در گروه مورد از حالت احتمال مشکل بیشتر و نیاز به توجه های درمانی به حالت شک به مشکل تبدیل شده ولی در گروه شاهد این تغییر دیده نشد. در خصوص ارتباطات بین فردی نیز میانگین امتیاز در مرحله اول در گروه مورد 85/3 و در گروه شاهد 65/3 بود و در مرحله نهایی این میزان به امتیاز 31/2 در گروه مورد و 15/3 در گروه شاهد بدست آمد که بطور معنی داری نشان دهنده بهتر شدن این مهارت در گروه مورد بود (p<0/02). به عبارت دیگر وضعیت ارتباط بین فردی در گروه مورد از حالت احتمال مشکل بیشتر و نیاز به توجه های درمانی به حالت احتمال مشکل خفیف و نیاز به پیگیری تبدیل ولی در گروه شاهد چنین تغییری دیده نشد. و در نهایت در خصوص مصرف الکل رابطه معنی داری در دو گروه قبل و بعد از انجام تمرینات بدست نیامد.