نام پژوهشگر: ملیحه علیزاده
ملیحه علیزاده محمد محمودی میمند
هدف از تحقیق حاضر تعیین رابطه بین میزان شادابی سازمانی با خلاقیت و همچنین تعیین رابطه بین میزان آگاهی از ویژگی های خرده فرهنگ سازمانی با خلاقیت سازمانی بوده است. در این راستا اهداف فرعی مطرح گردید که نیل به آنها انگیزه اصلی پیشرفت تحقیق را تشکیل می داد. این اهداف عبارت بودند از: تعیین رابطه بین ابعاد میزان شادابی سازمان(شادابی فردی و شادابی سازمانی) با خلاقیت سازمانی و تعیین رابطه بین میزان آگاهی از ویژگی های ابعاد خرده فرهنگ های سازمانی(الگوهای شخصیتی فردی و گروهی، ارزش ها و هنجارهای اخلاقی و حرفه ای، روابط شخصی و اجتماعی،...) با خلاقیت سازمانی . در ادامه تلاش شد تا ضمن مرور تئوری های مطرح شده در باب مفاهیم اصلی تحقیق، به بحث و نظر در خصوص چگونگی ارتباط مفاهیم فوق و ارائه تئوری های تبیین گر بپردازیم. به منظور روشن شدن هر چه بیشتر مفاهیم این پژوهش، به بررسی و مطالعه تعداد زیادی از پژوهش های انجام شده در داخل و خارج از کشور مبادرت ورزیدیم. لذا با تکیه بر مباحث نظری مطرح شده و مطالعه تحقیقات انجام شده مرتبط با موضوع، زوایای نظری کار مورد بررسی قرار گرفت و بر همین اساس فرضیاتی مطرح گردید، که فرضیه های اصلی تحقیق عبارت بودند از: 1) بین میزان شادابی سازمان با خلاقیت در سازمان رابطه معنی داری وجود دارد. 2) بین میزان آگاهی از ویژگی های خرده فرهنگ سازمانی با خلاقیت در سازمان رابطه معنی داری وجود دارد. روش تحقیق حاضر از نوع پیمایشی می باشد و در این پژوهش نوع کار تحقیقاتی کاربردی می باشد. جامعه آماری مورد پژوهش، مدیران شهرداری شهر تهران می باشد. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی ساده است. حجم نمونه طبق فرمول کوکران 120 نفر بوده است. اطلاعات مورد نیاز برای تحقیق حاضر از طریق پرسشنامه کتبی جمع آوری گردید. در این تحقیق از روش های آمار توصیفی و همچنین روش های آمار تحلیلی و استنباطی (رگرسیون دو متغیره و چند متغیره) استفاده شد. پس از انجام پیمایش و توصیف آماری ویژگی های مورد بحث، نتایج داده ها مورد آزمون قرار گرفتند. تمامی فرضیه های این تحقیق مورد تایید قرار گرفته اما شدت همبستگی ها متفاوت بوده است. فرضیه نخست در پی بررسی رابطه میان دو متغیر میزان شادابی سازمانی و خلاقیت سازمانی بوده است. بر اساس سطح معنی داری رابطه میزان شادابی سازمانی و خلاقیت سازمانی میتوان دریافت که بین این دو متغیر رابطه وجود دارد. فرضیه دوم در پی بررسی رابطه میان دو متغیر آگاهی از ویژگی های خرده فرهنگ های سازمانی و خلاقیت سازمانی بوده است. بر اساس سطح معنی داری رابطه آگاهی از ویژگی خرده فرهنگ سازمانی و خلاقیت سازمانی میتوان دریافت که بین این دو متغیر نیز رابطه وجود دارد. در این تحقیق رابطه متغیر اصلی میزان خلاقیت سازمانی با متغیرهای زمینه ای تحصیلات-سن-جنسیت و همچنین سابقه کاری مورد بررسی قرار گرفت که نهایتا مشخص گردید بین هیچ کدام از متغیرهای زمینه ای با میزان خلاقیت سازمانی رابطه معنا داری وجود نداشته است.
ملیحه علیزاده امید همدانی
پژوهش حاضر بر مبنای نظری? سیاست جنسی کیت میلت (1970)، به تحلیلی انتقادی از مسئله جنسیت و زنانگی در تفکر غزّالی، ابن عربی و مولوی می پردازد. کیت میلت سیاست های جنسی را روابط بر پای? قدرتی می داند که به واسط? آنها یک نظام مردسالار جنس زن را در کنترل مردان قرار می دهد. وی شگردهایی را که نویسندگان مرد برای توجیه تبعیض بین دو جنس از آن ها سود می برند مورد نقد و بررسی قرار داده و آنها را ذیل چند دسته طبقه بندی می کند: ایدئولوژیک، بیولوژیک، جامعه شناختی، طبق? اجتماعی، اقتصادی و آموزشی، زور و فشار، مردم شناختی و روان شناختی. در این رساله به روش تحلیل انتقادی و با استفاده از این مولّفه ها که در نظریه میلت در ارتباط با نحو? برخورد با زنانگی و جنسیت وجود دارد، به بررسی این دو موضوع در تصوّف با تکیه بر آثار غزّالی، مولوی و ابن عربی پرداخته شده است. با تحلیل آثار منتخب بر اساس این نظریه مشخص می شود که غزّالی، ابن عربی و مولوی از سیاست های جنسی که میلت مطرح می کند، سود برده اند و درپی نهادینه کردن ایدئولوژی مردسالاری هستند. از آنجا که این سه تن نقش مهمّی در سیر تفکّر عرفان و تصوّف داشته اند، نوع نگاه آنان به مسئله زنانگی می تواند نمایند? نگاه تصوّف به این مسئله باشد. تحقیق حاضر نشان می دهد زمانی که تصوّف از زهد فاصله گرفته و به سوی عرفان عاشقانه پیش می رود، نوع نگاه به زن نسبتاً مثبت تر می شود. در تفکّر غزّالی که نگاهی زاهدانه و مبتنی بر شرع دارد دیدگاهی منفی به زنانگی را شاهد هستیم. ابن عربی با نگاه هستی شناسان? خود دیدگاهی استعلایی اما انفعالی به زن را نشان می دهد. نظرگاه مولوی که آمیزه ای از نگاه فقهی، اجتماعی، عرفانی و تعلیمی وی به مسائل می باشد نیز حاکی از دیدگاهی منفی به زن است. بخش اول این تحقیق در قالب سه فصل به شرح مبانی نظری پژوهش اختصاص دارد. در فصل اول به کلّیات تحقیق که هدایتگر رسال? حاضر بوده اند پرداخته شده است. فصل دوم به توضیح بنیاد نظری رساله می پردازد که شامل شرح مفاهیم اصلی تحقیق، توضیح مختصری از نقد فمینیستی و در نهایت چارچوب نظری تحقیق یعنی نظری? سیاست جنسی است. از آنجاکه تمرکز رسال? حاضر بر تحلیل دیدگاه های سه تن از صوفیه راجع به جنسیت و زنانگیست، لازم است دیدگاه کلّی تصوّف به این مسئله مورد بررسی اجمالی قرار گیرد که در فصل سوم به این موضوع پرداخته شده است. بخش دوم در سه فصل جداگانه به نقد تحلیلی آثار غزّالی، ابن عربی و مولوی بر بنیاد نظریه میلت می پردازد. در بخش پایانی مقایسه نتایج و جمع بندی آنها می آید. نظری? سیاست جنسی میلت محتوا محور بوده و به ساختارهای زبانی متن توجّهی ندارد. لذا در این رساله عمدتاً به نقد و بررسی محتوای متون پرداخته می شود. تنها در بحث از تقابل های دوگانه که در دو فصل پنجم و ششم مطرح می شود ناچار از تحلیل زبانی بوده ام. در مبحث استعاره های مرتبط با زن در مثنوی نیز با تکیه بر کتاب استعاره هایی که بر طبق آن ها زندگی می کنیم لیکاف و جانسون، این استعاره ها تجزیه و تحلیل شده است. همچنین در فصل ششم، از نگاه روایت شناسانه در بررسی شگردهای مولوی برای برتر نشان دادن موقعیت مرد، سود برده ام.