نام پژوهشگر: یحیی مدرسی
فاطمه عامریان یحیی مدرسی
چکیده مهاجرت ها از جمله تحولات اجتماعی هستند که می توانند منجر به دگرگونی هایی در زبان شوند. معمولاً مهاجران خود را با فرهنگ و زبان منطقه مورد مهاجرت تطبیق می دهند. فرایند مهاجرت در کشور ما نیز بسیار به چشم می خورد و زبان ها و گویش های محلی به ویژه پس از مهاجرت ساکنان مناطق مختلف کشور به تهران دستخوش تغییر می شوند و کاربرد آنها بر اثر غلبه فارسی، به تدریج محدودتر می گردد. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تاثیر دو عامل سن و جنسیت در کاربرد مازندرانی در میان مهاجران مازندرانی دوزبانه ساکن تهران است. این بررسی در چارچوب نظریه« تحلیل حوزه ای» فیشمن و در دو حوزه خانواده و محیط اداری انجام شده و با استفاده از دو روش پیمایشی ( پرسشنامه ) و مشاهده مشارکتی صورت گرفته است. در مجموع حدود 120 پرسشنامه در میان پاسخگویان اعم از زن و مرد از سه گروه سنی زیر 25 سال، 35-26 سال و بالای 35 سال توزیع و در نهایت 111 پرسشنامه جمع آوری شد. داده های گردآوری شده به کمک نرم افزار spss در قالب جدول ها و نمودارها و آزمون های لازم تنظیم شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایجی که پس از انجام پژوهش به دست آمد بدین شرح است: • امروزه در دو حوزه خانواده و محیط اداری، فارسی، زبان غالب مهاجران دوزبانه مازندرانی ساکن تهران به شمار می رود. در میان این مهاجران، زنان بیشتر از مردان از زبان فارسی استفاده می کنند. • در گروه های سنی پایین تر میزان استفاده از زبان فارسی بیشتر از مازندرانی است. استفاده از زبان مازندرانی در میان نسل دوم مهاجران مازندرانی ساکن تهران، کاهش قابل توجهی پیدا کرده است. در میان این مهاجران، نمونه ای بارز از تغییر زبان از مازندرانی به فارسی به چشم می خورد. • یافته های پژوهش نشان دهنده جایگاه متزلزل زبان مازندرانی و روند تدریجی زوال این زبان در میان مهاجران مازندرانی ساکن تهران است.
بهاره منصوری یحیی مدرسی
لکنت زبان در طول گفتار فرد به طور تصادفی رخ نمی دهد. بروز لکنت در یک گفته به عوامل زبانی مختلفی مانند سبک گفتار، طبقه واژگانی و میزان دشواری واژه ها بستگی دارد. در این پژوهش رابطه بین پیچیدگی آوایی واژه های نقشی و معنایی در دو سبک گفتاری و خوانداری در بروز لکنت در زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفته است. برای سنجش میزان دشواری واژه ها از مقیاس پیچیدگی آوایی تدوین شده توسط جکیلسکی (1998) استفاده شده است. جامعه مورد بررسی این پژوهش را هشت نفر ( 6 مرد و 2 زن) از بزرگسالان دارای لکنت زبان مراجعه کننده به کلینیک های گفتار درمانی سطح شهر تهران در محدوده سنی 18 تا 28 سال تشکیل می دهند. داده های این پژوهش واژه های تولید شده توسط این افراد هستند که در دو سبک گفتار خودبه خودی و خواندن از روی متن ضبط شده اند. این واژه ها به تفکیک واژه های معنایی و نقشی آوانگاری شده و مواردی که مورد لکنت واقع شده اند، مشخص شده است. سپس واژه ها بر اساس هشت ملاک مقیاس پیچیدگی آوایی نمره گذاری شده اند. یافته ها: از جمله مهم ترین یافته های این پژوهش در زبان فارسی به شرح زیر است: - میزان پیچیدگی آوایی واژه های معنایی در دو سبک گفتاری و خوانداری بیش تر از واژه های نقشی است. - بروز لکنت در واژه های معنایی در هر دو سبک گفتاری و خوانداری بیش تر از واژه های نقشی است. - میزان پیچیدگی آوایی واژه های لکنت شده نقشی و معنایی در سبک گفتاری و واژه های لکنت شده معنایی در سبک خوانداری بیشتر از واژه های روان در این دو سبک است. اما تفاوتی بین پیچیدگی آوایی واژه های لکنت شده و روان نقشی در سبک خوانداری مشاهده نشد. - میزان لکنت در دو سبک گفتاری و خوانداری تفاوت معناداری ندارد. - بین پیچیدگی آوایی واژه های نقشی و بروز لکنت در آن ها رابطه معناداری وجود ندارد. - بین پیچیدگی آوایی واژه های معنایی و بروز لکنت در آن ها رابطه معناداری وجود دارد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از آزمون فرضیه های این پژوهش، می توان گفت بین واژه های معنایی و نقشی زبان فارسی در میزان پیچیدگی آوایی و همچنین احتمال بروز لکنت تفاوت وجود دارد. این امر را می توان به بار اطلاعی بیشتر واژه های معنایی و نیز بسامد کمتر این واژه ها در زبان نسبت داد. همچنین احتمال می رود که واژه های معنایی به دلیل پیچیدگی آوایی بیشتر، نیاز به زمان بیشتری برای برنامه ریزی و سازمان بندی زبانی داشته باشند. از همین رو بیشتر مورد لکنت واقع می شوند. همچنین نتایج نشان می دهند که برخلاف واژه های نقشی، در واژه های معنایی با بیشتر شدن میزان پیچیدگی آوایی، احتمال بروز لکنت نیز افزایش می یابد. این امر می تواند موید این مطلب باشد که لکنت نوعی اختلال در برنامه ریزی حرکتی واژه های دشوار است. مقایسه ترتیب بسامد و ترتیب اهمیت ملاک های پیچیدگی آوایی در زبان فارسی و سایر زبان ها، این فرضیه را تقویت می کند که ملاک هایی که در پیچیدگی آوایی واژه ها نقش دارند، احتمالاً جهانی بوده و مستقل از بسامد واژه ها در زبان ها و تجربه گویشوران در مورد آن ها می باشند.
حسین ابوالقاسمی یحیی مدرسی
الف- موضوع و طرح مسأله ( اهمیت و موضوع و هدف ) مهمترین ابزار ارتباط انسان زبان است. انسان به عنوان موجودی اجتماعی پیچیدگی هایی را در نحوه ارتبباط گیری های خود لحاظ می کند. این پیچیدگی ها گاهی تحت تأثیر عوامل اجتماعی قرار دارند و هدایت می شوند. یکی از متغیر های اجتماعی که جامعه شناسان زبان بر آن تأکید دارند جنسیت است. مطالعات بسیاری در مورد تأثیر جنسیت بر نوشتار و گفتار انجام شده است و می شود. تحقیق حاضر نیز به دنبال یافتن جوابی داده بنیاد برای یکی از سوالات این حوزه است: آیا ارتباط معناداری بین استفاده از قیود تردید و قطعیت در نوشتار زنان و مردان فارسی زبان وجود دارد ؟ ب- مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها: فرضیه های این پژوهش به ترتیب زیر می باشند: 1. قیود حامل قطعیت در نوشتار مردان بیشتر از نوشتار زنان می باشد. 2. قیود حامل تردید در نوشتار زنان بیشتر از نوشتار مردان می باشد. 3. در نوشتار زنان قیود حامل تردید بیشتر از قیود حامل قطعیت دیده می شود. 4. در نوشتار مردان قیود حامل قطعیت بیشتر از قیود حامل تردید دیده می شود. در این پژوهش بررسی منابع در دو قسمت انجام شده است: 1- پیشینه تحقیق بر روی فارسی 2- پیشینه تحقیق بر روی زبان های غیر فارسی پیشینه تحقیق بر روی زبان فارسی: پژوهش انجام شده در فارسی عموما ً بر روی گفتار انجام شده اند ، از آنجمله اند: جان نژاد، محسن. 1380. زبان و جنسیت: پژوهش زبان شناختی اجتماعی: تفاوت های زبانی میان گویشوران مرد و زن. پایان نامه دکتری زبان شناسی، دانشگاه تهران. دیرین، منصوره. 1380. جنبه هایی از تفاوت رفتار کلامی مردان و زنان فارسی زبان تهرانی. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. پژوهشگاه علوم انسانی. طهماسبی بلداجی، سمیه. 1388. " میزان کاربرد قیود تاکید و ایجاب در کلام مردان و زنان ". پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبائی. عاملی موسوی، بهناز. 1368. گفتار مودبانه و جنسیت در فارسی تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه تهران. کره ئی، شبنم. 1386. قدرت و تعاملات مکالمه ای زنان و مردان فارسی زبان تهرانی. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبائی. مهدی پور، مرجان. 1378. عوامل تردید و عدم قطعیت در گفتار زنان و مردان فارسی زبان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبائی. که مرتبط ترین آن ها تحقیق خانم مهدی پور است. پیشینه مطالعات بر روی زبان های دیگر: مطالعات انجام شده بر روی زبان های دیگر از تنوع بیشتری برخوردار است. ودر مورد زبان انگلیسی گستره و تنوع قابل توجه تری دارند، تحقیقات زیر از مهمترین منابع تحقیق اند: cameron, d. 1990. the feminist critique of language: a reader. london and new york: routledge. holmes, janet. 2006. gendered talk at work. oxford: blackwell. ivanic, r. 1998. writing and identity: the discoursal construction of identity in academic writing. amsterdam: john benjamins. lakoff, robin. 1975. language and womans place. new york: harper and row. mcfayden, r. g. 1996. "gender, status and powerless speech interaction of students and lecturers". british journal of social psychology. (35), 353-367. چارچوب نظری پژوهش نیز با مقایسه دو نظریه بزرگ تسلط و تفاوت آغاز می شود، اما نتایج و آمار بدست آمده با نظریه تسلط محک می خورند. پ- روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: برای گردآوری داده ها از 320 ستون نوشتار( 160 ستون نوشتار مردان و 160 ستون نوشتار زنان ) استفاده شده است. این ستون ها به طور تصادفی از مجلات با موضوع عمومی انتخاب شده اند و از نوشتار سبک خاص و ترجمه پرهیز شده است. در ابتدا نمونه ها خوانده شده و قیود تردید و قطعیت علامت گذاری شده اند، سپس قیود شمارش شده ودر جدول ها و نمودار های خاص نشان داده شده و مورد مقایسه قرار گرفته اند، در آخر نیز برای بررسی فرضیه ها از آزمون تی استفاده شده است. ت- یافته های تحقیق: نتایج بدست آمده حاکی از این است که به طور کلی زنان بیش از مردان از هر دو نوع قید( قطعیت و تردید ) استفاده می کنند. اما در نوشتار هر دو گروه( زنان و مردان) تعداد قیود قطعیت بسامد بیشتری را نسبت به قیود تردید نشان می دهد. و مطابق با آزمون تی فرضیه اول و دوم مردود می شود. فرضیه سوم نه تنها مردود است بلکه، حالت مقابل آن تأیید می شود. فرضیه چهارم تأیید می شود. ث- نتیجه گیری و پیشنهادات: با مقایسه نتایج به دست آمده از این تحقیق با تحقیق خانم مهدی پورکه در مورد گفتار انجام شده است، می توان گفت: 1. زنان بیشتر در نوشتار و مردان بیشتر در گفتار خود قطعیت را نشان می دهند. 2. زنان بیشتر در گفتار خود از عوامل عدم قطعیت استفاده می کنند، و در نوشتار مردان عوامل عدم قطعیت بیشتر استفاده می کنند. دلیل این تفاوت را می توان با حاکم بودن بافت اجتماعی در گفتار و عدم حاکمیت آن در نوشتار توجیه کرد. انواع متغیر های زبانی را می توان با عوامل اجتماعی، مثل جنسیت و یا سن سنجید مثلا ً مبالغه، استعاره، کاربرد اصطلاحات و ضرب المثل ها و غیره.
محسن حیدری زادی یحیی مدرسی
در این تحقیق که مطالعه ای در حوزه جامعه شناسی زبان است، میزان تأثیرپذیری آوایی و واژگانی گونه کردی ایلامی از زبان فارسی با توجه به متغیرهای سن، جنسیت و منطقه (اعم از شهر و روستا) بررسی شده است. متغیرهای زبانی در دو بخش آوا و واژگان دسته بندی شده اند. برای گردآوری داده های تحقیق از شیوه مصاحبه استفاده شده است و در آن 110 نفر به عنوان مصاحبه شونده مشارکت داشته اند. نتایج حاصل از تحقیق بوسیله آزمون کای دو مورد ارزیابی قرار گرفته اند و رابطه هر یک از متغیرهای اجتماعی و زبانی آزمون شده است. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، در سنین بالاتر، میزان گرایش به تاثیرپذیری از فارسی کمتر است. مردان بیش از زنان از فارسی تاثیر گرفته اند و در شهر نیز این تاثیرپذیری بیشتر از روستا است.
کیومرث جهانگردی مصطفی عاصی
همه زبان ها در همه سطوح زبانی، به ویژه در سطح واژگان دستخوش دگرگونی اند. بازتاب این دگرگونی ها در فرهنگ ها برای کارآمد شدن هر چه بیشتر آنها ضروری است. ثبت و ضبط دقیق و سریع واژگان، صورت های زبانی و دگرگونی های آنها به صورت جامع و تقریباً کامل میسر نمی شود، مگر آنکه پایگاه عظیمی از داده های زبانی وجود داشته باشد که درگاه درون داد آن به روی منابع زبانی روز باز باشد تا فرهنگ نگاران بتوانند با تشکیل پیکره های زبانی مورد نیاز خود به راحتی ردَ تمام تغییرات و دگرگونی ها را گرفته و در فرهنگ های خود منعکس نمایند. بر همین اساس در پژوهش حاضر بر آن شدیم تا از یک سو با اثبات ضرورت طراحی و ایجاد پیکره های زبانی برای بهره گیری از آنها در تدوین فرهنگ، فرهنگ نگاران و دست اندرکاران فرهنگ نگاری را به طراحی و استفاده از پیکره های زبانی در این حرفه ترغیب نماییم و از سوی دیگر، الگو و شیوه ای برای طراحی و ایجاد پیکره های زبانی و آماده سازی و پردازش این پیکره ها برای تدوین فرهنگ هایی متناسب با هدف و نیازی که از قبل با توجه به یک نیازسنجی دقیق قصد تدوین آنها را داشته ایم، ارائه نماییم. بنابراین، پیشینه فرهنگ نگاری به طور مفصل برای زبان انگلیسی و فرهنگ نگاری در ایران مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، پیشینه فرهنگ نگاری پیکره بنیاد برای زبان انگلیسی و سپس همین پیشینه برای زبان فارسی ارائه شد. نظریه های زبان شناسی مربوط به مطالعه زبان و واژگان بررسی شدند و نظریه یا نظریه هایی که چارچوب نظری لازم برای پژوهش را فراهم می آورد، شناسایی و برگزیده شد. همچنین سه رویکرد متفاوت در تدوین فرهنگ نیز معرفی شد و رویکرد دوم که فرهنگ نگاری پیکره بنیاد است به طور کامل توضیح داده شد. سپس چند نمونه از فرهنگ های انگلیسی و فارسی تازه انتشار یافته از نظر محتوایی تحلیل و با هم مقایسه شدند تا بر مبنای تفاوت ها و امتیازهای هر کدام و رویکردها و روش های به کار بسته شده در تدوین آنها، این رویکردها و روش ها مشخص شوند. تحلیل این فرهنگ ها و مقایسه روش های تدوین آنها مشخص کرد دو عنوان از فرهنگ های معتبر زبان انگلیسی که با استقبال فراوانی از سوی کاربران نیز مواجه شده اند، هر دو پیکره بنیاد هستند، مثلاً فرهنگ انگلیسی امروز لانگمن با بسامد گیری از پیکره زبانی خود از پُربسامدترین واژه ها برای ارائه تعاریفِ واژه ها استفاده کرده است. در مرحله بعد الگوها و روش هایی برای طراحی و ایجاد یک پیکره زبانی متوازن و چگونگی آماده سازی آن به منظور قابل استفاده شدن در فرهنگ نگاری معرفی و ارائه شد. در این مرحله چگونگی طراحی، استانداردسازی، رمزگذاری و نشانه گذاری یک پیکره زبانی به طور دقیق شرح داده شد. در پایان، یافته های پژوهش که اساساً یافته هایی نظریه بنیاد می باشند، فهرست و یک نتیجه کلی از پژوهش ارائه شده است. گردآوری پیشینه ای اجمالی و یک جا از فرهنگ نگاری به زبان انگلیسی، فرهنگ نگاری در ایران و فرهنگ نگاری پیکره بنیاد از دست آورد های قابل ذکر پژوهش است. معرفی اصطلاح شناسی فرهنگ نگاریِ پیکره بنیاد، نظریه های زبان شناسی مرتبط با این زمینه، رویکرده های عمده فرهنگ نگاری و ویژگی های برجسته و شاخص فرهنگ های معتبر و موفق انگلیسی از دیگر دستاوردهای آن است. همچنین ارائه الگو و شیوه ای برای طراحی، ایجاد و آماده سازی پیکره های زبانی مناسب فرهنگ نگاری دستاورد مهم دیگری است که به تفصیل به آن پرداخته شده است.
حسین هاشمی زرج آباد محمد دبیرمقدم
رساله حاضر تحقیقی است همزمانی پیرامون فعل مرکب در زبان ترکی آذری (از این پس آذری). در این رساله نگارنده سعی کرده تا با اتخاذ رویکردی توصیفی – تحلیلی، این مقوله از ساختواژه آذری را مورد بررسی قرار دهد. مشخصه اساسی این پژوهش بهره گیری از دو پیکره متفاوت، به ترتیب پیکره تک زبانه ها و پیکره دوزبانه هاست. پیکره نخست در بخش توصیفی رساله؛ تعیین انواع فعل و همچنین توصیف ساختهای نحوی عمده آذری مورد استفاده قرار گرفته است. با اتکاء به این پیکره، نگارنده نشان داده که زبان آذری از دو نوعِ عمده فعل یعنی فعل ساده و فعل مرکب بهره می جوید. افعال ساده این زبان عبارتند از: افعال ساده غیرمشتق و افعال ساده مشتق. انواع فعل مرکب آذری عبارتند از: افعال مرکب ترکیبی و افعال مرکب انضمامی. دو گروه فعل مرکب آذری هر یک زیرمجموعه ای از افعال دیگر با درجات زایایی متفاوت را شامل می شوند. افعال مرکب ترکیبی عبارتند از : افعال گروهی، افعال متوالی، افعال هم ریشه، افعال تک ساختی، افعال اصطلاحی و افعال مرکب با فعل کمکی مقید یا آزاد. از میان این افعال، فعل ساده اسمی و فعل مرکب با روش ساخت انضمام مفعول صریح به ترتیب انواع پربسامد فعل ساده و فعل مرکب آذری تشخیص داده شدند. در همین بخش رساله، نگارنده با به کارگیری شواهد واجی، صرفی، نحوی و معنایی نشان داد که افعال مرکب آذری همچون افعال ساده این زبان از راهکار ساخت ساختواژی (مربوط به واژگان) برخوردارند. در بخش تحلیلی رساله، نگارنده با بررسی داده های پیکره دوم در قالب چارچوب برهم کنش رمز یوهانسون در زبانشناسی تماس به تغییرات حاصل از تأثیر فعل مرکب فارسی پرداخته است. در این مدل اعتقاد بر این است که عناصر و الگوهای زبانی به هنگام تماس، از یک زبان به زبان دیگر کپی می شوند. انواع کپی عبارتند از: کپی کروی، کپی گزینشی و کپی آمیخته. در این بخش نشان داده شده است که زبان فارسی با تأثیر بر مقولات مورد بررسی در بخش توصیفی رساله، موجب پیدایش انواع کپی در آذری شده است. پربسامدترین نوع کپی، کپی آمیخته است که درپی تأثیر عمیق افعال مرکب فارسی بر واژگان آذری ایجاد شده اند. این کپی ها یا جایگزین معادل آذری هم معنای خود شده اند و یا اینکه به جهت اشاره به مفهومی نو به واژگان این زبان افزوده شده اند. ره آورد جملگی کپی ها، تضعیف و یا نازایایی مقولات مورد بررسی در بخش توصیفی رساله بوده است. این تأثیرات همگرایی آذری با فارسی را در پی داشته است.
ساناز حاجی محمدی گلناز مدرسی
الف: مقدمه زبان پدیده ای است اجتماعی که زمان پیدایش آن به زمان شکل گرفتن نخستین اجتماعات انسانی برمی گردد. در واقع، زبان یکی از ضرورت های زندگی اجتماعی است و به کارگیری آن یکی از ویژگی های انسان اجتماعی به شمار می آید. با تحول اجتماعات بشری و پیچیده تر شدن سازمان ها و روابط اجتماعی، زبان نیز به عنوان یک نظام ارتباطی و در جهت برآوردن نیازهای ارتباطی جامعه های گوناگون انسانی دچار تحول گردید و رفته رفته شکل کامل تری پیدا کرد. خصلت اجتماعی زبان به طور کلی مورد پذیرش و تأیید دانشمندان قرار داشته است، اما در نیمه دوم قرن بیستم میلادی ارتباط و همبستگی زبان و جامعه موضوع بررسی های گسترده علمی قرار گرفت. زبان شناسانی نظیر لباو ، فیشمن و ترادگیل بر کاربرد نامتقارن زبان در سطح جامعه تأکید داشتند و با بهره گیری از روش های جامعه شناسی و زبان شناسی همبستگی متغییرهای زبانی و اجتماعی را به شیوه ای علمی و منظم نشان دادند. ب: هدف پژوهش جامعه شناسی زبان یکی از جدیدترین رشته های زبان شناسی است. جامعه شناسان زبان را به عنوان پدیده ای اجتماعی و در بافت اجتماعی فرهنگی آن بررسی می کند. پس از آنکه در چند دهه گذشته، این رشته در میان سایر رشته های زبان شناسی جایگاه ویژه ای یافت، مطالعات و بررسی های ارزنده ای در قلمرو روند گسترش آن انجام گرفت که هنوز نیز ادامه دارد. با تحول اجتماعات بشری و پیچیده تر شدن سازمان ها و روابط اجتماعی، زبان نیز به عنوان یک نظام ارتباطی و در جهت برآوردن نیازهای ارتباطی جامعه های گوناگون انسانی، دچار تحول گردید. هر زبان به ویژه در جامعه های بزرگ شهری، دارای تنوعات درونی قابل ملاحظه ای است و سبک ها و گونه های اجتماعی و محلی مختلفی را در بر می گیرد. با توجه به این مقدمه و همبستگی زبان و جامعه ضرورت این گونه تحقیقات و اهداف آنها نیز مشخص می گردد و در هر جامعه زبانی پژوهش های متعددی در این باب صورت می گیرد. به عبارت دیگر، پس از آنکه تأثیر عوامل برون زبانی و به خصوص عوامل اجتماعی، بر زبان مشخص گردید، توجه بسیاری از جمله زبان شناسان و به ویژه جامعه شناسان زبان به بررسی این عوامل معطوف می شود. در هر یک از این پژوهش ها، تأثیر یک یا چند عامل برون زبانی در جوامع زبانی متفاوت، مورد بررسی قرار گرفته است. مشاهدات محدود نگارنده نشانگر آن است که در زبان فارسی زنان و مردان از شیوه های متفاوتی برای بیان مقصود استفاده می کنند. به بیان دیگر گفتار آنان دارای تمایزاتی است که اگر متغییر سن را نیز دخیل بدانیم، نتایج قابل توجهی را با مبحث فقدان ادب پیش رو خواهد داشت. هدف از این تحقیق بررسی عوامل دخیل و موثر در استفاده از زبان عاری از ادب می باشد. اهداف این پژوهش را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: ? بررسی فقدان ادب با در نظر گرفتن متغیرهای زبانی و اجتماعی. ? چگونگی تشخیص و استفاده از فقدان ادب از دیدگاه گوینده و شنونده. ج: مبانی نظری ادب لوکر(2004) معتقد است که محققان هنوز در مورد اینکه رفتار مودبانه، مناسب و عادی را چه بنامند توافق نظر ندارند. می توان ادب را یک مفهوم ثابت در نظریه رفتار اجتماعی مودبانه یا آداب معاشرت در یک فرهنگ دانست. همچنین می توان تعدادی اصول کلی برای مودب بودن در یک تعامل اجتماعی در یک فرهنگ خاص در نظر گرفت که از جمله آنها می توان مبادی آداب بودن، بخشنده و فروتن بودن و همدردی با دیگران را نام برد. شرکت کنندگان در یک تعامل به خوبی از این اصول مطلع هستند. توافق افراد بر سر مودبانه بودن یا غیرمودبانه بودن رفتار دیگران از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا این موضوع دریچه ای به سوی روابط اجتماعی گروه ها باز می کند. افراد در انتخاب رفتار مودبانه، مناسب و غیرمودبانه خود را در رابطه با مجموعه ای از هنجارهای اجتماعی قرار می دهند که به وسیله گروهی که آن فرد عضوی از آن است تعیین می شود. برای درک بهتر ادب باید وجهه را بشناسیم. به عنوان یک اصلاح فنی، وجهه به معنی تصویر عمومی یک فرد است از حس اجتماعی و عاطفی اش که انتظار دارد دیگران نیز آن را بفهمند. با این تعریف، ادب را می توان وسیله ای برای نشان دادن آگاهی افراد از وجهه طرف مقابل تعریف کرد. ادب را می توان با توجه به فاصله یا نزدیکی اجتماعی افراد نیز تعریف کرد. نشان دادن آگاهی از وجهه طرف مقابل هنگامی که بین مشارکان فاصله اجتماعی وجود دارد اصطلاحاً احترام نامیده می شود. در مقابل، نشان دادن آگاهی از اینکه طرف مقابل از نظر اجتماعی به شما نزدیک است اصطلاحاً دوستی، رفاقت یا همبستگی نامیده می شود. بنا به تعاریف ذکر شده انواع مختلفی از ادب وجود دارد که بسته به فاصله یا نزدیکی اجتماعی تعیین می شوند. فقدان ادب تعدادی از نظریه پردازان توافق دارند که موضوع ادب و فقدان ادب باید با هم بررسی شوند و اینکه گفتار غیرمودبانه بر روابط بین افراد جامعه تاثیر دارد، اما توافق یکپارچه برای تعریف فقدان ادب وجود ندارد. پیش پا افتاده ترین نوع تعریف از فقدان ادب می تواند این باشد که: "فقدان ادب رفتاری است که در یک بافت خاص وجهه را تهدید می کند"(بوزفیلد و لوکر ، 2008). بسیاری از محققان بر این باورند که این تعریف، تعریف جامع و مانعی نیست. هنگام مقایسه تعاریف، یکی از تفاوتهای اساسی نقشی است که برای تشخیص نیت گوینده در فهم فقدان ادب در نظر گرفته شده است (بوزفیلد و لوکر 2008). حال تعاریفی کوتاه از منظر این محققان درمورد فقدان ادب بیان می کنیم و بعد به تعریف نیت گوینده و اهمیت آن در بررسی فقدان ادب می پردازیم. بوزفیلد (2004: 132) فقدان ادب را کنش تهدید وجهه عمدیِ بلاعوض و جدالی می داند، که با نیت قبلی انجام می شود. کالپپر (1996: 36) معتقد است فقدان ادب رفتاری است با قصد صدمه زدن به وجهه مخاطب. فقدان ادب می تواند به علت نبودن ادب ایجاد شود (همان, 1996 : 357) یا حتی تشکر نکردن از کسی به خاطر هدیه نیز نوعی بی ادبی تلقی می شود (همان, 2005: 42). به نظر ترکورافی (1999: 70)، فقدان ادب (گستاخی) زمانی رخ می دهد که اصطلاحی که با عرف مطابقت و تناسب نداشته باشد در بافت استفاده شود و وجهه مخاطب را تهدید کند. همانطور که مشاهده می شود، تعاریف بوزفیلد (2004) و کالپپر(1996) نیت را کلید تعریف فقدان ادب می دانند، درحالیکه ترکورافی(1999) بر این عقیده است که درنظر گرفتن نیت باعث می شود رفتار فرد نوعی گستاخی تلقی شود نه فقدان ادب. گستاخی در فرهنگ لغت آکسفورد (1989) به بی نزاکتی اهانت آمیز تعریف می شود، اما فقدان ادب، نداشتن یا نشان ندادن رفتار پسندیده است. گستاخی با بی تمدنی، بربریت، خشونت یا تندی همراه است، در حالیکه فقدان ادب، نداشتن ادب و نزاکت است. گستاخی در مقابل فقدان ادب به طورکلی بوسیله نیت تهدید وجهه توصیف می شود. همچنین، فقدان ادب و گستاخی هر دو نشاندار هستند و محرک هر دوی آنها از نظر استنتاجی تشخیص نیت گوینده است، با این تفاوت که در فقدان ادب استنباط نهایی از نیت گوینده این است که گوینده به هیچ وجه نیت تهدید وجهه را نداشته در حالی که در گستاخی گوینده قصد این کار را داشته است. چیزی که واضح است این است که هر دو اصطلاح تقریباً فضای معنایی یکسانی را اشغال می کنند. لوکر و واتز (2005: 79) می گویند حوزه معنایی فقدان ادب ممکن است با اصطلاحات منفی دیگر درمورد رفتار زبانی تهدید وجهه پرشود. از نظر آنها رفتار نشاندار منفی، رفتاری است که عرف اجتماعی را نقض کرده باشد، ازجمله فقدان ادب یا ادب افراطی، گستاخی، خشم، آزار دادن، سخن نیشدار گفتن و نظائر آن. چارچوب نظری کالپپر(2005) کالپپر در مقاله 2005 خود تعریف پیشین از فقدان ادب را تغییر داده و می گوید فقدان ادب هنگامی رخ می دهد که(2005: 38): 1- گوینده عمداً برای تهدید وجهه مخاطب ارتباط برقرارکند، 2- شنونده رفتار گوینده را رفتاری عمدی برای تهدید وجهه تلقی کند و یا 3- ترکیبی از 1 و 2 نکته اصلی در تعریف اصلاح شده کالپپر این است که فقدان ادب در بستر تعامل گوینده و شنونده شکل می گیرد، یعنی پویایی تعامل در بافت بسیار مهم است. اگر دقت کنیم خواهیم دید که مورد شماره 2 با ویژگی نشانداری فقدان ادب در نظریه نسبی لوکر(2004) و واتز(2003) و مورد شماره 1 با راهبردهای خودداری از ادب کالپپر (1996) برابر است. در ادامه وی معتقد است که نمونه اصلی فقدان ادب مسلماً ترکیب 1 و 2 است، یعنی گوینده تعمداً وجهه شنونده را تهدید می کند و شنونده آن را دریافت می کند. البته به نظر وی موارد 1 و 2 نیز به صورت مجزا امکان پذیرند. تهدید وجهه ممکن است عمداً صورت گیرد، اما توسط شنونده درک نشود و یا بلعکس شنونده ممکن است سخنی را از طرف گوینده غیرمودبانه تلقی کند (درحالیکه گوینده قصد تهدید وجهه را نداشته باشد)(کالپپر، 2005: 39). بعضی از محققان کاملاً با نظر کالپپر موافق نبوده و می گویند ما فقط هنگامی باید در مورد فقدان ادب صحبت کنیم که عمدی بودن و کنشهای تهدید وجهه ای که عمداً ایجاد شده وجود داشته باشد. این کنش ها شامل موارد زیر می شوند (بوزفیلد، 2007: 7): 1- در بافتی که انتظار می رود برای تهدید وجهه تسکینی وجود داشته باشد، تسکین صورت نگیرد. 2- تهدید وجهه عمداً شدیدتر شود تا تخریب وجهه انجام شود. بنابراین, به نظر بوزفیلد (b2007) فقدان ادب موفق تنها به نیت گوینده برای تهدید وجهه وابسته نیست، بلکه نیت گوینده باید توسط شنونده نیز درک شود. بوزفیلد به پیروی از گافمن (1967 و 1955 ) راهبردهای برتر کالپپر (2005 و 1996) را تنها به دو مورد فقدان ادب صریح و غیرمستقیم تقسیم می کند که در اولی گوینده صراحتاً و به طور مستقیم قصد تهدید وجهه مخاطب را دارد. کالپپر(2005) تمرکز خود را از نیت و قصد گوینده و تهدید وجهه به بافت و فرهنگ تغییرداد و راهبردهای برتر فقدان ادب را به شرح زیر بازنگری کرد: 1- فقدان ادب صریح و مستقیم در نظریه تغییریافته کالپپر(2005)، مفهوم فقدان ادب مستقیم مشخصاً گسترش یافته و به وجهه در معرض خطر و به جایی که گوینده قصد تهدید وجهه شنونده را دارد و یا جایی که گوینده قدرت بیان عبارت بی ادبانه را دارد اشاره می کند. بنابراین در فقدان ادب صریح عبارت به صورت مستقیم، روشن و واضح منتقل می شود (کالپپر، 2005: 41). 2- فقدان ادب مثبت عبارت است از تخریب درخواستی که مخاطب انتظار تأییدش را داشته است. در الگوی جدید کالپپر (2005 :41 ) سرزنش و نادیده گرفتن دیگران، استفاده از دشواژه ها و نظایر آن ابزار تخریب وجهه مثبت مخاطب هستند. 3- فقدان ادب منفی عبارت است از تخریب آزادی عمل مخاطب. دراین الگوی جدید، فقدان ادب منفی یعنی استفاده ازراهبرد هایی که برای تخریب خواسته های صورت منفی مخاطب استفاده می شوند مانند ترساندن، مسخره کردن، سرزنش کردن و ملامت کردن. 4- فقدان ادب غیرمستقیم این راهبردهای برتر به جای سخن طعنه آمیز فرا استراتژیک که در نظریه 1996 بود، استفاده شد. فقدان ادب غیرمستقیم هنگامی است که رنجاندن به طور غیرمستقیم و توسط تلویح یا استعاره صورت گیرد که در صورت احساس خطر بتوان آن را انکار کرد. 5- خودداری از ادب ساکت ماندن یا انجام ندادن کاری که نشانه ای از ادب تلقی می شود. مانند، تشکر نکردن از کسی وقتی طرف مقابل انتظارش را دارد. مدل کالپپر بعد از تغییرات بسیار به 5 راهبرد بالا تبدیل شد اما همچنان می توان این 5 مورد را به صورتی دیگر بیان کرد و آنها را به دو گروه از تاکتیکها تقسیم کرد: 1- فقدان ادب صریح استفاده از راهبردهایی که آشکارا الف) وجه مخاطب را تهدید می کنند. ب) وجهه مخاطب را ناموزون و کاملاً جدالی می سازد. ج) نیازها، خواسته ها و حقوق مورد انتظار مخاطب را نادیده می گیرد. تهدید وجهه در این مورد بصورت کاملاً روشن و واضح در بافت مورد نظر صورت می گیرد. 2- فقدان ادب غیرمستقیم استفاده از راهبرد هایی است که وجهه مخاطب را تهدید یا تخریب می کند، البته بصورت غیرمستقیم و با استفاده از تلویح. امکان لغو یا انکار آن وجود دارد، ولی گوینده نیت تهدید را دارد. سرزنش (سخن طعنه آمیز) و خودداری از ادب زیر این گروه می آیند: الف) طعنه (کنایه) استفاده از راهبرد یا راهبرد هایی که در ظاهر مناسب به نظر می رسند، ولی در واقع برای تخریب وجهه بکار می روند. ب) خودداری از ادب زمانی است که انتظار ادب از گوینده می رود، ولی وی از انجام این کار اجتناب می کند. در واقع ادب باید در بافت مورد نظر اتفاق می افتاده و اتفاق نیفتادنش فقدان ادب محسوب می شود (براون و لوینسون، 1987: 5). باید توجه داشت که آنچه بیان شد از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است، یعنی ممکن است چیزی که در یک فرهنگ مستقیم باشد در فرهنگ دیگر غیرمستقیم تلقی شود و بلعکس. پرسش های پژوهش اصلی ترین سئوال پژوهش این است که زبان غیرمودبانه در زنان و مردان فارسی زبان به چه میزان استفاده می شود و اینکه آیا متغییرهای زبانی نشانگر فقدان ادب با عوامل اجتماعی مورد نظر ارتباط دارند یا خیر. پرسش های مطرح شده به شرح زیر می باشند: 1. کدامیک از انواع فقدان ادب کالپپر (2005) در زبان فارسی مشاهده می شوند؟ 2. رابطه میان متغییر سن و کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی چیست؟ 3. رابطه میان متغییر جنسیت و کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی چیست؟ 4. کدامیک از مصادیق زبانی فقدان ادب در گروه های سنی و جنسیتی متفاوت حساسیت بیشتری را برمی انگیزند؟ 5. واکنش گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب چیست؟ فرضیه های پژوهش پژوهش حاضر با بررسی متغییرهای زبانی موجود در گفتار افراد، عوامل نشانگر فقدان ادب را مورد ارزیابی قرار داده است، این پژوهش فرضیه های زیر را مدنظر می گیرد: 1. همه انواع فقدان ادب کالپپر (2005) در زبان غیرمودبانه فارسی مشاهده می شوند. 2. با بالا رفتن سن از کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی کاسته می شود. 3. مردان بیش از زنان از نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی استفاده می کنند. 4. همه مصادیق زبانی فقدان ادب به یک اندازه حساسیت گروه های سنی و جنسیتی را برمی انگیزند. 5. گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب واکنش شدید نشان می دهند. د: روش پژوهش گردآوری داده ها در تحقیق حاضر به روش میدانی انجام شد. در این پژوهش محقق از دو روش مشاهده و پرسشنامه استفاده کرد. در روش مشاهده پژوهشگر از فضای دادگستری استفاده کرد زیرا آمادگی افراد برای استفاده از زبان غیرمودبانه در این مکان بیش از سایر مکان ها است بنابراین دادگستری می تواند محل مناسبی برای جمع آوری داده های مورد نظر باشد. داده ها با مراجعه به اداره دادگستری شماره 2 تهران واقع در میدان ونک جمع آوری گردید. متأسفانه به دلایل امنیتی اجازه ورود به داخل اتاق های دادگاه و ضبط داده ها به پژوهشگر داده نشد بنابراین تنها به مشاهده رفتار افراد در راهروها و یادداشت برداری دقیق از آنها بسنده شد. در شیوه پرسشنامه ای (ر.ک. پیوست 1 ) از 40 خانم و آقای زیر 40 سال و بالای 40 سال که به طور تصادفی در محل هایی به غیر از دادگستری انتخاب شدند خواسته شد تا نظر خود را درمورد مودبانه یا غیرمودبانه بودن هرکدام از موارد ذکر شده بیان کنند. همچنین عکس العمل آنان نسبت به رفتارهای غیرمودبانه نیز مورد پرسش قرار گرفت. پژوهشگر از افراد متفاوت با تحصیلات و موقعیت اجتماعی متفاوت برای تهیه داده های پرسشنامه استفاده کرد. هدف پژوهشگر از انتخاب مکان هایی به غیر از داداگستری این بود که افراد در شرایطی دور از استرس و ناراحتی که به خشونت کلامی می انجامد به سئوال ها پاسخ دهند. متغییرها متغییرهای این تحقیق به دو گروه اجتماعی و زبانی تقسیم می شود که در اینجا به اختصار توصیف می شوند. متغییرهای اجتماعی مستقل این تحقیق عبارتند از: جنسیت و سن. جنسیت یکی از عوامل اجتماعی است که باعث بروز تنوعاتی در زبان می شود. اینگونه تنوعات زبانی متفاوت در حوزه های مختلف آوایی، نحوی، معنایی و واژگانی دیده می شود. در بسیاری از جوامع انسانی تفاوت در گفتار زنان و مردان قابل مشاهده و بررسی است، اگرچه ممکن است در برخی موارد کمرنگ تر و نامشهودتر و در مواردی پررنگ تر جلوه گر شود. مبحث جنسیت و ارتباط آن با زبان فضایی را فراهم می کند که در آن امکان تحلیل و بررسی عوامل فقدان ادب در گفتار افراد وجود دارد. عامل اجتماعی دیگر سن است که در پیدایش تنوعات زبانی یک جامعه نقش اساسی دارد. اگرچه سن در اساس جنبه بیولوژیک دارد اما به هرحال یک عامل اجتماعی نیز محسوب می شود. به طورکلی اعضای یک جامعه زبانی در سنین مختلف الگوهای رفتاری متفاوتی دارند که الگوهای رفتار زبانی از آن جمله هستند. متغییر زبانی و وابسته این تحقیق عبارت است از کاربرد صورت های غیرمودبانه در زبان فارسی. هدف پژوهش حاضر آن است که تأثیر متغیرهای اجتماعی جنسیت و سن بر متغییر زبانی نشانه های فقدان ادب در زبان فارسی بررسی شود. روش گردآوری داده ها در پژوهش حاضر برای بررسی میزان کاربرد عوامل غیرمودبانه در زبان زنان و مردان علاوه بر تأکید بر گفتار طبیعی افراد از پرسشنامه نیز برای رسیدن به نتایج مورد نظر که درواقع دستیابی به میزان کاربرد عوامل غیرمودبانه در زبان زنان و مردان فارسی زبان بود استفاده شد. از 40 نفر خواسته شد تا پرسشنامه تهیه شده را تکمیل کنند و نیز از روش یادداشت برداری از تعاملات صورت گرفته استفاده شد. محقق بعد از پایان به پیاده کردن داده های زبانی پرداخت و متغییرهای زبانی در جداولی جداگانه قرار گرفت. آنگاه با توجه به متغییرهای اجتماعی سن و جنسیت نشانگرهای فقدان ادب بررسی و توصیف شد. جمعیت نمونه جمعیت نمونه این پژوهش را تعدادی از کارمندان و ارباب رجوعان اداره دادگستری تشکیل می دهد که تقریباً 60 نفر بوده و در دوگروه سنی جوان و مسن و دو گروه جنسیتی زنان و مردان می باشند. جمعیت نمونه ای که به پرسشنامه ها پاسخ دادند بصورت تصادفی در مکان هایی مانند موسسه زبان، مغازه ها انتخاب شدند. این افراد در دو گروه سنی زیر 40 سال و بالای 40 سال و در دو گروه جنسیتی مونث و مذکر بودند. کلید واژه ها فقدان ادب، ادب، راهبردهای ادب، وجهه، کنش تهدید وجهه ه: نتیجه گیری پژوهش حاضر با بررسی متغییرهای زبانی موجود در گفتار زنان و مردان سعی دارد میزان کاربرد زبان غیرمودبانه را نشان دهد. در این راه فرضیه های زیر درنظر گرفته شده بود که به تحلیل آنها خواهیم پرداخت. 6. همه انواع فقدان ادب کالپپر (1996) در زبان غیرمودبانه فارسی مشاهده می شوند. 7. با بالا رفتن سن از کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی کاسته می شود. 8. مردان بیش از زنان از نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی استفاده می کنند. 9. همه مصادیق زبانی فقدان ادب تقریباً به یک اندازه حساسیت گروه های سنی و جنسیتی را برمی انگیزند. 10. گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب واکنش شدید نشان می دهند. الف) فرضیه اول با توجه به داده های بدست آمده از روش های مشاهده و پرسشنامه می توان نتیجه گرفت که چهار نوع اول از پنج نوعی که کالپپر به عنوان انواع فقدان ادب معرفی کرده است در زبان فارسی تهرانی دیده می شود. همچنین پارامترهای "متلک گویی"، "تهدید"، "توهین یا ناسزا"، "قطع کلام"، "عدم عذرخواهی"، "لحن تحقیرآمیز"،"امر و نهی کردن" و "استفاده از ضمایر نامناسب" همگی، از دید زنان و مردان فارسی زبان تهرانی نشانه های فقدان ادب به حساب می آیند. ب) فرضیه دوم نتایج تحلیل آماری داده ها نشانگر این مطلب است رابطه بین سن و میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب معنی دار است و درنتیجه زنان و مردان زیر 40 سال بیشتر از نشانه های فقدان ادب در گفتار خود استفاده می کنند. می توان اینطور نتیجه گرفت که بین میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب و سن رابطه عکس وجود دارد یعنی هرچه سن بیشتر می شود میزان تمایل به استفاده از زبان غیرمودبانه کاهش می یابد. ج) فرضیه سوم با توجه به نتایج آماری بدست آمده از داده ها، متغیر مستقل جنسیت نیز با میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب رابطه معنادار دارد، بنابراین مردان بیشتر از زبان غیرمودبانه استفاده می کنند و درواقع تمایل بیشتری به تهدید وجهه مخاطب خود دارند. ولیکن زنان کمتر وجهه دیگران را تهدید می کنند. د) فرضیه چهارم نتیجه دیگری که از تحلیل داده ها بدست می آید بیانگر این مطلب است که همه مصادیق زبانی فقدان ادبی که مدنظر این پژوهش قرار گرفت وجهه مخاطبان را تقریباً به یک اندازه تهدید می کنند. ه) فرضیه پنجم تمام گروه های سنی و جنسیتی که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفتند نسبت به نشانه های زبانی فقدان ادب واکنشی یکسان و تقریباً شدید داشتند. همانطور که مشاهده می شود داده های بدست آمده فرضیه های این پژوهش را تأیید می کنند و نشان دهنده این مطلب هستند که فارسی زبانان تهرانی نسبت به نشانه های زبانی فقدان ادب حساس بوده و عکس العمل نشان می دهند. پیشنهاد برای پژوهش های آتی پژوهشگر در حین انجام این پژوهش به موضوعات جالب توجهی دست یافت که می تواند برای آنها که علاقمند به مطالعه در این زمینه هستند، سودمند واقع شود که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود. 1. مطالعه زبان غیرمودبانه از دید تحلیل گفتمان انتقادی. 2. مطالعه زبان غیرمودبانه در گفتار نوجوانان. 3. بررسی بکارگیری نشانه های زبانی غیرمودبانه در زبان ادبیات.
ساغر شریفی مصطفی عاصی
امروزه عقیده بر آن است که فرهنگ خوب باید نیاز کاربر خود را برآورده سازد. برای تحقق چنین هدفی ابتدا این نیازها باید شناخته شوند. هدف این رساله بررسی پنج فرهنگ عمومی یکزبانه ی فارسی، یعنی لغتنامه ی دهخدا، فرهنگ فارسی معین، فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ فارسی امروز و فرهنگ سخن، از منظر برآورده ساختن نیاز کاربران و میزان رضایت آنان از این فرهنگ هاست. برای دستیابی به این مقصود، شش گروه کاربر اصلی که از میان گروه های پیشنهادی عاصی (1373) تعیین شده بودند به سوالات پرسشنامه ای پاسخ دادند و با برخی از آنان مصاحبه ای نیز انجام شد. اصول کلی این تحقیق شامل شناسایی نیازهای ارجاعی کاربران و رابطه ی این نیازها با متغیرهای اجتماعی، همچون حوزه ی فعالیت، سن، رشته ی تحصیلی و میزان تحصیلات آنان، بوده است. در این بررسی مشخص شد که در اغلب موارد، بین نیازهای ارجاعی کاربران فرهنگ های عمومی یکزبانه ی فارسی، میزان رضایت آنان از فرهنگ ها و نیز مهارت های آنان با برخی از متغیرهای اجتماعی، از جمله رشته ی تحصیلی کاربران، رابطه ای وجود دارد. همچنین برای بررسی ویژگی های ساختاری و محتوایی فرهنگ ها و سنجش میزان کارایی آنها در برآوردن نیازهای کاربران، انواع اطلاعات معنایی، دستوری و کاربردشناختی از این فرهنگ ها استخراج شد و براساس الگوی پیشنهادی بوگاردز (1996) مورد بررسی قرار گرفت. سپس این شواهد با اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه و مصاحبه به صورت کمی و کیفی بررسی و با یکدیگر مقایسه گردید و مشخص شد که فرهنگ های موردنظر دارای ویژگی هایی در ساختار و محتوا هستند که، به ویژه در فعالیت های تولیدی، کمک چندانی به کاربر نمی کنند. در پایان نیز پیشنهادهایی برای بهبود فرهنگ ها ارائه شده است.
حکیمه رضایی مریم السادات غیاثیان
نقش نماهای کلامی از جمله مقولات مربوط به حوزه کاربردشناسی زبان می باشند که باعث ایجاد پیوستگی و انسجام در گفتار شده، نقش های گفتمانی مختلفی ایفا می کنند و از این جهت دارای بسامد بالا در زبان می باشند. در مکالمات ارمنی دوزبانه های ارمنی - فارسی ایران گاهی در نتیجه رمزگردانی حاصل از برخورد زبانی، به جای استفاده از نقش نماهای کلامی ارمنی از نقش نماهای فارسی استفاده می شود. در پژوهش حاضر ضمن بررسی این نقش نماها و مقایسه آنها با معادل ارمنی، نقش این عناصر و جایگاه آن-ها توصیف و همچنین علل استفاده از این نقش نماها به جای معادل ارمنی آن ها بررسی می شود. در انتخاب نقش نماهای کلامی فارسی از نظریه شیفرین و فریزر به صورت تلفیقی و در توضیح رمزگردانی از مدل میرز- اسکاتن(2002) استفاده شده است. داده های مورد بررسی بر اساس ضبط 10 ساعت از مکالمات ارامنه در بافت مدرسه بین دانش آموزان و معلم و همچنین در قهوه سرا و مکالمات بین گروهی از مشتری ها باهم صورت گرفته و به روش توصیفی- تحلیلی تجزیه و تحلیل شده اند. حجم نمونه شامل 14 نفر از ارامنه شهر تهران که همگی مرد بوده و در دو گروه سنی 25 - 30 و 15- 17 سال قرار دارند. نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان می دهد که نقش نماهای کلامیخب، بابا/آقا، به هرحال، یعنی، حالا، ولی، بالاخره، اصلا، واقعا، کلا و خداییش از جمله نقش نماهاییهستند که بیشتر در مکالمات ارامنه استفاده می شوند؛ این نقش نماها در جایگاه های مختلف جمله قرار گرفته و دارای نقش های گفتمانی مختلفی می باشند. همچنین علل استفاده از این نقش نماها به جای معادل ارمنیآن ها مواردی چون چندنقشی بودن نقش نماهای فارسی، نبود معادل در زبان ارمنی، ساده بودن نقش نماهای کلامی فارسی و برجستگی آنها است.
ندا فردوسی حسن عشایری
چکیده ندارد.
مریم مسگرخویی آزیتا افراشی
حرکت تجربه ای بنیادین برای انسان است، تجربه ای که در زندگی او همواره تکرار می شود و با بسیاری از نیازهای ارتباطی اش در پیوند است. از این رو، حرکت در همه زبان ها بازنمود می یابد و هر زبان با به کارگیری عناصر و ویژگی های معینی می تواند این پدیده را بازتاب دهد. درواقع زبان ها در بازنمود زبانی حرکت متفاوت عمل می کنند. تالمی (1985، 2000) با توجه به اینکه اجزای مختلف رویداد حرکت در کدام یک از عناصر زبانی واژگانی می شود، زبان ها را به دو رده تابع بنیاد و فعل بنیاد تقسیم کرد. زبان های تابع بنیاد، عنصر هسته ای رویداد حرکت، یعنی مسیر، را در تابع ها یا در عبارت های حرف اضافه بیان می کنند و فعل را برای بازنمایی شیوه حرکت به کار می گیرد. در مقابل، زبان های فعل بنیاد، عموماً مسیر را در فعل اصلی بیان می کنند، و بیان شیوه را به عبارت های اختیاری، مانند قیدها، واگذار می کنند. تالمی (2000، 1985) همچنین از بررسی اینکه در زبان های مختلف، کدام عنصر معنایی رویداد حرکت در ریشه فعل بازنمود می شود سه رده زبانی معرفی می کند. بر این اساس وی سه الگوی واژگانی شدگی اصلی را معرفی می کند. هدف رساله حاضر این است که تحلیلی معناشناختی از فعل های حرکتی زبان فارسی به دست دهد و به این پرسش پاسخ دهد که اجزای مختلف رویداد حرکت از طریق چه الگوهایی در فارسی بازنمایی می شوند و فعل های حرکتی فارسی کدام اطلاعات معنایی را درباره اجزای رویداد حرکت (ازجمله مسیر و شیوه) در بر دارند. به این منظور، کلیه فعل های حرکتی فارسی از فرهنگ سخن انتخاب شدند، بر این اساس که در تعریف های ارائه شده برای هر فعل اگر اشاره ای به حرکت یا اجزای رویداد حرکت شده بود، آن فعل به عنوان فعل حرکتی انتخاب شد. پس از گردآوری فعل ها، برای هرکدام از آنها از پایگاه داده های زبان فارسی یا فرهنگ سخن شاهدی به دست آمد. با توجه به تعریف های ارائه شده و شاهدهای گردآوری شده، ابتدا الگوهای عمومی ترکیب اجزای رویداد حرکت در فعل های فارسی بررسی و طبقه بندی شدند. سپس انواع اطلاعات مسیر و شیوه که در فعل های فارسی بازنمود می یابند تحلیل و طبقه بندی شدند. نتایج نشان می دهد که ترکیب جزء حرکت با یک واحد معنایی (مسیر یا شیوه) مهمترین الگوی واژگانی شدگی در فارسی است. همچنین این پژوهش نشان می دهد که 14 نوع اطلاعات مسیر و 20 نوع اطلاعات شیوه می تواند در فعل های حرکتی فارسی بازنمود یابد. ازجمله دیگر نتایج این رساله این است که زبان فارسی رده شناسی دوگانه پیشنهادی تالمی (2000) را به چالش می کشد و نظریات اصلاحی پژوهشگرانی مانند برمن و اسلوبین (1994) و ایبارتس-آنتونانو (2004) را تایید می کند.
طلیعه ظریفیان لعیا غلامی تهرانی
هدف: آزمون ارزیابی تشخیصی آوایی و واجی امکان تشخیص افتراقی اختلالات صدای گفتار را فراهم می کند. پژوهش پیش رو با هدف تهیه نسخه فارسی مجموعه آزمون ارزیابی تشخیصی آوایی و واجی(دیپ) برای کودکان 3 تا 6 ساله و تعیین ویژگی های روان سنجی آن به انجام رسید. روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی با الگویی پژوهش بنیاد ویژگی های روانسنجی آزمون ارزیابی تشخیصی آوایی و واجی تعیین شد. 387 کودک 3 تا 6 ساله فارسی زبان از 12 مهدکودک و مرکز پیش دبستانی در شمال غرب شهر تهران در این پژوهش شرکت داشتند. شواهد روایی محتوا با رجوع به آراء صاحب نظران (آسیب شناس گفتار و زبان و زبان شناس)، شواهد روایی ملاک با بررسی روایی همزمان نتایج حاصل از آراء صاحب نظران با آزمون های آوایی، واجی، بی ثباتی، شواهد روایی سازه با بررسی روایی افتراقی بین دو گروه مبتلا به اختلالات آوایی و واجی و بدون آن و تفاوت های گروهی بین گروه های سنی مختلف بررسی شد. شواهد روایی همگرا با مقایسه نتایج دو آزمون غربال گری تشخیصی و بی ثباتی و آزمون آوایی و آزمون اطلاعات آوایی به دست آمد. در بررسی اعتبار آزمون، تکرارپذیری نتایج حاصل از بررسی همخوان ها و واکه ها از طریق محاسبه درصد توافق و نتایج حاصل از مقیاس های کمّی به دو روش بررسی ثبات زمانی (آزمون- بازآزمون) و ثبات محتوایی (نمره گذاری توسط دو ارزیاب مستقل) انجام شد. تمام محاسبه ها در سطح کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد. یافته ها: نسخه فارسی مجموعه دیپ بر اساس نظر متخصصان صاحب نظر از روایی محتوایی مناسبی برخوردار بود (92/94cvi>). نتایج هریک از آزمون های آوایی، واجی، بی ثباتی حاکی از همبستگی زیادی با آراء صاحب نظران و روایی همزمان آزمون بود(به ترتیب 72/0، 76/0 و 68/0). مقایسه نتایج آزمون آوایی با آزمون اطلاعات آوایی و درصد بی ثباتی در دو آزمون غربال گری تشخیصی و بی ثباتی حاکی از روایی همگرای دو آزمون بود (به ترتیب 8/0 و 6/0). نتایج اجرای آزمون های آوایی، واجی و بی ثباتی در دو گروه مبتلا به اختلالات آوایی و واجی و بدون آن نشان از تفاوت آماری معنادار بین دو گروه با و بدون اختلال داشت (001/0>p). در بررسی اعتبار میزان شاخص های خطای معیار اندازه گیری، همسانی درون طبقه ای، ضریب تغییرات و ضریب همبستگی پیرسون، درصد توافق کاپای برآورد شده حاکی از تکرارپذیری زمانی و محتوایی آزمون بود. نتیجه گیری: با توجه به داده های پژوهش حاضر به نظرمی رسد نسخه فارسی آزمون آوایی و واجی ابزاری روا و معتبربرای شناسایی مهارت های آوایی و واجی در کودکان 3 تا 6 ساله و شناسایی اختلالات آوایی و واجی در آنان است.
ندا اسدی یحیی مدرسی
تعاملات اجتماعی، مبنای ارتباطات بشری هستند، اما همیشه صدق و کلام صادقانه مبنای این تعاملات نیست و بسیاری از این تعاملات، حاوی کذب و دروغ نیز هستند. در واقع دروغ گویی، پدیده ای پیچیده است که نقش در خور توجهی در تعاملات اجتماعی بازی می کند. به گفته وریج، دروغ را می توان تلاش عامدانه فرد برای ایجاد باوری کذب در شریک ارتباطی تعریف کرد. ازآنجاکه ساخت های صدق و کذب در فارسی و نیز نگرش فارسی زبانان نسبت به آن ها تا کنون از دیدگاه جامعه شناسی زبان مورد بررسی جدی قرار نگرفته است، انجام پژوهشی در این زمینه که هم به ساخت های زبانی و نشانگرهای آن و هم به جنبه های اجتماعی، روانی و فرهنگی دروغ بپردازد، ضروری به نظر می رسد. با توجه به همین موضوع است که هدف این پژوهش را بررسی ویژگی های ساخت دروغ در زبان فارسی و نگرش فارسی زبانان نسبت به آن قرار داده ایم. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به انجام رسیده است و داده های آن به شیوه میدانی (پیمایشی و گفتگو) گردآوری شده است. پژوهشگر برای مرور ادبیات موضوع و بررسی پژوهش های انجام شده در این زمینه و تدوین چارچوب نظری خود از شیوه کتابخانه ای سود جسته است. جامعه آماری این پژوهش، شامل ??? نفر از سخنگویان فارسی زبان است که در راستای آزمون فرضیه ها، متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات، و شغل آنان کنترل شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که ساخت های صدق و کذب در فارسی به لحاظ برخی ویژگی های زبانی تفاوت نشان می دهند و رابطه معناداری بین نگرش فارسی زبانان به دروغ و ساخت های کذب در گفتار آنان وجود دارد.
ریحانه محمدی یحیی مدرسی
فرایند دشوار و چالش برانگیز ارزیابی زبان، یکی از مهم ترین فعالیت های روزانۀ بسیاری از آسیب شناسان گفتار و زبان و یکی از ضرورت های بالینی است. کمبود آزمون های رسمی یکی از مشکلات اصلی آسیب شناسان گفتار و زبان در ایران است؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر ساخت و استانداردسازی آزمون تخصصی و تفصیلی درک نحو در زبان فارسی بود. این پژوهش ترکیبی در 4 بخش انجام شد. در بخش اول با رویکرد قیاسی ـ استقرایی 41 ساخت نحوی از طریق انجام هفت فعالیت استخراج شد، پس از حذف اولیۀ 8 ساخت، 33 ساخت نحوی باقی ماند که 198 گویه برای آن ها ساخته شد. در بخش دوم برای تعیین روایی محتوایی به روش لاوشه، 14 صاحب نظرساخت های نحوی و 12 صاحب نظرگویه ها را مورد بررسی قرار دادند. پس از تعیین روایی محتوایی، در بخش سوم پژوهش،120 تصویر چهارتایی برای120گویه طراحی شد. پس از محاسبۀ ضریب توافق وضوح تصاویر توسط 5 کارشناس، فرم مقدماتی آزمون که شامل 120 گویه به همراه تصاویر آن ها بود بر روی 30 کودک 4 تا 6 سالۀ فارسی زبان اجرا شد. پس انجام اصلاحات موردنیاز، 6 گویۀ نامناسب حذف شدند و 114 گویه باقی ماند و فرم تجربی آزمون درک نحو را تشکیل داد. فرم تجربی آزمون درک نحو که شامل 114 گویه بود، بر روی 100 کودک 4 تا 6 سالۀ فارسی زبان اجرا و ضریب دشواری و ضریب تشخیص گویه ها محاسبه شد. پس از تجزیه وتحلیل گویه ها و انتخاب گویه های دارای ضریب تشخیص و دشواری مناسب، درنهایت 96 گویه به همراه تصاویر آنها فرم نهایی آزمون را تشکیل دادند. در بخش چهارم فرم نهایی آزمون( با 96 گویه) بر روی 436 کودک بهنجار و 15 کودک مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی اجرا شد. سپس روایی وابسته به ملاک (همبستگی بین تشخیص آسیب شناس گفتار و زبان و نمرۀ آزمون درک نحو و همبستگی بین نمرۀ آزمون درک نحو و خرده آزمون درک دستوری آزمون رشد زبان)، روایی سازه (تمایز گذاری سنی و گروهی، روایی گویه، ماتریس همبستگی درونی ساخت های نحوی) و پایایی آزمون (بازآزمایی، همسانی درونی) محاسبه شد. سپس نمرات استاندارد و رتبه های درصدی محاسبه شد. شاخص روایی محتوایی آزمون درک نحو بر اساس مدل لاوشه 81/0 بود. 4/61 درصد گویه ها ضریب دشواری بین 30/0 تا 70/0 داشتند. ضریب تشخیص گویه ها بین 20/0 تا 53/0 قرار داشت. همبستگی بین آزمون درک نحو و خرده آزمون درک دستوری آزمون رشد زبان 57/0 برآورد شد. افزایش تدریجی درک ساخت های نحوی با افزایش سن، تفاوت آماری معنادار بین چهار گروه سنی در نمرۀ کل آزمون درک نحو (01/0>p)، تفاوت آماری معناداری بین دو گروه کودکان بهنجار و مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی در نمرة کل آزمون درک نحو (01/0>p) و اندک بودن روابط درونی ساخت های نحوی، شواهدی برای روایی سازه فراهم کرد. همبستگی معناداری بین نمرات کل آزمون در دو بار اجرا مشاهده شد (56/0=r). همسانی درونی آزمون 89/0 به دست آمد. آزمون درک نحو که از طریق 96 گویه 24 ساخت نحوی را ارزیابی می کند دارای روایی محتوایی، سازه و روایی وابسته به ملاک مناسبی است. همسانی درونی آزمون بسیار بالا است. ازاین رو آزمون درک نحو می تواند از سوی پژوهشگران و آسیب شناسان گفتار و زبان به عنوان ابزاری روا و معتبر در بررسی ویژگی های درک نحو در کودکان 6-4 ساله و تشخیص اختلال درک نحو در کودکان 5 سال و نیم و بالاتر و استفاده شود.
طیبه حبیبی یحیی مدرسی
که در پیدایش تنوعات و گوناگونی های زبانی در سطح یک جامعه بسیاری از عوامل غیر زبانی نقش بازی می کنند و پژوهش های جدید در زبان شناسی اجتماعی نیز نشان داده است که میان متغیرهای زبانی و غیر زبانی همبستگی و ارتباط زیادی وجود دارد. پژوهش حاضر، در چارچوب کلی جامعه شناسی زبان به بررسی میزان همبستگی و ارتباط میان سه متغیر غیر زبانی جنسیت، سن و تحصیلات با سه متغیر زبانی افراشتگی واکه ای(??? ? ???)، حذف همخوان ? پایانی ( ??? ? ???) و ناهمگون شدگی همخوانی (??? ? ???) در گفتار فارسی زبانان تهرانی می پرداز
نگار موهبت مصطفی عاصی
چکیده ندارد.
محمدرضا اصلانی یحیی مدرسی
چکیده ندارد.
سمیرا مصطفوی یحیی مدرسی
چکیده ندارد.
رجا قاسمی محمد تقی راشد محصل
چکیده ندارد.
محمدامین ناصح محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.
فرناز قربانی منحصر شهلا رقیب دوست
چکیده ندارد.
معصومه خیرآبادی یحیی مدرسی
چکیده ندارد.
محسن نوبخت علی محمد حق شناس
چکیده ندارد.
فاطمه احمدی فرزان سجودی
هدف اصلی این پایان نامه، بررسی چگونگی نمایش مولفه های جنسیتی در گفتمان دو فیلم روسری آبی ساخته رخشان بنی اعتماد و لیلا اثر داریوش مهرجویی در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی و نشانه شناسی است؛ پرسش هایی در این باب که نظام مردسالارانه، به مثابه یک گفتمان، چه نظام معنایی بصری ای راایجاد کرده است؛ این نظام در بطن خود حاوی چه نشانه هایی است و برای به حاشیه راندن گفتمان رقیب، از چه ابزارهایی بهره می گیرد. در راستای پاسخ به این پرسش ها، پژوهش حاضر گفتمان مردسالارانه را همچون نظامی سنت گرا با کارکردی ایدئولوژیک مطرح می کند که از یک سو به عنوان گفتمان حاکم، خرده گفتمان هایی را در درون خود دارد و از سوی دیگر مانع از آن می شود که واقعیات فرهنگی و اجتماعی و حتی زیستی پیرامون آن، بی طرفانه بازنمایی شود. داده ها در این پایان نامه، از طریق اسنادی، بررسی و تحلیل نظام نوشتاری فیلم ها (فیلمنامه) و در نهایت مشاهده و تحلیل نظام بصری هر دو فیلم گردآوری شده است. تحلیل و تبیین دو اثر در مرحله خوانش متن فیلمنامه ، با مد نظر قرار دادن رویکرد فرکلاف و دستور نظام مند نقش-گرای هلیدی انجام شده است و در مرحله بررسی نظام بصری، با توسل به نشانه شناسی انتقادی. مولفه هایی در این بررسی ها مدنظر بوده اند که مستقیم یا غیرمستقیم با توزیع ناعادلانه قدرت بر اساس جنسیت افراد، ارتباط داشته اند. بررسی تحلیل تأثیر جنسیت بر گفتمان سینمایی آثار مد نظر نگارنده، تقابل بین دو نظام گفتمانی را نشان می دهد. گفتمانی که به بازتولید گفتمان مردسالاری می پردازد در مقابل گفتمانی که سعی می کند نظم گفتمانی مردسالاری را به چالش بکشد. نکته حائز اهمیت دیگر در این میان، توضیح عدم تاثیر قطعی و قابل پیش بینی جنسیت مولف بر شکل-گیری این گفتمان است که از طریق ارائه شواهد از آثار بنی اعتماد و مهرجویی تبیین می گردد. به نظر می رسد که علیرغم تاکید همیشگی بر زن محور بودن سینمایی که مولف در آن زن است، به دلیل انتقال بی واسطه سنت های سینمایی هژمونیک و شکل گیری گفتمان روایی حاکم بر این اساس، فیلم ساز زن نیز ناخودآگاه از منظری مردانه به مسائل ایدئولوژیک نهفته در زبان، جنسیت، طبقه و فرهنگ می نگرد؛ نگرشی که محصول فرآیند طبیعی سازی و رسوب الگوهای قالبی و از پیش تعیین شده به وسیله گفتمان غالب است.
مریم سلیمانی اصفهان یحیی مدرسی
پس از گفتار، خواندن از اساسی ترین وسایل انتقال اطلاعات و نیز پایه یاد گیری سایر علوم است . مشکلات خواندن، مهمترین عامل عدم موفقیت در مدرسه دانسته شده و در واقع ساده ترین نشانه ای است که با کمک آن می توان شکست کودک را در بسیاری از زمینه های تحصیلی پیش بینی کرد . عملکرد خواندن مستلزم در هم آمیختن دو فرآیند پایه و اساسی است که عبارتند از : رمز گردانی شکل نوشتاری گفتار و درک پیامی که از طریق شکل نوشتاری ارائه می شود . در پژوهش حاضر تلاش شده است تا توانایی دانش آموزان پایه چهارم دبستان در زمینه های درستی ، سرعت و درک خواندن با توجه به متغیرهای اجتماعی جنسیت، تحصیلات والدین ،تک زبانگی و دو زبانگی توصیف و تحلیل شود. روش مورد استفاده در این پژوهش میدانی ا ست . جامعه مورد بررسی ، دانش آموزان عادی پایه چهارم دبستان های منطقه 1 آموزش و پرورش تهران هستند .از میان آنها ، 99 دانش آموز عادی پایه چهارم بصورت تصادفی به عنوان جامعه نمونه انتخاب شدند که شامل چهار گروه هستند ، دو گروه30 نفره از دختران و پسران تک زبانه و دو گروه که یکی شامل 17نفر دختر دو زبانه و دیگری شامل 22نفر پسر دو زبانه است . این دانش آموزان همگی برای اولین بار در پایه چهارم ابتدایی تحصیل می کردند و در کلاس حضور مرتب داشتند و از سلامت شنیداری برخوردار بودند و مبتلا به اختلالات تولیدی نبودند. با بررسی نتایج حاصل از این پژوهش مشخص می شود که : 1 . دوزبانگی و تک زبانگی در این پایه تحصیلی تاثیری درسرعت خواندن فهرست کلمات وجملات ندارد اما درسرعت خواندن متن به طور معنی داری موثراست . به این صورت که میانگین سرعت دوزبانه هادرخواندن متن بیشتر از میانگین سرعت خواندن تک زبانه ها است . همچنین بین این دو گروه درمیزان درک خواندن و میزان خطاهای خواندن فهرست کلمات ، جملات و متن تفاوت معناداری وجود ندارد .2. از نظرمیانگین سرعت خواندن فهرست کلمات ، میزان خطاهای خواندن جملات ودرک خواندن، دختران و پسران یکسان هستند. در حالیکه درسرعت خواندن متن وجملات ومیزان خطاهای خواندن فهرست کلمات ومتن این دو گروه متفاوت هستند ، به این صورت که سرعت خواندن متن وجملات در دختران بیشتر از پسران و میزان خطاهای خواندن فهرست کلمات ومتن درپسران بیشتر از دختران بوده است.3. تحصیلات والدین در سرعت ، درستی و درک خواندن دانش آموزان پایه چهارم موثر است. به این ترتیب که دانش آموزانی که سطح تحصیلات والدین آنها بالاتر است در خواندن فهرست کلمات ،جملات و متن سرعت کمتری دارند وخطاهای خواندن فهرست کلمات ،جملات ومتن از سوی آنها نیز کمتراست ، یعنی درستی خواندن آنها بیشتر است . در حالی که گروه دیگر یعنی دانش آموزانی که والدین آنها نسبت به والدین گروه قبلی تحصیلات کمتری دارند، فهرست کلمات ،جملات و متن را با سرعت بیشتری می خوانند اما خطاهای خواندن آنها در هر سه سطح بیشتر ، یعنی درستی خواندنشان کمتر است .
طاهره سیما شیرازی یحیی مدرسی
در این تحقیق، طرح اولیه آزمون آگاهی واجی ارائه شد و پس از بررسی مقدماتی و اصلاح آن، این آزمون در مورد 67 کودک عادی به اجرا گذاشته شد. با این تعداد آزمودنی، سطح آگاهی واجی کودکان کلاس اول در دو نوبت و با فاصله سه ماه وهمچنین ارتباط آگاهی واجی و سطح خواندن بررسی و نتایج آن در فصل گذشته مطرح شد. در بخش 5-2 نشان داده شد که میانگین نمرات آزمودنی ها در هر یک از بخشهای آگاهی واجی رشد یافته است و فرض صفر که عبارت از عدم رشد هر یک از این بخشها در طول سه ماه است، در بخش تشخیص قافیه و شناسایی واج آخر در واژه با احتمال خطاپذیری 5 درصد و در دیگر بخشهای آزمون، با احتمال خطاپذیری 1 درصد رد می شود. از آنجا که در طول این دوره سه ماهه، تنها متغیری که در مورد تمام آزمودنی ها، بصورت یکسان وجود داشته، عبارت از آموزش کلاسی خواندن است، می توان نتیجه گرفت که آموزش خواندن موجب رشد و افزایش آگاهی واجی آزمودنی ها می گردد. نتایج این تحقیق، با نتایج تحقیقات متعددی که نشانگر تاثیر آموزش خواندن بر افزایش سطح آگاهی واجی در خطاهای الفبایی است (بروس، 1964؛ موراس و همکاران، 1979؛ تون مرونسدل، 1985؛ ردوهمکاران، 1986؛ من، 1986؛ تورگسون، 1994) مشابهت نشان می دهد. در فصل پنجم رابطه آگاهی واجی و خواندن نیز بررسی و در بخش 5-3 مطرح شد. با توجه به جدول 5-22، توضیح داده شد که از میان بخشهای آگاهی واجی، بخش تشخیص قافیه با نمره دقت خواندن معلم و سرعت خواندن متن 100 کلمه ای و معدل سرعت خواندن همبستگی نشان نمی دهد. همچنین شناسایی واج اول در واژه فقط با نمره دقت خواندن معلم و معدل دقت خواندن همبستگی نشان می دهد و اما 6 بخش دیگر شامل ترکیب واجها در واژه، ترکیب واجها در شبه واژه، شناسایی واج اول در شبه واژه، شناسایی واج آخر در واژه، شناسایی واج آخر در شبه واژه و شناسایی واج حذفی، با کل شاخص های دقت و سرعت خواندن و معدل دقت خواندن و معدل سرعت خواندن همبستگی دارند. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که در این تحقیق، سطح دقت و سرعت خواندن از نمرات این 6 بخش تبعیت می کند و بعبارتی افزایش یا کاهش هر یک از این بخشها، موجب افزایش یا کاهش دقت و سرعت خواندن می شود. نظیر همین همبستگی را میتوان در مورد نمره کل آگاهی واجی با تمام شاخص های دقت و سرعت خواندن و معدل دقت و سرعت خواندن، مشاهده نمود. نتیجه دیگری که از این تحقیق می توان گرفت این است که در قسمت ترکیب واجها و شناسایی واج آخر، نمی توان در این زمینه که کدامیک از بخشهای واژه یا شبه واژه همبستگی بیشتری با سطح خواندن دارند، نتیجه قطعی گرفت. یافته های این بخش از تحقیق حاضر، با پژوهشهایی که نشان دهنده همبستگی مثبت میان آگاهی واجی و خواندن است (گاسوامی، 1990؛ کاسو، روسینی و مارشال، 1992؛ تورگسون و همکاران، 1994؛ هانگ و هنلی، 1995) همخوانی دارد.
فریده گرامی نژاد یحیی مدرسی
در این پژوهش برای مطالعه روند یادگیری نظام های دستوری، آوایی زبان فارسی در یک دوره معین رشد (از 18 تا 24 ماهگی) گفتار دو کودک بنامهای نازنین و سامان مورد استفاده قرار گرفته است . کوشش اصلی در بررسی حاضر صرف استخراج الگوهای دستوری کودکان فارسی زبان و مقایسه آنها با الگوهایی است که در برخی از زبانهای دیگر بدست آمده و بنام دستور محوری مشهور گردیده است . بررسی مواد گردآوری شده از گفتار این دو کودک نشان داد که بخش اصلی (بیش از 50 درصد) گفتار آندو در سن 18 تا 24 ماهگی از ترکیب های دو کلمه ای تشکیل شده است . در این دوره درصد جمله های تک کلمه ای رفته رفته کاهش یافته و بر درصد جمله های سه کلمه ای افزوده می شود. بنابراین، نتایج این بررسی نظر زبانشناسانی را که دوره 18 تا 24 ماهگی را دوره یادگیری ساختهای دو کلمه ای دانسته اند، مورد تائید قرار می دهد. مطالعه ترکیبات دو واژه ای در گفتار کودکان مورد بررسی نشان می دهد که این نوع ساخت ها بطور تصادفی بوجود نیامده بلکه بطور کلی تابع قواعد هستند. اما اینکه کودک در این مرحله از قواعد دستور محوری برای ساخت های دو واژه ای استفاده می کند یا نه، مسئله ایست که شاید نتوان به آن پاسخ قطعی داد. چنانچه نتایج این بررسی را ملاک قرار دهیم بنظر می رسد که واژه های مورد استفاده این کودکان در این دوره به دو طبقه دستوری آزاد و محوری قابل تقسیم باشد و ترکیب آنها نیز تابع قواعدیست که برای دستور محوری برشمرده اند. براساس مواد مورد بررسی، بنظر نمی رسد که کودکان در مرحله جمله های دو کلمه ای از قواعد زبانی بزرگسالان استفاده کنند. این دو کودک علیرغم کوشش اطرافیان در تصحیح گفتار آنها همچنان ساختهای دستوری خود را بکار می گرفتند.