نام پژوهشگر: عصمت روزبیانی
عصمت روزبیانی بهنام کامرانی
" هر جا که کلام نتواند پیش رود، موسیقی آغاز می شود." هاینریش هانیه هر گاه به یاری نشانه های زبانی، و مفهوم سازی های فلسفی، منطقی و علمی، نتوانیم، واقعیتی، رویدادی یا تجربه ای انسانی را بیان و به دیگری منتقل کنیم، به هنر پناه می بریم. از هنر کاری بر نمی آید که از عهده ی هیچ وسیله ی دیگری، که در نهایت از منش بیانگری زبان سود جوید، ساخته نیست. معنا یا معناهای هر نشانه از راه بازگشت به معناهایی دیگر ساخته می شود، و هرگز به حقیقت امور نمی شد. هنر اما، شاید به دلیل بازگشتنش به حس انسانی، و شاید به خاطر تکیه اش بر شهود و مکاشفه، یا به دلیل هایی دیگر، کارآیی بسیار در انتقال تجربه های درونی و باطنی زندگی آدمی دارد، و حبر از رازهایی می آورد که قفل آن ها با هیچ کلید دیگری گشودنی نیست. هنر مسیری را در زندگی آدمی می گشاید که با پای چوبین خرد ورزی و منطق استدلالی نمی توان از آن گذشت. آفرینش هنری در زندگی معنوی آدمی ارجی والا دارد، و از این جنبه برتر و قدرتمند تر از علم ، منطق، فلسفه و اخلاق جلوه می کند. به گمان یونگ ما هرگز به اسرار آفرینش هنری پی نخواهیم برد. هر چقدر هم که روانشناسی پیشرفت کند باز توانایی آن را نخواهد داشت که از راه بررسی خردمندانه و علمی راز تولید هنری را باز شناسد. شاید بتوان از راه خردورزی، و منطق علت و معلولی، تمام رخدادها و کنش های روانی را که در بستر خود آگاهی جریان دارند، تبیین کرد و توضیح داد، اما نمی شود لحظه ی آفرینش را که ریشه در ناخود آگاهی گسترده و بی پایان دارد، درک کرد. شاعر و هنرمند انسان است، و آنچه درباره ی کار خویش می گوید کمترین بهره را در روشنگری راستین کارش دارد. در اصل نکته اینجانب که از خود بپرسیم این اثر چه نسبتی دارد با آگاهی و خودآگاهی زمانه اش. نسبت مادری است با فرزندش. اثر از پاره ی زنانه ی وجود هنرمند شکل می گیرد، و زاده می شود." از نظر یونگ بیان حقیقت روانشناسانه است. اما از این حقیقت چه می توان آموخت ؟ فرزند از آن دم که متولد می شود زندگی مستقل خود را برقرار می کند. هرچه هم که مراقبت مادرانه موثر باشد او به راه خود خواهد رفت، و سرانجام زندگی خود را خواهد ساخت. درست به همین شکل اثر هنری از آفریننده ی خود مستقل می شود، و راه خود را می یابد.