نام پژوهشگر: نفیسه کیانی منش
نفیسه کیانی منش محمود قلعه نویی
بررسی شهرهای جدید به عنوان آفریده ی اندیشه های معماری مدرن که ساختار آن ها از پیش برنامه ریزی شده اند با «کمرنگ بودن ارتباطات اجتماعی» و «عدم شکل گیری حیات مدنی» در این شهرها را نشان می دهد. نتیجه این دو عامل از بین رفتن بسترهای زندگی جمعی و کاهش حضور گروه های اجتماعی در عرصه های همگانی بوده است. از این رو فرد در شهر جدید بیش از آن که خود را شهروند شهر بداند خود را ساکن در شهر می داند و در این بستر است که تعاملات اجتماعی و ارتباطات اجتماعی به حداقل رسیده و فرد احساس تعلقی نسبت به شهر و اجتماع خود نمی کند. به این ترتیب ارتقاء حس تعلق در شهر جدید بسیار ضروری است. فضاهایی که فرد بتواند این همانی با فضا را احساس کند و بستر مناسبی برای تعاملات اجتماعی داشته باشد. در این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش ها هستیم؛آیا اساساً حس جمعی تنها متأثر از عوامل روانی و اجتماعی است که موجب نزدیکی فرد با اجتماعش می شود و یا می توان برای منشاء آن عوامل کالبدی را نیز در نظر گرفت. و اگر عوامل کالبدی وجود داشته باشد آیا می توان آن ها را در ساختار شهر پیدا نمود. مسئله مورد توجه پژوهش این نکته است که آیا رابطه ای بین ساختار شهر و حس جمعی وجود دارد؟ هدف از این پژوهش یافتن رابطه بین ساختار شهر و حس جمعی است و یافتن عوامل کالبدی، ذهنی و اجتماعی از ساختار شهر که در حس جمعی ساکنان شهر موثر باشد. در این پژوهش باروش تحقیق کاربردی به بررسی دو موضوع حس جمعی و ساختار شهر پرداخته شده و سپس از طریق مدل مکان به تبین و شناخت ارتباط بین ساختار شهر و حس جمعی پرداخته شده است. نگارنده در این پژوهش از روش های میدانی (پرسشنامه و مصاحبه) استفاده نموده است. یافته های تحقیق نشان داد که بین ساختار شهر و حس جمعی شهروندان از نظر کالبدی، اجتماعی و روانی نقاط مشترکی وجود دارد. بدین معنی که با ارتقاء پیاده مداری در شهر، خلق فضاهای شهری و نشانه ها در ساختار شهر می توان موجب ارتقاء حس جمعی ساکنین آن شد. این مطالعات می-تواند در بازبینی روند طراحی شهرهای جدید و یا توسعه های شهری که به طور کامل متکی بر اتومبیل شخصی هستند موثر واقع گردد.