نام پژوهشگر: شریفه سلطانی شریف آبادی
شریفه سلطانی شریف آبادی زهرا رهبرنیا
سنت هنری ایران، به پیروی از شکل کلی زندگی ایرانی در چند سده اخیر در رویارویی با مفاهیم جدید و امور مختلف، در بوته آزمونی سخت و نابرابر و در نتیجه به پریشانی و بحران افتاده است. این واقعیت در شئون مختلف قابل ردیابی است. بنظر میرسد آنچه این آزمون را نابرابر می نماید، فقدان هسته نقادی در فرهنگ هنری ایرانی است. این عنصر در جوی دور از تعصب و پیش داوری، شکلی آزاد، پویا و افقی از اندیشه را ببار می آورد. اندیشه به شکلی این چنین، گشاینده، رهایی بخش و تداوم بخش آن سنتی است که روزگاری زنده و واقعی بود. در اینجا در کمرکش مسیر موضوع مطروحه، فرهنگ استفاده از شاخه ای از هنر سنتی، رشته نوپایی خود را به ما می نمایاند. شاخه جامعه شناسی هنر. در همین راستا به دلیل توجه به داشتن خط سیر منسجم از پایه نظری واحد، مکتب فرانکفورت، استفاده گردید. در این مجال در ابتدا هنر سنتی از نگاه سنتی و جامعه شناسانه آورده شده است، در ادامه به بررسی رفتار مخاطب و مصرف کننده و ایده های مطرح شده در این زمینه پرداخته و پس از آن آراء مکتب فرانکفورت بررسی می گردد. در پایان تحقیق میدانی انجام شده با تکیه بر مطالب پیشین به عنوان ماحصل کلام و در راستای ورود به گوشه ای از دنیای تحلیل مخاطب هنری آورده خواهد شد.