نام پژوهشگر: سارا بلخ
سارا بلخ بیژن عباسی
پی بردن به ارزش واقعی میراث فرهنگی، مقوله ی حمایت از آن را به دغدغه ی بسیاری از مردم تبدیل کرده است. از این رو میراث فرهنگی ارزشمند حداقل به دلیل نشان دادن هویت ملی و فرهنگی یک جامعه اهمیت زیادی دارد. در کنار این مهم عواملی چون پرورش فرهنگی، آگاهی اجتماعی بشری و پی بردن به گذشته نیز زمینه ساز اعمال حمایت در سطح بین المللی می شود. از آنجا که اعمال قوانین داخلی مدون بدون ارائه ی همکاری سایر کشورها کارایی لازم را ندارد و اعضای جامعه ی بین الملل با اذعان بر این مسئله، اقدام به انعقاد موافقت نامه هایی در سطوح منطقه ای و بین المللی نموده اند. میراث فرهنگی در نقش عاملی هویت ساز، بیانگر چیستی و کیستی یک جامعه در سطح داخلی و بین المللی است که دیگر به مرزهایی مشخص محدود نمی شود. این قوانین به عنوان جزیی از مقررات مربوط به حقوق بشر، حقوق داخلی و حقوق بین المللی قابل اجرا است که چنین نگرشی در پرتو توسعه ی حقوق بشر با معاملات غیرقانونی اشیاء فرهنگی مقابله نموده است(vrdoljak, 2011, 71) . جامعه ی بین المللی در چارچوب سازمان ملل متحد و موسسات تخصصی وابسته به آن به خصوص یونسکو؛ سعی بر حمایت از آثار فرهنگی در زمان های جنگ و صلح در برابر بلایا، حوادث طبیعی و انسانی دارد که با گذشت زمان پویایی مفهوم میراث مورد بحث در تصویب اسناد مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس تصویب کنوانسیون های «حمایت از اموال فرهنگی در هنگام مخاصمات مسلحانه 1954»، «اخذ تدابیر جهت ممنوع کردن و جلوگیری از ورود و صدور انتقال مالکیت غیرقانونی اموال فرهنگی 1970»، «حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی 1972»، «وحدت قوانین در خصوص اعاده ی بین المللی اموال مسروقه یا غیرقانونی خارج شده 1995» و «حفاظت از آثار باستانی زیر آب 2001»، انجام پذیرفت. همچنین به دنبال رویکردهای نوین و با اعمال تحولات بنیادین در سطح بین المللی بر حقوق میراث فرهنگی به عنوان یک پدیده ی متحول و متغیر اجتماعی، تأثیر شگرفی را باعث شد. وجدان حقوقی جامعه ایجاد اصول و قواعد متناسب با مقتضیات جدید در قالب «کنوانسیون حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس 2003» و «کنوانسیون حمایت و ارتقاء تنوع بیان های فرهنگی 2005»، عرضه نموده است. در واقع در این اسناد مفاهیم سنتی حقوق بین الملل به گونه ای جدید به کار رفته است که تفسیر اصل خودمختاری دولت ها بر اساس دو عنصر کلیدی مشارکت و شناسایی زوایای مختلف هویتی از جمله هویت فرهنگی، شاهدی بر این ادعا می باشد(vrdoljak, 2008, 41-78). سال های اخیر دوران رشد و شکوفایی قواعد ناظر بر حفاظت از میراث فرهنگی تلقی می شود. در کنار این موارد به واسطه ی راهکارهای موجود در اسناد مرتبط، آگاهی کشورها بر حقوق فرهنگی خود و تمایل برای دوباره به دست آوردن نشانه های از دست رفته، اهمیت دوباره ای را به این مسئله بخشیده است.