نام پژوهشگر: عباس پورشهباز
مصطفی زارعان پروانه محمدخانی
رابطه عامل های شخصیت و ابعاد الگوی سلسله مراتبی تلفیقی با علایم اضطراب و افسردگی؛ با تأکید بر نقش تعدیل کننده مولفه های فراشناختی هدف: در سال های اخیر، مدل های نظری برخاسته از ابعاد عاطفی اختلال های هیجانی پیشرفت های فزاینده ای داشته اند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی نقش سازه های شخصیتی سرشت و منش و نیز نقش تعدیل کننده فراشناخت در مدل یابی اختلال های هیجانی و ارائه الگوی نظری جدیدی برخاسته از این سازه ها می باشد. روش: در این مطالعه توصیفی که براساس طرح های همبستگی انجام شد، تعداد 295 نفر (219 دختر و 76 پسر) از دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران در تحقیق شرکت کردند و پرسشنامه های سرشت و منش کلونینگر (tci-125)، عاطفه مثبت و منفی (panas-20)، بیش انگیختگی فیزیولوژیک (fidas-64)، فراشناخت (mcq-30)، اضطراب (bai) و افسردگی بک (bdi-ii) را در دو نوبت و به صورت گروهی تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از نرم افزارهای آماری spss و amos و با روش های آمار توصیفی و استنباطی همچون میانگین، انحراف معیار، همبستگی، آزمون t، رگرسیون چندگانه گام به گام و تحلیل مسیر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج اولیه نشان دهنده ارتباط قوی عامل های سرشتی و منشی کلونینگر و مولفه های فراشناختی با ابعاد الگوی سلسله مراتبی تلفیقی بود (01/0 p<). به طور خاص، آسیب پرهیزی و خودگردانی توانستند بخش قابل توجهی از واریانس ابعاد الگوی سلسله مراتبی تلفیقی را تبیین نمایند (05/0 p<). همچنین ارزیابی شاخص های نیکویی برازش، نشان داد مدل علّی پیشنهاد شده در این مطالعه برازش مناسبی با داده ها دارد. تحلیل مسیر نیز نشان داد اثر کلی عامل های شخصیتی با میانجی گری مولفه های فراشناختی بیشتر از اثر مستقل آنها بر ابعاد الگوی سلسله مراتبی تلفیقی است. بحث: با توجه به یافته های پژوهش، می توان به نقش برخی عامل های سرشتی و منشی همچون نوجویی، آسیب-پرهیزی و خودگردانی در تبیین اختلال های هیجانی امیدوار بود. از سوی دیگر، فحوای شناختی این اختلال ها با میانجی گری مولفه های فراشناختی این فرض را قوت می بخشند که تحول سایکوپاتولوژی در اختلال های هیجانی احتمالاً از زنجیره سرشت – شناخت – عاطفه عبور می کند. کلیدواژه ها: سرشت و منش، عاطفه مثبت، عاطفه منفی، فراشناخت، اضطراب و افسردگی
الهام طاهری عباس پورشهباز
در حالی که چند سالی نیست که به هزاره جدید وارد شده ایم، سالمندی به یک مسئله جمعیت شناختی عمده مبدل شده است. در طی سالهای اخیر به علت کاهش میزان مرگ و میر، بهبود شرایط بهداشتی و افزایش امید به زندگی، شمار سالمندان بیش از هر دوره ای از تاریخ است. به طوری که از هر ده نفر از مردم جهان، یک نفر بالای 65 سال سن دارد (حیدر نیا، 1378). در سال 2000، حدود 600 میلیون نفر در سن 60 سالگی و یا بیشتر قرار داشته اند. تا سال 2025 این آمار به2/1 میلیارد و تا سال 2050 به دو میلیارد نفر خواهد رسید. امروزه حدود دو سوم کل سالمندان در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند و تا سال 2025 این آمار به 75 درصد خواهد رسید (سازمان جهانی بهداشت، 2008). در حال حاضر نرخ رشد جمعیت در کشور ما 6/1% می باشد و این در حالی است که نرخ رشد جمعیت سالمندی 5/2% است (تاجور، 1382).
مصطفی نوکنی بهروز دولتشاهی
هدف: مطالعات اندکی در زمینه اثربخشی ترمیم شناختی در درمان اختلال بیش فعالی –نقص توجه تاکنون انجام شده است. مطالعه حاضر اثربخشی ترمیم شناختی با استفاده از کامپیوتر در بهبود نقایص توجه کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی – نقص توجه را مورد بررسی قرار گرفتند. روش بررسی: مطالعه حاضر، مطالعه ای آزمایشی با ساختار تک موردی است که 6 کودک 7 تا 8 ساله پسر مبتلا به اختلال بیش فعالی – نقص توجه(نوع بی توجه) را از میان مراجعه کنندگان به کلینیک روانپزشکی، پس از تشخیص اختلال بیش فعالی – نقص توجه به شکل نمونه گیری در دسترس در یک چارچوب طرح مطالعه تک موردی با خط پایه چند گانه مورد مطالعه قرار داد. متغیرهای مورد مطالعه توجه مستمر، توجه متمرکز، توجه انتخابی، توجه منقسم و شدت علایم اختلال بیش فعالی – نقص توجه بود. ابزارهای مورد استفاده، نرم افزار کاگنی پلاس برای ترمیم توجه و تست عملکرد پیوسته، مقیاس رمز نویسی، تست استروپ، فراخنای ارقام معکوس و مقیاس مشکلات رفتاری کانرز(فرم معلم و والد) و چک لیست اختلال بیش فعالی- نقص توجه بر اساس dsmبودند. مداخلات ترمیم شناختی شامل تمرینهای برای توجه مستمر، توجه متمرکز، توجه انتخابی و منقسم بود که در 20 جلسه 40 دقیقه ای، دو بار در هفته برای کودکان مبتلا به اختلال انجام شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل چشمی، درصد کاهش میانگین، افزایش رفتار و اندازه اثر d کوهن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: از 6 مورد مطالعه همگی در انواع سیستم های توجه در دوره درمان و پیگیری نسبت به دوره خط پایه بهبودی نشان دادند. ارزیابی رفتاری والدین و معلم نیز در دوره درمان نسبت به دوره خط پایه بهبود علایم اختلال را نشان داد. در توجه مستمر میانگین اندازه اثر برای شاخص حذف و خطا تست عملکرد پیوسته در دوره پیگیری نسبت به دوره خط پایه به ترتیب 1.81 و 1.72 بود. میانگین اندازه اثر مقیاس رمز نویسی (توجه متمرکز ) در دوره پیگیری نسبت به دوره خط پایه1.87- بود . میانگین اندازه اثر برای خطای همخوان و ناهمخوان تست استروپ (توجه انتخابی) در دوره پیگیری نسبت به دوره خط پایه به ترتیب 1.68 و 1.64 بود. میانگین اندازه اثر برای شاخص حذف همخوان و ناهمخوان در تست استروپ به ترتیب 1.85 و 1.84 بود. میانگین اندازه اثر توجه منقسم (فراخنای ارقام معکوس) در دوره پیگیری نسبت به دوره خط پایه 1.93- بود . والدین و معلمین در مقیاس درجه بندی مشکلات رفتاری کانر کاهش علایم بیش فعالی- نقص توجه برای آزمودنی ها گزارش کردند. میانگین اندازه اثر تست کانر( فرم والد) در خرده مقیاسهای بیش فعالی، بیش فعالی تکانشگرانه و مشکلات یادگیری در دوره درمان نسبت به دوره خط پایه به ترتیب 1.47، 1.08 و1.42 بود. میانگین اندازه اثر تست کانر(فرم معلم) در خرده مقیاسهای بیش فعالی و بی توجهی –انفعال به ترتیب 1.37 و 1.47 بود. میانگین اندازه اثر خرده مقیاسهای بیش فعالی- تکانشگری و نقص توجه چک لیست اختلال بیش فعالی- نقص توجه بر اساس dsm در دوره درمان نسبت به خط پایه به ترتیب 1.43 و 1.49 بود. بحث: این یافته ها نشان می دهند که برنامه ترمیم شناختی با استفاده از کامپیوتر می تواند در بهبود علایم نقایص توجه اختلال بیش فعالی نقص توجه کاربرد داشته باشد.
مرجان پشت مشهدی پروانه محمدخانی
هدف: این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی مداخله ترکیبی درمان دلبستگی و آموزش فرزندپروری به مادران دلبسته ناایمن بر علایم کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی کمبود توجه، استرس ، اضطراب و اجتناب دلبستگی مادران انجام شد. روش: برای انجام پژوهش از روش مطالعه تک موردی با طرح a-b-a استفاده شد.6 نفر از مادران دلبسته ناایمن کودکان 12-6 ساله مبتلا به اختلال بیش فعالی کمبود توجه ، مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه گیری با استفاده از نمونه در دسترس و از بین مراجعه کنندگان به مرکز آموزشی درمانی رفیده انجام شد و شرکت کنندگان بصورت پله ای و با ترتیب تصادفی وارد مطالعه شدند. هر یک از شرکت کنندگان ابتدا 10 جلسه انفرادی درمان دلبستگی و سپس 6 جلسه آموزش گروهی فرزندپروری دریافت کرد. محتوای جلسات درمان دلبستگی بر اساس فرمول بندی دوزی یر و تیرل(1998) و با هدف بهبود مشکلات مادر در زمینه برقراری روابط نزدیک با فرزندش تنظیم شد. جلسات آموزش گروهی فرزندپروری بر اساس راهنمای آموزشی مارکی ددز، تورنز و ساندرز(2005) و با هدف بهبود مهارتهای فرزندپروری شرکت کنندگان تنظیم شد. ارزیابی با استفاده از چک لیست علایم بیش فعالی، پرسشنامه تجارب مربوط به روابط نزدیک(ecr)، شاخص استرس والدین(psi) و چک لیست رفتاری کودکان(cbcl) انجام شد. هر یک از شرکت کنندگان علایم کودک خود را با استفاده از چک لیست علایم بیش فعالی روی مقیاس لیکرت از آغاز خط پایه تا انتهای مرحله پیگیری هفته ای دو بار درجه بندی کرد. سایر آزمونها در سه دوره پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. همسران شرکت کننده ها نیز چک لیست رفتاری کودکان را در این سه دوره تکمیل کردند. نمرات چک لیست علایم بیش فعالی روی نمودار نمایش داده شد و با استفاده از تحلیل آماری مورد بررسی قرار گرفت. نمرات سایر آزمونها بصورت نمودار ارائه شد. یافته ها: تمام شرکت کنندگان طی مداخله کاهش در علایم بیش فعالی کودکان گزارش کردند که دامنه آن از 4 تا 19% متغیر بود. علاوه بر آن، مشکلات درونی سازی و برونی سازی کودکان نیز بنا به گزارش شرکت کنندگان و همسران آنها کاهش یافت. مداخله ارائه شده بیشتر بر مشکلات درونی سازی کودکان موثر بود. همچنین از بین پنج شرکت کننده که استرس والدینی بالاتر از دامنه نرمال داشتند، نمرات چهار شرکت کننده کاهش نشان داد ولی تنها نمره یکی از آنها به دامنه نرمال رسید. بنظر می-رسد منابع متعددی در استرس والدین نقش دارد که نتایج این پژوهش نیز تاییدی بر آن است. سبک دلبستگی تمام شرکت کنندگان بجز یکی که سبک دو سوگرا داشت، اجتنابی بود. اجتناب و اضطراب دلبستگی همه شرکت کنندگان طی مداخله کاهش نشان داد ولی تنها در سه نفر از شرکت کنندگان در پایان مداخله سبک دلبستگی از ناایمن به ایمن تغییر پیدا کرد. نتیجه گیری: مداخله ارائه شده علایم بیش فعالی کودکان را کاهش داد. همچنین بر مشکلات درونی سازی و برونی سازی کودکان تاثیر داشت اگرچه باید گفت بنا بر گزراش شسرکت کنندگان و همسران آنها تاثیر مداخله ارائه شده بر مشکلات درونی سازی کودکان بیشتر از مشکلات برونی سازی بود. استرس مادران و اجتناب و اضطراب دلبستگی آنان نیز طی مداخله کاهش نشان داد. در مادرانی که سبک دلبستگی از ناایمن به ایمن تغییر پیدا کرد، هر دو دسته مشکلات درونی سازی و برونی سازی کودکان کاهش نشان داد حتی اگر استرس والدینی به دامنه نرمال نرسید. با توجه به اینکه مداخله دلبستگی در این مطالعه بسیار کوتاه بود و تنها محدود به 10 جلسه می شد، می توان انتظار داشت در صورت افزایش تعداد جلسات بتوان نتایج بهتری بدست آورد.
اکرم اصغری عباس پورشهباز
چکیده طرح مسئله: پژوهش حاضر با هدف بررسی ابعاد شخصیتی و مکانیسم های مقابله ای اثر گذار در عود سوء مصرف کنندگان مواد تحت درمان با متادون صورت گرفت روش: در یک پژوهش آینده نگر 210 معتاد که در طول یک ماه اول سال 89 به مراکز متادون نگه دارنده شهر مشهد وارد شده بودند، به روش نمونه گیری هدفدار انتخاب و به کمک سه پرسشنامه که عبارتند از فرم کوتاه سیاهه سرشت و منش (کلنینجر و همکاران، 1993 )، چک لیست مهارت های مقابله ای (کارور و همکاران، 1989) و نسخه تجدید نظر شده پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1978) مورد بررسی قرار گرفتند و به مدت 6 ماه پیگیری شدند. داده ها به کمک آزمون تی مستقل تحلیل شدند. یافته ها: بیمارانی که عود داشتند در مقایسه با گروه غیر عود در ابعاد نوجویی و آسیب گریزی نمره بالاتر و در ابعاد خود جهت دهی و همکاری نمره پایین تری به دست آوردند. در ابعاد شخصیتی پشتکار و پاداش خواهی بین دو گروه تفاوتی دیده نشد. همچنین افراد در گروه عود در مقایسه با گروه غیر عود از پاسخ های مقابله ای غیر موثر بیشتر استفاده می کردند درحالیکه گروه غیر عود بیشتر پاسخ های مقابله ای مسأله مدار را به کار می بردند. در سبک هیجان مدار تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجه گیری: شناسایی ابعاد شخصیتی و مکانیسم های مقابله ای اطلاعات ارزشمندی را برای شناسایی ماهیت و عوامل تاثیر گذار در عود فراهم می کند و دارای دلالت های درمانی خوبی برای حوزه درمان و پیشگیری از عود است. کلید واژه ها: عود ، ابعاد شخصیتی ، مکانیسم مقابله ای ، متادون نگهدارنده
ساره ایزدیان اسفرجانی بهروز دولتشاهی
در پژوهش حاضر, نقش طرحواره های ناسازگار اولیه و اندیشناکی درتبیین علایم افسردگی مطالعه شده است. مروری بر نوشته های پژوهشی گسترده در زمینه طرحواره های ناسازگار اولیه و اندیشناکی گویای نقش غیر قابل انکار این دو عامل در ایجاد, تشدید و تداوم افسردگی است, اما آنچه در این میان سوال برانگیز باقی مانده, ارتباط و احیاناً تعامل این دو با یکدیگر است. جستجوی مطالعات و تحقیقات مرتبط با این مسأله شواهد پژوهشی چندانی بدست نداده و پژوهش حاضر احتمالاً از نخستین تلاشهای پژوهشی در این حوزه از مطالعات افسردگی است.
مهدی چمی کارپور عباس پورشهباز
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی رابطه تعارض نقش جنسیتی و عامل های آن، با ابعاد و مولفه های شخصیت در مردان، در چارچوب مدل هفت عاملی شخصیت بود. در اجرای پژوهش، از 250 نفر از مردان دانشجوی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، و دانشگاه تهران، خواسته شد تا پرسشنامه ای شامل مقیاس تعارض نقش جنسیتی، و نسخه بازنگری شده پرسشنامه مزاج و منش (tci-r) را تکمیل نمایند، که در نهایت، 190 نفر از دانشجویان مذکور، پرسشنامه را به طور صحیح تکمیل نمودند. بخش اعظم این دانشجویان، مجرد، در دامنه سنی 20 تا 30 سال، و مشغول به تحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد و کارشناسی بودند. بر اساس ضرایب همبستگی پیرسون، و نیز نتایج حاصل از مقایسه ابعاد و مولفه های شخصیت در دو گروه مردان دارای تعارض نقش جنسیتی بالا (51 نفر) و مردان دارای تعارض نقش جنسیتی پائین (51 نفر) با استفاده از آزمون تی – استودنت برای گروه های مستقل، مشخص گردید که تعارض نقش جنسیتی با نوجویی، وابستگی به پاداش، خود – راهبری، و همکاری، رابطه منفی معنادار، با بعد آسیب گریزی، رابطه مثبت معنادار، و با اکثر مولفه های شخصیت، رابطه معنادار دارد. همچنین، تعارض نقش جنسیتی با 10 مرحله اعتماد به واقعیت، احترام به خود، هدفمندی، همدلی، وجدان مندی، چاره سازی، پذیرش خود، شفقت، اصالت، و انسجام، از میان 13 مرحله رشد و تحول منش، همبستگی منفی معنادار دارد. مدل نهایی مزاج – منش – تعارض نقش جنسیتی، مبنی بر تعاملات مزاج با ابعاد منش در شکل گیری تعارض نقش جنسیتی مردانه نیز، با استفاده از روش تحلیل مسیر، مشتمل بر شش تحلیل رگرسیون چندمتغیره همزمان (روش enter در spss) شناسایی گردید. با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، به نظر می رسد که پاره ای ویژگی های مزاجی مانند نوجویی پائین، آسیب گریزی بالا، وابستگی به پاداش پائین، و پشتکار بالا، در تعامل با اجتماعی شدن نقش های جنسیتی، به طور مستقیم یا از خلال تاثیرگذاری بر رشد و تحول ابعاد منش می توانند مردان را برای تعارض نقش جنسیتی مستعد سازند. همچنین، عدم رشدیافتگی دو بعد خود – راهبری و همکاری از ابعاد منش، به همراه نوع شکل بندی مزاج در مردان دارای تعارض نقش جنسیتی بالا، احتمال شیوع بالاتر اختلال شخصیت، بویژه اختلال شخصیت وسواسی را در میان این مردان مطرح می سازد.
صلاح الدین اسمعیلی عباس پورشهباز
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف شناسایی ساختار ابعادی علایم اسکیزوفرنیا و بررسی روایی سازه این ابعاد با استفاده از مولفه های سرشت و منش صورت گرفت.روش: در یک پژوهش گذشته نگر 71 بیمار اسکیزوفرنیا مورد مطالعه قرار گرفت. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، ابزارهای مقیاس ارزیابی علایم مثبت و منفی(آندریاسن، 1984 آ و ب) و فرم کوتاه پرسشنامه سرشت و منش(کلونینجر، 1994) به کار برده شد. ساختار ابعادی علایم با روش آماری تحلیل عناصر اصلی و رابطه ابعاد شناسایی شده با مولفه های سرشت و منش با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: ساختار ابعادی علایم بیماران اسکیزوفرنیا بر روی چهار عامل بارگیری شد.این ابعاد عبارت بودند از روانپریشی، آشفته، بیان کاهش یافته و ارتباط مختل.رابطه ابعاد شناسایی شده با مولفه های سرشت و منش به این صورت بود که: روانپریشی با نوجویی و خودفراروی رابطه مثبت داشت؛ بیان کاهش یافته با آسیب پرهیزی رابطه مثبت و با خودراهبری و همکاری رابطه منفی داشت و ارتباط مختل نیز با خودراهبری و همکاری رابطه منفی داشت. بحث و نتیجه گیری: ابعاد شناسایی شده همسو با پژوهش هایی است که در این زمینه انجام گرفته است. روابط میان این ابعاد با مولفه های سرشت و منش روایی خوب این سازه ها را نشان می دهد.
بهارک دل آور بهروز دولتشاهی
هدف از مطالعه ی حاضر با توجه به چشم انداز فراشناختی ، بررسی نقش فراشناخت در تببین علایم و نشانه های اضطرابی است. به منظور دستیابی به این هدف نمونه ای به حجم 224 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی را با استفاده از پرسشنامه های فرم کوتاه فراشناخت ها، پرسشنامه ی اضطراب و افسردگی بک و پرسشنامه ی اضطراب حالت و صفت اشپیلبرگر مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که در مجموع باور های فراشناختی با علایم و نشانه های اضطرابی همبستگی دارند. بر اساس نتایج ازمون همبستگی پیرسون نشان داد که مولفه ی فراشناختی باور های مثبت ( r=0.150 ، p< 0.005 )، باور های منفی (r= 0.505 p <0.005 )، باورهای نیاز به کنترل (r= 0.288، p< 0.005) و باور اطمینان شناختی (r =0.312 ، p< 0.005) با اضطراب همبستگی دارند، اما مولفه ی فراشناختی خودآگاهی شناختی همبستگی با علایم و نشانه های اضطرابی ندارد. همچنین مطالعه ی حاضر نشان داد که از بین مولفه های فراشناختی صرفاً باور های منفی توان پیش بینی متغیر ملاک ( علایم و نشانه های اضطراب) را دارد.
شیما شکیبا پروانه محمد خانی
هدف: اختلالات شخصیت نقش مهمی در شکل گیری و تداوم اختلال افسردگی اساسی دارند. علاوه براین، همایندی اختلالات شخصیت بهبودی افسردگی را به تعویق انداخته یا باعث عود و وقوع مجدد دوره های اختلال افسردگی می شوند. با توجه به اهمیت رو به افزایش رواندرمانی های تحلیلی کوتاه مدت در درمان اختلالات روانپزشکی و این که این درمان ها همزمان نشانگان روانپزشکی و ساختارهای زیر بنایی شخصیت را کانون توجه قرار می دهند؛ پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی رواندرمانی مختصر رابطه با ابژه که یکی از انواع رواندرمانی های تحلیلی کوتاه مدت است در کاهش نشانگان زنان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی همراه با اختلالات شخصیت خوشه c پرداخت. روش بررسی: پژوهش حاضر مطالعه تک موردی با حجم نمونه 6 بیمار بود که بر اساس طرح a/b با پیگیری بین آزمودنی ها سازماندهی شد. همه بیماران با روش نمونه گیری هدفمند، از دو مرکز خدمات روانشناختی انتخاب شده بودند و در دو مرحله مجزا مبتلا به اختلال افسردگی اساسی همراه با اختلالات شخصیت خوشه c تشخیص داده شدند: ارزیابی اولیه توسط روانپزشک برای بررسی اختلالات محورi و ii و ارزیابی دیگر برای اعمال دقیق تر معیارهای ورود و خروج توسط پژوهشگر با استفاده از مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلالاتdsm-iv (scid-cv) انجام شد. بیماران به شکل تصادفی دوتا دوتا و به فاصله یک هفته از یکدیگر به ترتیب سه جلسه ارزیابی خط پایه، 15 جلسه رواندرمانی مختصر رابطه با ابژه (که براساس راهنمای درمان عمدتا شامل ربط دادن نشانگان بیمار با تعارض های زیربنایی و تکرار آنها در روابط بین فردی و انتقال بود) و سه جلسه پیگیری را گذراندند. در نهایت اطلاعات از طریق مصاحبه بالینی ساختار یافته برایdsm-iv –نسخه بالین گر (scid-cv)، پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم(bdi-ii) ، پرسشنامه روابط بین فردی، پرسشنامه درجه بندی خلق افسرده و پرسشنامه کیفیت زندگی مک گیل (mqol)گردآوری شد. به منظور بررسی اثربخشی از تحلیل چشمی نمودارها، آزمون اندازه اثر برای معناداری آماری و درصد بهبودی و رسیدن به زیر نقطه برش برای معناداری بالینی استفاده شد. یافته ها: در پایان درمان هیچ یک از بیماران واجد تشخیص اختلال افسردگی اساسی نبودند هرچند از برخی نشانگان در حد زیر آستانه تشخیص گذاری شکایت داشتند. شدت افسردگی بیماران از افسردگی نسبتا شدید به افسردگی خفیف رسید. بیماران در مجموع در کاهش شدت افسردگی به اندازه اثر 92/1 و 55 درصد بهبودی، در کاهش مشکلات بین فردی به اندازه اثر 06/2 و 8/41 درصد بهبودی، در کاهش خلق منفی به اندازه اثر 12/2 و 6/42 درصد بهبودی و در افزایش کیفیت زندگی دریافتی به اندازه اثر 08/2 و 43 درصد بهبودی رسیدند. بیشترین تغییرات به ترتیب در خوشه نشانگان شناختی- روانشناختی، جسمانی- حیاتی و بدبینی- بی ارزشی افسردگی بود. در پیگیری مشکلات بین فردی کاهش بیشتری داشت و سایر نتایج به دست آمده حفظ شد. نتیجه گیری: رواندرمانی مختصر رابطه با ابژه علیرغم همایندی اختلالات شخصیت خوشه c، نشانگان زنان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی را کاهش داد.
محبوبه حقیقی عباس پورشهباز
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی تکلیف بازآموزی توجه بر کاهش سوگیری توجه و شدت علایم افسردگی در دانشجویان اجتماع مدار با خلق افسرده صورت گرفته است. روش: این پژوهش در دو فاز اجرا شد. در فاز اول 110 آزمودنی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و براساس نمره خود در پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم، پرسشنامه سبک شخصی ویرایش دوم، پرسشنامه حساسیت به طرد و آزمون دات پروب مورد ارزیابی قرار گرفتند. در فاز دوم 32 آزمودنی که سبک شخصیتی اجتماع مدار و خلق افسرده داشتند به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جای گرفتند. در گروه آزمایشی چهار جلسه بازآموزی توجه اجرا شد. و هر دو گروه یک بار قبل از اجرای مداخله و یک بار پس از آن از نظر سوگیری توجه و شدت علایم افسردگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: یافته های این پژوهش حاکی از آن بود که افراد اجتماع مدار حساسیت به طرد بیشتری در مقایسه با افراد استقلال مدار و نامتمایز دارند اما تفاوت این سه گروه از لحاظ سوگیری توجه نسبت به محرک های طردکننده، معنادار نبود. همچنین، پس از اجرای روش بازآموزی توجه، سوگیری توجه نسبت به طرد در گروه آزمایشی به طور معنادار کاهش یافت، در حالی که این روش در کاهش شدت علایم افسردگی آزمودنی ها اثربخش نبود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش کارایی نظریه سبک های شخصیتی بک را در تبیین ایجاد و تداوم دوره های افسردگی پیشنهاد می کند. همچنین، با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد توجه انتخابی نسبت به محرک های منفی نقش مهمی در بروز و تداوم نشانه های افسردگی دارد اما هنوز به طور قطع نمی توان گفت که سوگیری توجه نقشی علّی در تداوم این اختلال ایفا می کند.
محمد مهدی آیتی عباس پورشهباز
هدف اولیه این پایان نامه بررسی رابطه بین ساختار ابعادی نشانه های دوره افسردگی اساسی و ویژگی های شخصیتی افراد است. نمونه شامل 128 فرد مبتلا به افسردگی اساسی و 54 فرد سالم بود که جهت مشخص نمودن ساختار ابعادی نشانه ها از پرسشنامه سلامت بیمار (phq-9) و روش های طبقه- متریک میهل استفاده شد. همچنین بر اساس نظریه زیستی روانی کلونینجر و با استفاده از پرسشنامه شخصیتی مزاج و منش اصلاح شده (tci-r) 45 افسرده اساسی و بهنجار با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان داد که نشانه ها و علائم افسردگی اساسی ساختاری ابعادی و دو عاملی دارد و دو گروه افسرده و سالم در عوامل شخصیتی آسیب پرهیزی و خود راهبری تفاوت معنادار داشته و در عوامل نوجویی، وابستگی به پاداش، پشتکار، همکاری و خودفراروی تفاوت معناداری وجود نداشت.
فاطمه نوری فشالنجی عباس پورشهباز
پژوهش حاضر پیرامون ساختار ابعادی نشانگان وابستگی به سیگار و رابطه شدت وابستگی با ابعاد شخصیت در چارچوب مدل هفت عاملی شخصیت است. تعداد 302 نفر از مردان سیگاری شهر قزوین، در بازه سنی 15 تا 84 سال، و با سطح تحصیلات سیکل تا فوق لیسانس، پرسشنامه ای شامل ویژگی های جمعیت شناختی، تاریخچه مصرف و ترک سیگار، و پرسشنامه وابستگی به نیکوتین tturc همراه با پنج آیتم پیشنهادی برای طیف خفیف پیوستار شدت وابستگی به سیگار را تکمیل نمودند. همچنین تعداد 151 آزمودنی از میان 302 نفر مذکور همزمان فرم کوتاه پرسشنامه مزاج و منش را نیز تکمیل کردند.تحلیل عاملی اکتشافی بر روی ملاک های وابستگی به سیگار، وجود دو عامل قویاً همبسته بر روی یک بعد را شناسایی نمود، که بر اساس این دو عامل، دو تیپ متمایز مصرف سیگار در این مطالعه معرفی گردید.. نتایج حاصل از تحلیل آیتم – پاسخ ملاک های dsm-iv نشان داد که دو ملاک "مصرف بیشتر" و "مصرف علی رغم آگاهی از پیامدها" متعلق به طیف خفیف پیوستار شدت وابستگی، ملاک های "ترک" و "تلاش های مکرر ناموفق برای ترک" متعلق به طیف متوسط پیوستار، و سه ملاک "تحمل"، "صرف زمان زیاد برای مصرف" و "کاهش یا ترک فعالیت های مهم" بیشتر متعلق به طیف شدید پیوستار شدت وابستگی به سیگار هستند. همچنین، پنج آیتم پیشنهادی اگرچه توانستند میزان آگاهی دهندگی پرسشنامه در طیف خفیف پیوستار شدت وابستگی را افزایش دهند، اما این افزایش چندان قابل توجه و کارآمد نبود. نتایج حاصل از رگرسیون لجستیک تشخیص وابستگی به سیگار نشان داد که از میان متغیرهای جمعیت شناختی و تاریخچه مصرف و ترک سیگار، متغیر "داشتن تصمیم برای ترک در گذشته" مهم ترین پیش بین تشخیص وابستگی به سیگار است. نتایج حاصل از تحلیل تشخیص وابستگی به سیگار توسط ابعاد شخصیت نشان داد که خود – راهبری پایین مهم ترین پیش بین شخصیتی تشخیص وابستگی به سیگار است. همچنین با توجه به نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره همزمان شدت وابستگی به سیگار بر روی ابعاد شخصیت، آسیب گریزی بالا و خود – راهبری پایین به عنوان مهم ترین پیش بین های شدت وابستگی به سیگار مشخص می گردند. در مجموع، نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که وابستگی به سیگار ساختاری تک بعدی دارد؛ ملاک های وابستگی dsm-v بیشتر در سطوح متوسط تا شدید پیوستار شدت وابستگی به سیگار آگاهی دهنده هستند، و همچنان نیاز به شناسایی ملاک هایی کارآمد برای طیف خفیف پیوستار شدت وابستگی وجود دارد؛ و اینکه متغیرهای جمعیت شناختی، تاریخچه مصرف و ترک سیگار، و ابعاد اصلی شخصیت می توانند تا حد زیادی پیش بینی درستی پیرامون تشخیص و شدت وابستگی به سیگار داشته باشند.
گلنوش شهباز بهروز دولتشاهی
مقدمه: یکی از مهمترین عوامل مرگ و میر ایرانیان تصادفات جاده ای است. فاکتورهای متعددی در بوقوع پیوستن حوادث رانندگی نقش دارد؛ یکی از موثرترین آنها عوامل انسانی است که مسئول درصد بالایی از تصادفات رانندگی محسوب می شود. هدف از این تحقیق شناسایی عوامل شخصیتی و شناختی(کارکرد توجه) در رانندگان حادثه ساز بود. بنابراین در این مطالعه علی-مقایسه ای به مقایسه ی صفات شخصیت و کارکرد توجه در دو گروه رانندگان حادثه ساز و غیرحادثه ساز پرداختیم. جامعه آماری شامل تمام رانندگان مرد بین 20-60 سال در استان تهران بود. روش: به روش تصادفی ساده 50 راننده حادثه ساز که خودرو یا گواهینامه آنان توسط مأمورین نیروی انتظامی ضبط شده بود، و برای باز پس گرفتن آن به ستاد ترخیص خودرو و گواهینامه آمده بودند، انتخاب شدند. همچنین در گروه کنترل 50 راننده مرد که هیچ گونه تخلفی در سوابق آنها وجود نداشت، از10 تاکسی سرویس استان تهران به شکل تصادفی ساده انتخاب شدند. صفات شخصیتی رانندگان حادثه ساز و غیرحادثه ساز با آزمون 240 سوالی نئو neo pi-r و کارکرد توجه با آزمون عملکرد پیوسته cpt، اندازه گیری شد. نتایج با آزمون خی دو و تحلیل کواریانس و تحلیل تمایزات تحلیل شد. یافته ها: نتایج در صفات شخصیتی نشان داد بین دو گروه در صفات نوروتیک بودن، برون گرایی، گشودگی و وجدانی بودن تفاوت معناداری وجود داشت و در نوروتیک بودن و برون گرایی رانندگان حادثه ساز نمرات بالاتری نسبت به رانندگان غیرحادثه ساز کسب کردند در حالیکه در گشودگی و وجدانی بودن رانندگان غیرحادثه ساز نمرات بالاتری کسب کردند. در صفت توافق بین رانندگان حادثه ساز وغیرحادثه ساز تفاوتی معناداری وجود نداشت. همچنین در کارکرد توجه بین رانندگان حادثه ساز و غیرحادثه ساز تفاوت معناداری وجود داشت؛ در خطای ارائه پاسخ، خطای حذف و زمان واکنش، رانندگان حادثه ساز نمرات بالاتری نسبت به رانندگان غیرحادثه ساز کسب کردند و در جستجوی صحیح رانندگان غیرحادثه ساز نمره بالاتری کسب کردند. همین طور نتایج تحلیل تمایزات نشان داد که 74/71 درصد واریانس نمرات ناشی از عضویت گروهی است. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد بین توجه و شخصیت رانندگان حادثه ساز و غیرحادثه ساز تفاوت معناداری وجود داشت؛ بنابراین پیشنهاد می شود که ارزیابی های روانشناختی هنگام اخذ گواهینامه و ارزیابی های دوره ای بعد از آن اجرا شوند و آموزش هایی برای رانندگان حادثه ساز فراهم آید. کلمات کلیدی: شخصیت، توجه، تصادفات رانندگی، تست شخصیت نئو، آزمون کارکرد پیوسته.
زهره انوشه بهروز دولتشاهی
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی نگرش مذهبی و مقابله مذهبی با شدت و تعداد علائم و نشانه های روان شناختی مبتلا به سرطان، صورت گرفته است. روش: نمونه ی این پژوهش تعداد 99 بیمار مبتلا به انواع سرطان هستند که به صورت در دسترس از بیماران مراجعه کننده به بیمارستان شهدای تجریش انتخاب شدند. این آزمودنی ها پرسشنامه مشخصات دموگرافیک، چک لیست نشانه شناسی مختصرو پرسشنامه های نگرش مذهبی و مقابله مذهبی ، را تکمیل نمودند. داده ها توسط ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : نتایج تحلیل آماری داده ها نشان داد که میان نگرش مذهبی وپریشانی کلی روان شناختی(097/0ـ ، سطح معناداری،353/0 )، تعداد علائم و نشانه های روان شناختی(087/0ـ ، سطح معناداری، 405/0 ) وشدت علائم روان شناختی(ضریب همبستگی105/0ـ ، سطح معناداری، 319/0 )رابطه ی معناداری وجود ندارد.در حیطه مقابله های مذهبی، سطح معناداری میان پریشانی کلی روان شناختی(ضریب همبستگی204/0ـ ، سطح معناداری 05/0)، تعداد علائم روان شناختی(ضریب همبستگی231/0ـ ، سطح معناداری05/0) و مقابله های مذهبی، بیانگر آن است که میان این متغیرها رابطه ی معکوس معناداری وجود دارد. همچنین ضریب همبستگی (094/0ـ ، سطح معناداری، 369/0 ) میان دو متغیر شدت علائم روان شناختی و مقابله های مذهبی بدست آمد. نتیجه گیری: استفاده بیشتر از مقابله مذهبی می تواند سلامت روانی این بیماران را افزایش دهد. ولی افزایش نمره ی نگرش مذهبی با کاهش نمرات پریشانی کلی روانی در این بیماران همراه نبود.
بنفشه مهاجرین ایروانی بهروز دولتشاهی
هدف: این مطالعه به مقایسه ابعاد بدتنظیمی هیجانی در افرا وابسته به مواد اپیوئید و مواد محرک می پردازد. روش: مطالعه حاضر در چارجوب، یک طرح علی ـ مقایسه می باشد.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مردان 20 تا 50 ساله وابسته به مواد اپیوئیدی و مواد محرک که در فاصله زمانی اسفند 1390 تا مرداد ماه 1391 به مراکز تولد دوباره مراجعه کرده و در آنجا بستری شدند. از این جامعه آماری با روش نمونه گیری قضاوتی نمونه ای به حجم 140 نفر، هفتاد فرد وابسته به اپیوئید و هفتاد فرد وابسته به مواد محرک انتخاب شدند و پرسشنامه مشخصات فردی c-dap، پرسشنامه دشواری تنظیم هیجانی و پرسشنامه تنظیم هیجانی را تکمیل نمودند. نتایج: نتایج نشان می دهد که افراد وابسته به مواد اپیوئید در پذیرش هیجان منفی، ناتوانی در انجام عمل هدفمند، کنترل تکانه، آگاهی از هیجان منفی، استفاده از راهکارهای تنظیم هیجانی ، وضوح هیجانی، ارزیابی مجدد و فرونشانی دشواری بیشتری نشان می دهند( p< 0/05). نتیجه گیری: افراد وابسته به اپیوئید در مقایسه با افراد وابسته به مواد محرک، از بدتنظیمی بیشتری رنج می بردند و در نتیجه این مولفه می تواند در درمان های این اختلال مورد توجه قرار گیرد.
پریسا مشروطی بهروز دولتشاهی
هدف: هدف تحقیق حاضر بررسی نقش تعاملی سیستم های بازداری/ فعال ساز رفتاری و پیوند والدینی بر علائم روانشناختی بود. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی که از نوع همبستگی می باشد، 361 نفر از دانشجویان ساکن خوابگاه های دانشجویی دانشگاه تبریز که در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل بودند به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده و مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت سنجش سیستم های بازداری/ فعال ساز رفتاری، مولفه های پیوند والدینی و علائم روانشناختی به ترتیب از مقیاس سیستم های بازداری/ فعال ساز رفتاری (bis/bas) کارور و وایت (1994)، ابزار پیوند والدینی (pbi) و چک لیست تجدید نظر شده نشانه های روانشناختی 90 (scl-90-r) استفاده شد. یافته ها: جهت بررسی نقش پیش بین کنند? متغیرهای پیش بین بر متغیرهای ملاک از روش آماری رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد. نتایج حاصل نشان می دهند که به ترتیب مراقبت مادر،حمایت افراطی پدر و سیستم بازداری رفتاری به صورت معنادار پیش بین کنند? آسیب شناسی روانی می باشند. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که نقش پیش بین کنند? عوامل محیطی و تربیتی بر عوامل سرشتی و زیستی می چربد .
اکبر دارویی عباس پورشهباز
هدف: ارزیابی وضوح گفتار از مهم ترین فعالیت های بالینی به شمار می رود که با آن میزان پیشرفت مداخلات درمانی سنجیده می شود. این پژوهش با سه هدف انجام شد: تهیه ابزاری روا و معتبر برای سنجش وضوح گفتار کودکان کم شنوا، بررسی امکان جایگزینی شیوه ای کوتاه تر و ساده تر برای ارزیابی وضوح گفتار، بررسی امکان جایگزینی شنونده ی در دسترس برای قضاوت درباره ی وضوح گفتار. روش: ابتدا در مطالعه ی روش شناختی، آزمون وضوح کلمات با دو زیرآزمون کلمات تکراری و تصویری، و آزمون وضوح جملات طراحی شد. سپس در مطالعه ای غیرتجربی، نمونه های گفتاری 26 کودک کم شنوای دوطرفه ی حسی-عصبی 4 تا 7 ساله که به روش در دسترس انتخاب شده بودند (شامل کلمه، جمله، بازگویی داستان و گفتار محاوره ای) ضبط شد و برای قضاوت دراختیار 104 شنونده (مادر، ناآشنا، کم تجربه و باتجربه) قرار گرفت. نمره ی وضوح نمونه های گفتاری با تقسیم تعداد کلمات صحیح تشخیص داده شده توسط شنوندگان بر تعداد کل کلمات بیان شده توسط کودکان محاسبه شد. داده ها با استفاده از نسخه ی شانزدهم نرم افزار spss تحلیل شد. مقایسه ی وضوح نمونه های گفتاری با روش تحلیل چندمتغیره و تی زوجی و مقایسه ی نمرات حاصل از قضاوت شنوندگان با روش اندازه گیری های مکرر تحلیل شد. یافته ها: ضریب آلفای کرونباخ زیرآزمون های وضوح کلمات تکراری و تصویری و جملات، به ترتیب 96/0، 95/0 و 98/0 به دست آمد. پایایی آزمون-بازآزمون ارزیابی های مختلف بین 98/0 تا 99/0 بود. مقایسه ی نمرات وضوح نمونه های مختلف گفتاری حاکی از تفاوت معنی دار میان آنها بود (p<0/001). به جز بازگویی داستان، وضوح سایر نمونه های گفتاری با وضوح گفتار محاوره ای تفاوت معنی دار داشت (p<0/032). قضاوت 4 گروه شنونده درباره ی وضوح 5 نمونه ی گفتاری کودکان کم شنوا با یکدیگر تفاوت داشت (p<0/001). قضاوت شنوندگان ناآشنا با شنوندگان کم تجربه در 3 نمونه ی گفتاری یکسان بود. نتیجه گیری: از آزمون های وضوح گفتار می توان در محیط های بالینی برای سنجش توانایی ارتباطی کودکان کم شنوا استفاده کرد. به منظور ارزیابی وضوح گفتار، می توان نمونه ی بازگویی داستان را به عنوان جایگزین گفتار محاوره ای به کار برد. هم چنین می توان به جای شنونده ی ناآشنا از قضاوت شنونده ی کم تجربه استفاده کرد.
قاسم شهرآشوب بهروز دولتشاهی
چکیده: زمینه و هدف: فرسودگی شغلی از مشکلات شایع استرس های مزمن شغلی در حرفه های خدمات بهداشتی ـ درمانی است که می تواند سلامت روانی کارکنان این مشاغل را تهدید نماید. این پژوهش با هدف مطالعه میزان سلامت روانی و فرسودگی شغلی و ارتباط آن با عوامل شخصیتی درکارکنان اورژانس تهران انجام شد. روش بررسی: این مطالعه مقطعی و از نوع همبستگی، توصیفی بود. برای دستیابی به هدف پژوهش، تعداد 197 نفر از کارکنان اورژانس تهران به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای سنجش فرسودگی شغلی از پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ(mbi)، جهت سنجش سلامت روان از فهرست تجدید نظر شده علایم روانی(scl- 90-r) و برای سنجش عوامل شخصیتی از پرسشنامه شخصیتی نئو(neo-60) استفاده شد.اطلاعات بدست آمده به وسیله آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام و ضریب بتا با استفاده از نرم افزار spss16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که میزان فرسودگی شغلی افراد نمونه در هر سه بعد خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و عدم کفایت شخصی در سطح متوسط می باشد و حدود 6/38 در صد از افراد نمونه دارای نشانه های روانی بودندکه بیشتر از جمعیت عمومی بود. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین شاخص های سلامت روان و فرسودگی شغلی با عوامل شخصیتی همبستگی معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که متغیر های عوامل شخصیتی توانایی تبیین سلامت روانی و فرسودگی شغلی را دارند و عامل روان رنجوری بیشترین توانایی تببین فرسودگی شغلی را داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده توجه به سلامت روان پرسنل اورژانس تهران در جهت بهبود کیفیت ارائه خدمات درمانی ضروری است، بنابراین پیشنهاد می گردد از تدابیر روان شناختی جهت کاهش فرسودگی شغلی و بهبود سلامت روان کارکنان اورژانس استفاده گردد. دستاورد دیگر این نتایج می تواند به افراد کمک نماید از وضعیت شخصی خود آگاه شوند تا از رشد فرسودگی شغلی در خود اجتناب ورزند. از طرفی، ارتباط بین عوامل شخصیتی با فرسودگی شغلی و سلامت روان می تواند مبنای بکارگیری پرسشنامه شخصیتی برای شناسایی افراد مستعد فرسودگی شغلی و آسیب روانی باشد. کلید واژ ها: فرسودگی شغلی، سلامت روان،عوامل شخصیتی،کارکنان اورژانس تهران
صفورا محمدیان عباس پورشهباز
هدف: نظر به اهمیت نقش مت آمفتامین در بروز علائم روان پریشی در مصرف کنندگان مت آمفتامین این پژوهش با هدف تعیین عوامل پیش بینی کننده ی ابتلا به روان پریشی در مصرف کنندگان مت آمفتامین انجام شده است. روش: در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، 120 نفر مرد و زن در دو گروه مصرف کنندگان مت آمفتامین مبتلا به روان پریشی و مصرف کنندگان مت آمفتامین غیرمبتلا به روان پریشی که به مراکز ترک اعتیاد و بیمارستان روان پزشکی رازی در طول زمستان 1391 مراجعه کرده بودند به روش نمونه گیری هدفمند بر اساس ملاک های ورود انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها عبارت بودند از: مقیاس علائم مثبت و منفی اسکیزوفرنیا(panss)، مقیاس سازگاری پیش مرضی(pas)، پرسشنامه الگوی مصرف مواد c-dap، مصاحبه ی ساختاریافته scid در مورد ملاک های اختلال روان پریشی و اختلالات وابسته و پرسشنامه سرشت و منش(tci). یافته ها: در گروه مصرف کنندگان مت آمفتامین مبتلا به روان پریشی تعداد سال های مصرف مت آمفتامین و تعداد سال های مصرف مواد به طور کلی بیشتر از گروه مصرف کنندگان مت آمفتامین غیرمبتلا بود. سن شروع مصرف مواد در مبتلایان پایین تر بود. سازگاری پیش مرضی در مبتلایان ضعیفتر و سابقه ی اختلالات سایکوتیک در بستگان درجه اول مبتلایان بیشتر بود. در مولفه ی خصوصیات شخصیتی تفاوتی بین دو گروه یافت نشد. نتیجه گیری: عوامل پیش بینی کننده 25% از واریانس علائم مثبت و منفی روان پریشی را تبیین می کردند. کلیدواژه: مت آمفتامین / روان پریشی ناشی از مت آمفتامین/عوامل پیش بینی کننده
مهدی امینی عباس پورشهباز
هدف: مشکلات عمده نظام تشخیصی اختلال های شخصیت در ویرایش dsm-iv منجر به بازنگری در متن dsm شد. در راستای این بازنگری یک سیستم جایگزین چندوجهی برای نظام dsm-5 مطرح شد. علی رغم پشتوانه پژوهشی مطلوب و مزیت های مدل ابعادی نظام dsm-5، پژوهش های بالینی معطوف به اختلال های خاص و مطالعات بین فرهنگی نسبتاً کمی در این حوزه انجام شده است. از این رو پژوهش حاضر سه هدف داشت: هدف اول، بررسی روایی مدل ابعادی نظام dsm-5 در اختلال های شخصیت ضداجتماعی و مرزی؛ هدف دوم، بررسی ویژگی های روانسنجی و میزان انطباق ابزار تشخیص گذاری ابعادی اختلال های شخصیت در dsm-5، و هدف سوم نیز تعیین ماهیت (ابعادی ـ مقوله ای) اختلال های شخصیت ضداجتماعی و مرزی در مدل ابعادی بود. روش: این مطالعه از نوع پژوهش های مقطعی بودکه در دو مرحله (مرحله بررسی ابزار و مرحله بررسی مدل) انجام شد. در مرحله اول 94 نمونه، و در مرحله دوم 346 نفر نمونه شرکت داشتند. این افراد در دو گروه بالینی (مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی و مرزی) و گروه غیر بالینی بودند. این افراد با روش نمونه گیری قضاوتی و بر اساس ملاک های ورود و خروج پژوهش، از زندان های استان تهران، درمانگاه روانشناسی بالینی و روانپزشکی بیمارستان های رازی و طالقانی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل scid-ii، neo-pi-r و ابزار پیشنهادی کارگروه dsm-5 برای تشخیص ابعادی اختلال های شخصیت (یعنی مقیاس ارزیابی سطوح کارکردی شخصیت (lpf) و فرم متخصص بالینی برای سنجش خصیصه های شخصیت (clinicians ptrf)) بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش های همبستگی، آزمون تعقیبی توکی، آزمون roc، آزمون اندازه گیری های مکرر و ماکزیمم کوواریانس هیتمکس با نرم افزارهای spss-16 و natax انجام شد. نتایج: نتایج پژوهش نشان دهنده قابلیت انطباق، اعتبار و کارآیی بالینی خوب ابزار در نمونه ایرانی مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی و مرزی بود. همچنین یافته ها حاکی از روایی مطلوب مدل ابعادی در تشخیص اختلال های شخصیت ضداجتماعی و مرزی بود (در سطح خطای 05/0 و 01/0 معناداری). تحلیل طبقه ـ متریک نشان دهنده ماهیت طبقه ای این دو اختلال بود. بحث: بطورکلی یافته ها نشان دهنده کفایت مدل ابعادی در تشخیص اختلال های شخصیت ضداجتماعی و مرزی بوده و این نتایج همسو با نتایج پژوهش های دیگر بود.
ماندانا خوش سیرت پروانه محمد خانی
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت با روش ایماگوتراپی بر سازگاری و رضایت زناشویی انجام شده است. روش پژوهش: نیمه تجربی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. از بین کلیه دانشجویان متأهل دانشگاه های شهر اصفهان، که سن کمتر از 30 سال داشته و کمتر از دو سال از ازدواجشان گذشته باشد (جامعه آماری)، چهارده زوج بصورت تصادفی و براساس نمونه در دسترس، نمونه گیری انجام و سعی شد تا حد امکان بصورت مشابه در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شوند. پرسشنامه های رضایت زناشویی enreach و سازگاری ازدواج (مقیاسهای ارزیابی در این پژوهش) ارائه و نتایج جمع آوری و محاسبه شد. گروه آزمایش در 8 جلسه درمان با روش ایماگوتراپی شرکت کردند. بعد از پایان دوره آزمونها مجدداً تکرار شد. جهت بررسی عملکرد آزمودنیها با گذشت زمان، بعد از یک دوره سه ماهه پیگیری، از اعضاء گروه آزمایش مجدداً آزمونها گرفته شدو نتایج با نرم افزار spss تحلیل شد. یافته ها: بعلت تعداد نمونه ابتدا آزمون نرمال بودن داده ها (جهت استفاده از ارزیابیهای پارامتریک) استفاده شد. در بررسی جمعیت شناختی افراد مقیاسهای فرعی آزمون رضایت زناشویی ارزیابی شدند که بین میانگین نمرات زنان و مردان در اقوام و دوستان (زنان) و روابط زناشویی و روابط جنسی (مردان)، تفاوت معنی دار بوده است. جهت تحلیل دادهها از آزمونهای t و تحلیل واریانس استفاده شد، نتایج نشان می دهد بکارگیری ایماگوتراپی میزان رضایت و سازگاری زناشویی را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد. در گروه کنترل میزان سازگاری اندکی افزایش یافته بود که احتمالا استفاده آنها از آموزش متخصص دیگر و یا والدین وجود دارد. بین دوره پسآزمون و پیگیری در گروه آزمایش افت کمی وجود داشت که می تواند فراموشی آموخته ها اتفاق افتاده باشد. از ویژگیهای شخصیتی بررسی شده (جنس، سن، تحصیلات و شغل) فقط بین تحصیلات و دو متغیر اصلی (رضایت و سازگاری زناشویی) رابطه معنی دار دیده شد. البته در همه بررسیها با گذشت دوره های درمان واریانس نمرات رضایتمندی و سازگاری زناشویی به سمت میانگین گرایش داشت. بحث و نتیجه گیری: ایماگوتراپی با تغییر و بهبود تصویر ذهنی افراد از زندگی مشترک، علاوه بر بالا بردن رضایت و سازگاری زناشویی زوجها به درک عمیق درونشان می انجامد.
سامان نونهال عباس پورشهباز
مقدمه: بدشکلی عضلات شکل دیگری از آشفتگی (اختلال) تصویر تن است. این اختلال اغلب مردان، خاصه وزنه برداران و پرورش اندام کاران را گرفتار می کند. پژوهش ها نشان میدهد که بیش از 10 درصد پروش اندام کاران ممکن است بدان مبتلا باشند. هدف از اجرای این پژوهش، پیش بینی علایم و نشانه های بدشکلی عضلات با برخی از همبسته های آن بود. از این رو، رسانه های جمعی، کمال گرایی، و تنظیم هیجانی به عنوان متغیرهای پیشبین، مورد بررسی قرار گرفتند. روش: در چارچوب مدل همبستگی که در آن از روش همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد، 240 پرورش اندام کارِ مرد شهرستان گرگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. این پرسشنامه ها عبارت بود از پرسشنام? اختلال بدشکلی عضلات (mddi)، مقیاس کمالگرایی چندبعدی (mps)، مقیاس نگرش های اجتماعی- فرهنگی به ظاهر جسمانی-3 (sataq-3)، و مقیاس مشکل در تنظیم هیجانی (ders). نتایج: رسانه های جمعی، کمال گرایی، و تنظیم هیجانی با علایم و نشانه های بدشکلی عضلات رابط? معناداری داشتند. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که هر سه متغیر میتوانند علایم و نشانه های بدشکلی عضلات را به طور معناداری پیشبینی کنند. همچنین نشان داد درونی سازی کلی و درونی سازی- ورزشکار (مولفه های رسانه های جمعی) و عدم پذیرش، هدف ها، و وضوح (مولفه های تنظیم هیجانی) می توانند تغییرات علایم و نشانه های بدشکلی عضلات را به گونه ای معنادار پیش بینی نمایند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش بر ماهیت چندوجهیِ بدشکلی عضلات و اهمیت متغیرهای شناختی، هیجانی، و اجتماعی در فهم علایم و نشانه های آن تأکید می کند. همچنین تنظیم هیجانی را به عنوان متغیری تعیین کننده در آسیب شناسی بدشکلی عضلات مورد تأکید قرار می دهد.
فاطمه حسینی غفاری عباس پورشهباز
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان فراشناختی گروهی در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. روش: طرح مورد استفاده پژوهش حاضر یک طرح کارآزمایی بالینی تصادفی مشتمل بر پیش آزمون، پس آزمون - پیگیری سه ماهه است. از میان مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره دانشگاه تهران، 30 نفر از واجدین ملاک¬های شمول و خروج، انتخاب شده و به طور تصادفی به یکی از گروه های درمان فراشناختی گروهی و گروه کنترل اختصاص یافتند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 10 هفته مورد درمان قرار گرفتند. پرسشنامه های فراشناخت (mcq-30)، نگرانی دانشگاه پنسیلوانیا (pswq)، کنترل فکر (tcq-30)، افکار اضطرابی (anti)، اضطراب بک (bai)، افسردگی بک (bdi-ii)، و حوزه های نگرانی (wdq)، در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط آزمودنی ها تکمیل شدند. داده های مربوط به سه نفر از آزمودنی های گروه آزمایش به علت غیبت بیش از دو جلسه از تحلیل نهایی کنار گذاشته شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کواریانس یک طرفه و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان فراشناختی گروهی منجر به کاهش باورهای مثبت در مورد نگرانی (001/0p?، 34/16 =(27، 1)(f و باورهای منفی در مورد کنترل ناپذیری و خطر در شرکت کنندگان گروه آزمایش شدند (001/0p?، 13/19 =(27، 1)(f. در خصوص راهبردهای کنترل فکر، نتایج نشان دادند که نمرات نگرانی و خودتنبیهی شرکت کنندگان گروه آزمایش کاهش یافت و نمرات توجه برگردانی و کنترل اجتماع افزایش یافت. اما در خرده مقیاس ارزیابی مجدد تغییری نشان ندادند. همچنین، درمان گروهی فراشناختی، افکار اضطرابی بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر را نیز کاهش داد. این کاهش در تمامی مقیاس ها (اضطراب اجتماعی، اضطراب سلامتی و فرانگرانی) مشاهده شد (001/0p?، 71/20 =(27، 1)(f. همچنین، پس از درمان در متغیر های شدت نگرانی، حوزه های نگرانی(001/0p?، 4/34 =(27، 1)(f. اضطراب (001/0p?، 6/15 =(27، 1)(f و افسردگی (001/0p?، 42/17 =(27، 1) (fنیز کاهش معناداری در نمرات پس آزمون مشاهده شد. تمامی نتایج در مرحله پیگیری نیز تداوم داشتند. اما میان نمرات حاصل از ارزیای های مرحله پیگیری و مرحله پس آزمون تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: به نظر می رسد که درمان فراشناختی گروهی توانسته است با تغییر در باورهای فراشناختی شرکت کنندگان در کاهش علایم اختلال اضطراب فراگیر کارامد باشد.
فهیمه ملکی عباس پورشهباز
پژوهش حاضر با هدف شناسایی تابلو بالینی و راهبردهای مقابله ای مبتلایان به نشانگان پیش قاعدگی(pms )و نقش علایم و نشانه ها بر کیفیت زندگی صورت گرفت. روش: با روش زمینه یابی مقطعی 430زن 15تا45ساله ساکن تهران مورد مطالعه قرارگرفتند. در این راستا پرسشنامه های غربالگری علائم قبل از قاعدگی ، اثرات علائم پیش قاعدگی، راهبردهای مقابله ای بلینگز و موس، کیفیت سلامت زندگی و نشانگان مختصر به کار برده شد. برای بررسی تابلوی بالینی pms، نقش علایم و نشانه ها بر ابعاد کیفیت زندگی افراد و رابطه راهبردهای مقابله ای با علایم پیش قاعدگی از روش های آمار توصیفی ، تحلیل واریانس و رگرسیون استفاده شد. نتایج: شکل توزیع علایم در افراد مبتلا به pms اختلال ملال پیش قاعدگی(pmdd) و جمعیت غیر بالینی(gp) یکسان بود و این علایم در فراوانی و شدت تفاوت داشتند. علایم و نشانه های پیش قاعدگی باعث کاهش کیفیت زندگی در تمام ابعاد به جز عملکرد جسمی می شود. افراد مبتلا به pmdd بیشتر از راهبردهای هیجان مدار استفاده می کنند و این راهبرد همبستگی مثبت با فراوانی و شدت علایم دارد و می تواند آن را پیش بینی کند. نمرات نشانگان روانشناختی در افراد مبتلا به pmdd و pms بالاتر از gp بود و افسردگی و پرخاشگری و شکایات جسمی بیشتر از دیگر نشانگان علایم پیش قاعدگی را پیش بینی می کردند. بحث و نتیجه گیری : تابلوی بالینی شناسایی شده تا حدودی با مطالعات دیگر کشورها متفاوت می باشد که نشان می دهد تابلوی بالینی این سندرم می تواند متاثر از فرهنگ باشد. علایم و نشانه ها بر کیفیت زندگی تاثیر می گذارد و راهبردهای مقابله ایی و نشانگان افسردگی و پرخاشگری و شکایات جسمی می تواند فراوانی و شدت علایم را پیش بینی کند.
افسانه یوسفی عباس پورشهباز
هدف : با توجه به مزمن بودن اختلال وسواسی- اجباری و درمان این اختلال در سطوح شناختی، براساس شواهد تجربی، هدف پژوهش ما تعیین طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواسی-اجباری در مقایسه با سایر اختلالات اضطرابی و گروه غیر بالینی است.روش: این پژوهش علی-مقایسه ای است که 137 نفر در سه گروه مبتلایان به اختلال وسواسی-اجباری، مبتلایان به سایر اختلالات اضطرابی و گروه غیر بالینی هستند.گروه بالینی پس از مراجعه به مطب روانپژشکان و تشخیص اولیه اختلال وسواسی-اجباری و سایر اختلالات اضطرابی بر اساس مصاحبه بالینی ساختار یافته(scid) و ملاک ورود به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها عبارت بودند از: پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ(فرم کوتاه) و پرسشنامه پادوآ. یافته ها : مبتلایان به اختلالات اضطرابی و افراد گروه غیر بالینی در تمامی طرحواره ها به جز طرحواره ایثار تفاوت معنی داری داشتند. تفاوت سه گروه به استثنا سه طرحواره ایثار، معیارهای دست نیافتنی/ بیش انتقادی و استحقاق/ بزرگ منشی در همه طرحواره های ناسازگار اولیه معنی داری است. همچنین طرحواره نقص/ شرم و آسیب پذیری به ضرر یا بیماری می تواند علایم و نشانه های وسواسی- اجباری را پیش بینی کنند. نتیجه گیری: طرحواره نقص/شرم، بی اعتمادی/بدرفتاری و محرومیت هیجانی طرحواره های مختصص اختلال وسواسی-اجباری است و طرحواره نقص/ شرم و آسیب پذیری به ضرر یا بیماری 38 درصد واریانس علایم و نشانه های وسواسی- اجباری را تبیین می کنند.
آرین کریمی طار عباس پورشهباز
مقدمه: هدف این پژوهش تعیین رابطه ابعاد خشم، بازداری جنسی و روابط ابژه با علایم وسواسی ـ اجباری بود. روش: آزمودنی ها شامل 316 دانشجوی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بودند که با تکمیل پرسشنامه پادوآ (اصلاحی دانشگاه ایالتی واشنگتن)، پرسشنامه بروز خشم حالت- صفت اسپیلبرگر- 2، پرسشنامه احساس گناه جنسی موشر و پرسشنامه روابط ابژه و واقعیت آزمایی بل، در این پژوهش شرکت کردند. روش نمونه گیری، طبقه ای تصادفی بر اساس جنسیت، مقطع تحصیلی و گروه آموزشی بود. نتایج: برای تحلیل داده های پژوهش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون بکار برده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین علایم وسواسی ـ اجباری و خشم حالت (r=0/35)، خشم صفت (r=0/34)، بیگانگی (r= 0/38)، دلبستگی ناایمن (r= 0/33)، خودمحوری (r= 0/44)، بی کفایتی اجتماعی (r= 0/32) رابطه معنادار وجود دارد. از بین متغیرهای پژوهش، خود محوری، خشم حالت، خشم صفت و بازداری جنسی قادر به تبیین 26 درصد از تغییرات علایم وسواسی ـ اجباری بودند. بحث و نتیجه گیری: نتایج بدست آمده نشان دادند که مقیاس خودمحوری روابط ابژه بیشترین نقش را در تبیین تغییرات علایم وسواسی ـ اجباری ایفا می کند و پس از آن مقیاس خشم حالت تبیین بیشتری را انجام می دهد.
زهرا بابایی ابراهیم رضایی دوگاهه
مقدمه: اضطراب اجتماعی، به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی در نظر گرفته می شود که با نقص هایی در عاطفه مثبت و منفی رابطه دارد. علاوه بر آن، هیچ مطالعه ای به نقش میانجی متغیرهایی چون کنترل توجه و توجه متمرکز بر خود در رابطه میان عاطفه مثبت و منفی و شدت علائم اضطراب اجتماعی نپرداخته است. بنابراین، هدف مطالعه حاضر 1) روشن ساختن رابطه میان عاطفه مثبت و منفی و علائم اضطراب اجتماعی و 2) بررسی نقش میانجی کنترل توجه و توجه متمرکز بر خود در رابطه میان عاطفه مثبت و منفی و علائم اضطراب اجتماعی می باشد. روش: در ابتدا، 382 نفر از دانشجویان دانشگاه اصفهان با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند و پرسشنامه های اضطراب اجتماعی، مقیاس عاطفه مثبت و منفی، مقیاس کنترل توجه و پرسشنامه کانون توجه را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که عاطفه مثبت و منفی با اضطراب اجتماعی رابطه داشتند. همچنین نتایج روشن ساخت که کنترل توجه و توجه متمرکز بر خود، رابطه میان عاطفه مثبت و منفی را میانجی گری می¬کنند. بحث: یافته های مطالعه حاضر، حاکی از این است که کنترل توجه و توجه متمرکز بر خود رابطه میان عوامل خطر( عاطفه مثبت و منفی) و ظهور علائم اضطراب اجتماعی را میانجی گری می کنند. در واقع به نظر می رسد که این فرآیندهای توجهی نقش مهمی را در شروع و ماندگاری علائم اضطراب اجتماعی دارند. بنابراین احتمال می رود، رویکردهای درمانی که دارای مولفه های درمانی مبتنی بر توجه هستند در درمان این اختلال موثر واقع شوند.
زهرا جمشیدی نسب عباس پورشهباز
مقدمه: تصویر بدنی، تصویر ذهنی ای است که ما از بدن خود داریم. با توجه به تاثیر جوامع غربی و رسانه ها بر میزان نارضایتی از تصویر بدنی، در سالهای اخیر مطالعات گسترده ای بر ابعاد مختلف تاثیر گذار بر نارضایتی از تصویر بدنی صورت گرفته است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی نارضایتی از تصویر بدنی با ابعاد شخصیتی( سرشت-منش) و علایم و نشانه های اختلالات روانی صورت گرفت. روش: در چهارچوب مدل همبستگی که درآن از روش همبستگی، رگرسیون و تحلیل مسیر استفاده شد، 271 دانشجو به صورت نمونه گیری تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. نارضایتی از تصویر بدنی توسط پرسشنامه ی نگرانی از تصویر بدنی (bici) ارزیابی شد، bmi از طریق اندازه گیری وزن و قد محاسبه شد، برای تشخیص ادراک تحریف شده از تصویر بدنی، bmi با مقیاس نیمرخ رتبه بندی شکل مورد مقایسه قرار گرفت، ابعاد شخصیتی(سرشت-منش) از طریق پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر (tci) و علایم اختلالات روانی توسط پرسشنامه خلاصه علایم (bsi) به دست آمد. نتایج: نتایج نشان دادند بین بعد پشتکار و همکاری با نارضایتی از تصویر بدنی همبستگی ضعیف و بین بعد خود-راهبری با نارضایتی از تصویر بدنی، همبستگی متوسط وجود دارد. هم چنین علایم وسواسی و اضطرابی 25/0 واریانس نارضایتی از تصویر بدنی و از طرف دیگر نارضایتی از تصویر بدنی، 25/0 واریانس علایم افسردگی را تبیین می کنند. این روابط در تحلیل مسیر نیز تائید شدند. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن هستند که بعد خود-راهبری و علایم وسواسی می توانند نقش پیش بینی کننده ای در تبیین نارضایتی از تصویر بدنی داشته باشند و همچنین نارضایتی از تصویر بدنی نقش تبیین کننده ای در علایم افسردگی دارند. از دگرسو ادراک تحریف شده از تصویر بدنی نقشی در نارضایتی از تصویر بدنی نداشته و این مفهوم تحت تاثیر ابعاد گسترده ی اجتماعی-فرهنگی می تواند باشد.
عطیه قزوینی مجید رفیعی
هدف: هدف این پژوهش انطباق مقیاس های ارتباط اجتماعی اولیه با زبان فارسی و تعیین روایی و اعتبار نسخه فارسی آن در کودکان 8 تا 30 ماهه فارسی زبان بوده است. مواد و روش ها: ابتدا آیتم ها و راهنمای آزمون به فارسی ترجمه شدند و سپس روایی و اعتبار مقیاس ها مورد بررسی قرار گرفت. 62 کودک 8 تا 30 ماهه از مهد کودک ها و مراکز بهداشت شهر تهران در این پژوهش شرکت کردند. داده ها در بخش ویژگی های روانسنجی آیتم ها از نظر روایی محتوایی آیتم ها (روش لاواشه)، تحلیل آیتم ها (شاخص های ضریب تشخیص و نقش آیتم در اعتبار)، همبستگی بین آیتم ها در هر مقیاس(ضریب همبستگی اسپیرمن)، در بخش اعتبار آزمون از نظر اعتبار مقیاس ها (همسانی درونی مقیاس ها با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ) و در بخش روایی سازه از نظر اختلاف آماری بین میانگین نمرات در گروه های سنی(آزمون کروسکال-والیس)، میانگین و انحراف معیار نمرات کودکان گروه های سنی در خرده مقیاس ها و همبستگی بین خرده مقیاس ها(ضریب همبستگی اسپیرمن) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: در بخش ویژگی های روانسنجیشاخص روایی محتوایی آیتم ها 0/99 محاسبه شد که از میزان قابل قبولی برخوردار بود. بر اساس شاخص های تحلیل آیتم ها، آیتم های نا مناسب تعیین و حذف شدند. همبستگی بین آیتم ها در هر مقیاس نیز بین آیتم های مناسب معنادار بود. در بخش اعتبار پس از حذف آیتم های نامناسب همسانی درونی هر یک از مقیاس های توجه مشترک(0/51=α )، درخواست رفتاری(0/66=α) و تعامل اجتماعی(0/64=α) محاسبه گردید. در بخش روایی سازه اختلاف آماری میانگین رتبه ای گروه های سنی در خرده مقیاس های آغاز توجه مشترک(0/043=p)، پاسخ به توجه مشترک(0/000=p)، پاسخ به درخواست رفتاری(0/002=p)، آغاز تعامل اجتماعی(0/001=p) و پاسخ به تعامل اجتماعی(0/001 =p) به جز آغاز درخواست رفتاری معنادار بود. میانگین نمرات کودکان نیز در همه خرده مقیاس ها به جز آغاز درخواست رفتاری از 8 تا 30 ماهگی افزایش یافتند. همبستگی بین دو خرده مقیاس در مقیاس توجه مشترک(49/ 0 = r)، درخواست رفتاری(0/54= r) و تعامل اجتماعی(0/51= r) معنادار بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده برخی از مقیاس ها و خرده مقیاس های ارتباط اجتماعی اولیه از روایی و اعتبار قابل قبولی برخوردار است و بنابراین میتوانند به عنوان ابزاری بالینی و پژوهشی مورد استفاده قرار گیرند.
شیرین فرازمند پروانه محمدخانی
چکیده هدف : این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه ی بین بدرفتاری های عاطفی دوران کودکی و آشفتگی های روانی بعدی در میان دانشجویان انجام گرفته است. روش: نمونه مورد مطالعه 315 نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران بوده است که به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد پژوهش از پرسشنامه تجارب زندگی (leq)، پرسشنامه کوتاه طرحواره یانگ نسخه 90 آیتمی (ysq-sf-3)، چک لیست نشانگان تروما (tsc-40) استفاده شد. نتایج: یافته های پژوهش با استفاده از روش تحلیل مسیر از طریق spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که رابطه ی بین تجربه مورد بدرفتاری عاطفی قرار گرفتن در دوران کودکی با آشفتگی های روانی بزرگسالی در جمعیت دانشجویان به وسیله ی طرحواره های نقص/ شرم، آسیب پذیری به ضرر و بیماری، ایثار و استحقاق تعدیل می شود. بحث و نتیجه گیری: یافته های بدست آمده از پژوهش حاضر موید آن است که تجربه بدرفتاری عاطفی در دوران کودکی از طریق ایجاد آسیب پذیری شناختی در کودکان مانند شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه که ساختارهای شناختی انعطاف ناپذیر و افراطی هستند و باعث سوگیری منفی در تفسیر اطلاعات شناختی و هیجانی می شوند، می توانند آشفتگی های روانی در بزرگسالی را پیش بینی کنند.
مینا نوری علویجه عباس پورشهباز
با توجه به نظریه شناختی اجتماعی بندورا فرض می شود که خودکارامدی و انتظار پیامد در رابطه بین یک اتفاق مانند درد مزمن و پیامدهای ان یعنی افسردگی و ناتوانی نقش میانی داشته باشد از طرفی نیز به نقش مهم ترس از حرکت در ارتباط بین این متغیرها اشاره شده است نتایج نشان داد که شدت درد ادراک شده واریانس معناداری از خودکارامدی، ناتوانی و ترس از حرکت را تبیین می کند همچنین خودکارامدی نیز واریانس معناداری از انتظار پیامد و ناتوانی را تبیین می کند. انتظار پیامد نیز بصورت معناداری ترس از حرکت و افسردگی را تبیین کرده و ترس از حرکت نیز تبیین ننده ناتوانی و ناتوانی تبیین کننده افسردگی است.
سعید اکبری زردخانه عباس پورشهباز
چکیده ندارد.
نجوا موسوی عباس پورشهباز
چکیده ندارد.
شبنم شایسته خو نهاله مشتاق
چکیده ندارد.
فرشته مومنی نهاله مشتاق
هدف: هدف از انجام پژوهش فوق بررسی اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری گروهی بر کاهش اشتیاق و بهبود کیفیت زندگی در معتادان به مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون ((mmt بوده است. روش: در این مطالعه تجربی تعداد 36 نفر از معتادان تحت mmt از بین کلیه معتادان به مواد افیونی مراجعه کننده به مرکز ملی مطالعات اعتیادincas)) به روش نمونه گیری قضاوتی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. در گروه آزمایشی درمان شناختی-رفتاری گروهی طی 8 جلسه به صورت 1جلسه در هفته انجام شد. جلسات با محوریت مدیریت اشتیاق، خلق منفی و اضطراب اجراء شد.اطلاعات پژوهش در 3 مرحله پیش آزمون ،پس آزمون و پی گیری 5/2 ماهه از طریق پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی، مقیاس پیش بینی پذیری بازگشت برای سنجش اشتیاق، پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (فرم کوتاه)، مقیاس نگرش نسبت به مصرف مواد و پرسشنامه های افسردگی بک(bdi-ii) و اضطراب بک( bai) به منظور سنجش علائم ونشانه های افسردگی و اضطراب جمع آوری شد. به منظور نمایش داده های توصیفی از جدول فراوانی و درصد فراوانی و برای تحلیل نتایج مداخله از آزمون های آماری t مستقل و وابسته استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که نمرات پس آزمون و پی گیری گروه آزمایش در شاخص اشتیاق کاهش داشته که این کاهش فقط در مرحله پس آزمون از نظر آماری معنا دار بوده استp<0.05) ). همچنین کیفیت زندگی در گروه آزمایش درپس آزمون به طور معناداری افزایش داشتهp<0.05) ) اما در مرحله پی گیری افزایش معنادار نبوده است. نگرش نسبت به مصرف مواد نیز در این گروه در پس آزمون و پی گیری کاهش داشته که از نظر آماری معنادار بوده است (p<0.05).علاوه بر آن نمرات گروه آزمایش در پرسشنامه های افسردگی و اضطراب نیز هم در مرحله پس آزمون و هم پی گیری کاهش داشته که این کاهش از نظر آماری معنادارمی باشد p<0.05) ). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت درمان شناختی-رفتاری گروهی برکاهش اشتیاق، بهبود کیفیت زندگی و کاهش شدت علائم و نشانه های افسردگی و اضطراب و نگرش مثبت به مصرف مواد در مرحله پس آزمون اثربخش بوده اما در درازمدت اثربخشی چندانی بر اشتیاق و کیفیت زندگی زندگی نداشته است.
رویا امینی بهروز دولتشاهی
ادغام فکر-عمل (taf) پدیده ای روانشناختی است که در آن فرد، افکار وسواسی و عمل ممنوع را از نظر اخلاقی معادل هم می بیند یا می پندارد که افکار وسواسی، احتمال وقوع رویداد نامطلوب را افزایش می دهند (راکمن، 1998؛ راکمن و شفران، 1999، 2003، 2004؛ کلارک، 2004). هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش باور ادغام فکر و عمل در تبیین علائم و نشانه های وسواس، اضطراب و افسردگی در جامعه ی دانشجویی است. این پژوهش در چارچوب طرح های همبستگی قرار می گیرد. جامعه آماری این مطالعه، کلیه ی دانشجویان در حال تحصیل در مقطع کارشناسی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در سال تحصیلی 88-87 است که در گستره ی سنی 18-25 قرار دارند. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای 205 نفر دانشجو انتخاب شدند. در این پژوهش از چهار ابزار سنجش جهت جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های ادغام فکر و عمل، وسواسی اجباری مادزلی (moci)، افسردگی بک bdi(ii)، و اضطراب بک bai استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش همبستگی و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. taf، در سطح نمره کلی علاوه بر علائم و نشانه های وسواس (26/0(r= دارای رابطه ی معنی دار با علائم افسردگی (20/0(r= نیز بود. نتایج رگرسیون جهت تعیین سهم هر کدام از مولفه های taf در تبیین واریانس علائم وسواس، افسردگی و اضطراب نشان داد که از بین زیر مقیاسهای باور ادغام فکر و عمل دو زیر مقیاس احتمال رویداد برای خود و اخلاقیات علائم و نشانه های وسواس، (11/0r2=) زیر مقیاس احتمال رویداد برای خود، علائم اضطراب ( 27/0r2=) و دو زیر مقیاس احتمال رویداد برای خود و احتمال رویداد برای دیگران علائم و نشانه های افسردگی را تبیین نمودند ( 46/0r2=). بر اساس نتایج پژوهش می توان استنتاج نمود که باورفراشناختی ادغام فکر و عمل، تنها منحصر به علائم و نشانه های وسواس نیست بلکه در علائم و نشانه های اضطراب و افسردگی هم دیده می شود.
ذبیح الله جعفری زاده علیرضا جزایری
نیمرخ مولفه های شخصیتی معتادان به تریاک بدون احتساب اثرات افسردگی و اضطراب بجز در مولفه انعطاف پذیری با نیمرخ گروه گواه تفاوت معناداری دارند معتاد به تریاک از راهبردهای مقابله ای متمرکز بر مسئله کمتر و از راهبردهای کم اثر و غیرموثر بیشتر استفاده می نمایند. همچنین راهبردهای مقابله ای غیرموثر با مولفه شخصیتی عصبیت رابطه مستقیم و با مولفه وجدانی بودن رابطه معکوس دارد.