نام پژوهشگر: فاطمه آخوندی

بررسی میزان تحقق اهداف آموزشی واحدهای درسی عمومی دوره کارشناسی (حیطه معارف اسلامی) و چالش های آن از منظر اساتید و دانشجویان دانشگاه مازندران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  فاطمه آخوندی   سهیلا هاشمی

دروس عمومی معارف اسلامی از جمله دروسی هستند که پس ازپیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها، در برنامه درسی دانشجویان قرار گرفته اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان تحقق اهداف آموزشی این دروس و چالش های موجود در راه تحقق اهداف آن در دانشگاه مازندران صورت گرفته است. جامعه آماری کلیه دانشجویان و اساتید دانشگاه مازندران را شامل می گردد. روش پژوهش حاضر روش کمی و کیفی است. نمونه آماری در بخش کمی، 366 نفر از دانشجویان و 120 نفر از اساتید می باشد و در بخش کیفی 9 نفر از اساتید دروس تخصصی، 9 نفر از دانشجویان و 11 نفر از اساتید دروس عمومی معارف اسلامی را شامل می گردد. ابزار گردآوری اطلاعات در روش کیفی، مصاحبه با اساتید و دانشجویان می باشد. سپس با توجه به پاسخ های داده شده و نکات کلیدی و مهمی که از این مصاحبه ها بدست آمد دو پرسشنامه تنظیم گردید. پرسشنامه اول مربوط به اهداف آموزشی این دروس و شامل 30 گویه می باشد که با توجه به نکات مهم حاصل از مصاحبه و همچنین اهدافی که برنامه ریزان برای این دروس عنوان داشته اند تنظیم گردیده است. پرسشنامه دیگر نیز مربوط به چالش های موجود در راه تحقق اهداف این دروس و شامل 23 گویه می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از جدول توزیع فراوانی، نمودار درصد، آزمون همبستگی تفکیکی، رگرسیون خطی و آزمون من ویتنی یو استفاده گردید. نتایج این پژوهش نشان می دهد که دانشجویان نقش این دروس در شاخص دانشی و افزایش اگاهی و دانش خود نسبت به نقش این دروس در شاخص اعتقادی و بهبود مبانی اعتقادی خود بهتر ارزیابی کرده اند و مهم ترین چالش های موجود در راه تحقق اهداف این دروس را عوامل فرهنگی دانسته اند و در مقابل اساتید عامل محتوا و عامل انسانی را مهم تر ارزیابی کرده اند. همچنین با اساتید در زمینه تحقق اهداف و چالش های آن مصاحبه صورت گرفت و اساتید مهم ترین چالش ها در راه تحقق اهداف این دروس را در چهار عامل نقش دانشجویان، اساتید، دانشگاه و محتوای کتاب ها عنوان داشتند. واژگان کلیدی: دروس عمومی معارف اسلامی، اهداف آموزشی، چالش ها

یک الگوریتم ابتکاری برای مسأله سربرنامه تولید با زمان های پردازش قابل کنترل و تقاضای مبتنی بر سناریو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده مهندسی صنایع 1392
  فاطمه آخوندی   محمدمهدی لطفی

در محیط کسب و کار رقابتی امروزی، شرکت های تولیدی برای ماندن در عرصه رقابت و کسب سود نیازمند مدیریت دقیق و کارا در بهره گیری از منابع هستند. از این رو، تمام بخش های یک شرکت تولیدی از جمله واحد برنامه ریزی تولید باید در راستای بهینه سازی برنامه های خود و پاسخ گویی به تقاضا های موجود گام بردارند. سربرنامه تولید عنصری مهم در زنجیره برنامه ریزی و کنترل تولید است و با سایر سطوح مانند برنامه ریزی تولید ادغامی، برنامه ریزی ظرفیت، بازاریابی و برنامه ریزی توزیع ارتباط تنگاتنگی دارد. در رویکرد متداول سربرنامه تولید، مفروضاتی مانند ظرفیت نامحدود، زمان های پردازش ثابت و تنها یک سناریوی قطعی برای تقاضا حاکم است. اما در برخی مواقع، این مفروضات برای مواجهه با طبیعت متغیر و پویای مسائل دنیای واقعی مناسب نیستند. با توجه به مطالب ذکر شده، در این پایان نامه مدلی کاربردی و نزدیک به شرایط واقعی برای طراحی سربرنامه تولید در صنعت ارائه می شود که ویژگی هایی مانند تقاضای احتمالی مبتنی بر سناریو، زمان های پردازش قابل کنترل و تحمیل تصمیمات برنامه ریزی ادغامی دارد. چون مدل پیشنهادی در ردیف مسائل np-hard قرار می گیرد، الگوریتمی ابتکاری دارای زمان حل و شکاف بهینگی مطلوب با بهره گیری از ساختار مسأله و استفاده از روش جست و جوی محلی و فلسفه تئوری محدودیت ها ارائه و نتایج محاسباتی گزارش می شود. مقایسه الگوریتم پیشنهادی و روش حل دقیق (با استفاده از نرم افزار gams) با توجه به حل 30 مسأله با ابعاد مختلف، حاکی از کاهش زمان حل به میزان 97% (از میانگین 12856 ثانیه به 327 ثانیه) و بهبود کیفیت حل به میزان 81% (از میانگین 6/35% به 1/21%) است. همچنین نتایج نشان می دهد توجه به زمان های پردازش قابل کنترل باعث بهبود فضای حل و استفاده موثرتر از منابع در دسترس می شود.