نام پژوهشگر: احمد رحیمی
احمد رحیمی سید مجید شریعت پناهی
با توجه به حجم انبوه اطلاعاتی که در تصمیم گیری افراد جهت سرمایه گذاری در سهام وجود دارد لزوم استفاده از روشی که بتواند این اطلاعات را تجزیه، تحلیل و خلاصه نموده و به تصمیم گیری در انتخاب سهام مناسب برای اکثر سرمایه گذاران کمک نماید مشهود است. هدف اصلی این مقاله انتخاب سبد سهام با استفاده از تکنیکهای تصمیم گیری چند معیاره است که جهت انجام آن، ابتدا معیارهای انتخاب سهام با بررسی ادبیات تحقیق شناسایی شده و سپس به معیارهای مشخص شده با استفاده از تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) وزن داده شده و در نهایت شرکتهای مورد بررسی با توجه به معیارهای منتخب و با استفاده از تکنیک تحلیل رابطه ای خاکستری (gra) اولویت بندی شده و سبد تشکیل می شود.مطالعه ای کمی مبتنی بر روشهای تصمیم گیری چندمعیاره که یک تحقیق کاربردی و از نوع مطالعات پس رویدادی می باشد. جامعه آماری نیز شرکتهای دارویی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشند. با استفاده از معیارهای منتخب و روشهای تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل رابطه ای خاکستری به اولویت بندی شرکتهای دارویی می پردازیم. نسبت های p/e، m/b، بازده دارایی ها (roa)، نسبت حاشیه سود (pms)، نسبت آنی (qr) و نسبت بدهی (tdr) به عنوان مهمترین معیارهای تصمیم گیری شناسائی شدند. با استفاده از تکنیک ahp وزن معیارها به این ترتیب مشخص شده اند که p/e بیشترین اولویت، سپس pms، roa، m/b، tdr و معیار qr از کمترین اولویت برخوردار شدند. اولویت نهایی شرکتهای مورد بررسی بر اساس معیارها و وزنهای محاسبه شده با استفاده از تکنیک gra معین گردید. پس از مشخص کردن اولویت نهایی شرکتهای مورد بررسی بر اساس معیارها و وزنهای محاسبه شده و با استفاده از تکنیک gra، با محاسبه میانگین بازده شرکتها نتیجه گرفته شد که روش تحلیل رابطه ای خاکستری برای رتبه بندی شرکتها یک روش مناسب است. می توان برای پژوهشهای آینده از روشهای دیگر mcdm برای وزن دهی به معیارها و یا از معیارهای دیگر برای رتبه بندی شرکتها استفاده نموده و با تحقیق حاضر مقایسه گردد.
احمد رحیمی قدرت احمدیان
چکیده دولت ایالات متحده امریکا به عنوان بزرگترین بازیگر سیستم بین الملل، دارای بیشترین تاثیر بر سیاست بین الملل است و سیاست خارجی و دفاعی این کشور بیشترین تاثیرات را در ثبات یا تغییر سیستم بین الملل دارد . سیاست دفاعی این کشور که یکی از مهمترین ابزارهای کنش آن در جهان است، از این ابزار سیاست خارجی اش به کرات در طول تاریخ استقلال خود استفاده کرده است. مجتمع های نظامی- صنعتی که از سه گروه سیاستمداران دولتی و دفاعی، برخی اعضای کنگره و صنایع دفاعی تشکیل شده، توانسته است از این سیاستهای دفاعی به نحو چشمگیری منتفع شود. مجتمع های نظامی- صنعتی به کمک قدرت و نفوذی که در نتیجه سیاستهای نظامی گری ایالات متحده بدست آورده است ، توانسته است به عنوان یک بلوک گروه منافع قوی در رقابت با گروههای منافع دیگر در زمینه سیاستهای دفاعی و امنیتی نفوذ زیادی را در اعمال نفوذ بر طراحی سیاست دفاعی ایالات متحده اعمال کند. این بلوک گروه منافع همپیوند با نومحافظه کاران، با اتفاق افتادن حادثه یازده سپتامبر، بهانه کافی برای افزایش سیاستهای تهاجمی و هژمونی گرای ایالات متحده را بدست آورد و توانست نقش بیشتری را در تصمیم سازی سیاست دفاعی ایالات متحده ایفا کند و باعث به شدت تهاجمی شدن سیاستهای دفاعی دولت بوش پسر شود. به دلیل محیط تکثرگرای نظام سیاسی ایالات متحده امریکا و اعمال نفوذ انواع گروههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متنوع بر تصمیم سازی دولتمردان آن، به نظر می رسد الگوی تصمیم سازی تکثرگرا ابزار مناسبی را برای تحلیل نفوذ مجتمع های نظامی- صنعتی بر تصمیم سازی دفاعی ایالات متحده امریکا در دوره ریاست جمهوری بوش پسر در اختیار ما قرار دهد. با توجه به این مهم در این رساله ضمن تلاش برای اثبات فرضیه پژوهش مبنی بر تبدیل شدن سیاست دفاعی ایالات متحده از دکترین تدافعی و بازدارنده به دکترین تهاجمی جنگ پیشگیرانه بعد از سال 2000 میلادی توسط مجتمع های نظامی- صنعتی ، به دنبال پاسخ مناسب در مورد نقش مجتمع های نظامی- صنعتی در سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری بوش هستیم. واژگان کلیدی: سیاسـت دفاعی، مـجتمع هـای نـظامی- صنعتی، گروه منافع، نومـحافظه کاران، تصمـیم سازی سیاست دفاعی.