نام پژوهشگر: سپیده محمدی
سپیده محمدی حسن کرمی
بازنمایی در یک تعریف حداقلی به معنای شکل بخشیدن به واقعیت است، بر این اساس بازنمایی رسانه ای نیز به معنای شکل بخشی یا ساخت رسانه ای واقعیت است. بازنمایی انعکاس و بازتاب خنثی و بی طرفانه معنای پدیده ها در جهان خارج نیست بلکه تولید و ساخت معطوف به قدرت معنا است، در واقع بازنمایی همواره بر اساس مرکزیت چارچوب های مفهومی، گفتمانی و ایدئولوژیکی خاصی و در تقابل با سایر چارچوب ها به انجام می رسد، بازنمایی به عنوان فرایندی مرکز مدارانه میل به تمامیت دارد، تمامیت و کلیتی که همچون هر نسبت تقابلی دیگر از طریق برتری بخشیدن به یکی از دو جزء و قرار دادن آن دیگری در موقعیت فروتر حاصل آمده و امکان دسترسی به یک معنای واحد و یکپارچه و یک حقیقت از پیش آمده را به دست می دهد امکانی که جز از طریق به کار گیری مونولوگ که نسبت به صدا های غیر نا شنوا است، و با این ناشنوایی امکان خلق معنا های متکثر و متنوع را منتفی می گرداند، به دست نمی آید. ساخت معنای واحد، یکپارچه و یکه که در نتیجه بازنمایی به دست می آید مبتنی بر حذف امکان گفت و گو در متن و به این ترتیب گرفتن امکان حضور از دیگری، به آن شکلی که به واقع است می باشد. متون رسانه ای از طریق استراتژی های همان گرایانه طبیعی سازی، آشنا سازی و کلیشه سازی، دیگری را نه آن طور که هست بلکه آن طور که به نگه داشت سلطه هژمونیک خود و موقعیت حاشیه ای دیگری و به عبارتی به نگه داشت تمامیت مذکور منجر شود باز می نمایانند. بر اساس آنچه گفتیم به طور طبیعی بازنمایی نه در «این نه آنی یا دیگر بودگی» بلکه در « این همانی یا خود بودگی» ریشه دارد، وضعیتی که از غیریت دیگری، که ضامن توجه به تفاوت ها و به همین جهت ضامن دموکراسی است، صرف نظر کرده و به دنبال حذف تفاوت ها و خلق انسان هایی است که به تمامی پیش بینی پذیرهستند و در برابرکنش های معین، واکنش های ثابت و همانندی از خود نشان می دهند. در واقع سیاست بازنمایی همان سیاست جامعه توتالیتر است که با ادغام یکپارچگی ای را که لازمه تسلط است فراهم آورده و فردیت و به دنبال آن آگاهی را از میان بر می دارد از همین منظر است که سخن گفتن از دیگری و چگونگی آن در باز نمایی اساساً مناقشه بر انگیز است. سخن گفتن از روایتی که مواجهه ای تقلیل ناپذیر میان خود ـ دیگری را ترسیم کند و با اعطای حق سخن گفتن به دیگری، آنگونه که خودش می خواهد و نه آنگونه که خود می خواهد، غیریتش را محفوظ نگاه دارد و امکان دیدن و دانستن آنچه را خود نمی داند فراهم آورد و متعاقباً خود و توانایی هایش را در معرض تردید بگذارد در بردارنده ی تناقض است. اگر اخلاق را نه به معنای اثبات هنجار ها و ضوابطی برای رفتار اخلاقی بلکه به معنای امکان مواجهه هم ارز میان خود ـ دیگری بدانیم، مواجهه ای که در آن دیگری و غیریتش به رسمیت شناخته شود می توانیم بازنمایی مسئله دارِ فوق الذکر را « بازنمایی اخلاقی » بنامیم. بازنمایی ای که مرکز مداری و خود مداری را مورد پرسش قرار داده و از طریق خلق متن چند آوایانه در راستای نشان دادن انواع متنوع و متکثر انسانی، که با تمامی تفاوت هایشان در وضعیت مشترک آسیب پذیری به سر می برند، گام بر می دارد. چنانچه از توضیحات بالا قابل استنباط است، بازنمایی فرایندی لوگوسنتریک است حال آنکه اخلاق ـ در معنای فوق الذکر ـ به خلاف آن مبتنی بر مرکز گریزی است. توجه به ویژگی های متناقض بازنمایی و اخلاق ما را به عمق ناسازه ی «بازنمایی اخلاقی» نزدیک کرد و بر آن داشت تا حدود و ثغور امکان یا امتناع بازنمایی اخلاقی را در روایت سینمایی، به عنوان یکی از قدرتمند ترین ابزار های ساخت معنا در دنیای مدرن و نیز ابزاری که می تواند در تحقق اهداف والای دموکراتیک و برابری انسان ها موثر واقع شود، بررسی کنیم.
سپیده محمدی مصطفی حیدری
نتایج نشان داد که آرسنیک تاثیر معنی داری بر ارتفاع بوته، تعداد کپسول در بوته، عملکرد تک بوته و عملکرد بیولوژیک دارا بوده و سبب کاهش آنها گردید. در این بین میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان cat و gpx و کربوهیدرات محلول در برگ گیاه گلرنگ همراه با افزایش سطح مصرف آرسنیک، افزایش یافت. تیمار آرسنیک همچنین بر میزان جذب عناصر دانه و تعداد دانه در کپسول و میزان کلروفیل a و b و کارتنوئید و نیز فلئورسانس کلروفیل و آنزیم apx تاثیر معنی داری نداشت. تیمار کودی نیتروژن نیز بر میزان آنزیم apx، ارتفاع بوته، فلئورسانس کلروفیل و میزان جذب عناصر در دانه و بخش هوایی گیاه اثر معنی داری نداشت، اما باعث افزایش تعداد کپسول در بوته، عملکرد بیولوژیک، عملکرد تک بوته، کلروفیل b، کارتنوئید، کلروفیل کل، کربوهیدرات محلول و فعالیت آنزیم-های cat و gpx شد.
سپیده محمدی مسعود امینی
خاصیت تقریب توسط باناخ در سال 1932مطرح شد. این خاصیت نقش بنیادی در تئوری ساختار فضاهای باناخ ایفا می کند. اولین مطالعه سیستماتیک از انواع مختلف ویژگی های تقریب به وسیله ی گروتندیک در سال 1955 آغاز شد. کاسازا روابط بین انواع مختلف ویژگی های تقریب را بررسی و مسائل باز زیادی در این زمینه مطرح کرد. در این پایان نامه خاصیت های چگالی ضعیف ستاره و چگالی ضعیف ستاره کراندار را برای فضای دوگان یک فضای باناخ تعریف می کنیم، و نشان می دهیم که اگرx^* دارای خاصیت تقریب فشرده و چگالی ضعیف ستاره باشد، آن گاه x نیز خاصیت تقریب فشرده را دارد. همچنین مسئله سه فضا را برای خاصیت تقریب فشرده حل می کنیم، یعنی نشان می دهیم که اگر m زیر فضایی بسته از فضای باناخ باشد به طوری که m^? در x^* مکمل دار، x^* دارای خاصیت چگالی ضعیف ستاره، m وx/m دارای خاصیت تقریب فشرده باشند، آن گاه x نیز دارای خاصیت تقریب فشرده می باشد. همین مسئله ها برای خاصیت تقریب فشرده کراندار نیز بررسی می گردد. مرجع اصلی این پایان نامه منبع [4] می باشد.