نام پژوهشگر: هدایتی محمد
هدایتی محمد حسن وحدتی شبیری
مناسبات فقه و اخلاق در پی بررسی ارتباط پایه ای میان دانش فقه و دانش اخلاق است و به تشخیص حقیقت این دو علم و شفاف سازی رابطه میان آندو آن گونه که هستند و آن گونه که باید باشند، می پردازد. این بحث که در اساس با نگاه درجه دو به این دانشها انجام می گیرد پس از ریشه یابی لغوی فقه، به تعاریف اصطلاحی آن پرداخته و عوامل انحصار فقه در احکام عملی و رفتاری را بررسی می کند تا خاستگاه تاریخی جدایی فقه از اخلاق آشکار گردد؛ سپس با تبیین اجزای علم فقه و مشخصات آن، زمینه ارائه نظریات مختلف درباره مناسبات این دانش با اخلاق را فراهم می کند. علم اخلاق که درباره صفات خوب و بد بینشی و گرایشی و حالات و ملکات و نیز رفتارهای متناسب با آنها گفتگو می کند، هرچند ماهیتی مستقل از دین داشته ولی از جهات مختلفی به آن وابسته است که اصلی ترین آنها عبودیت در اخلاق است. بندگی در اخلاق و عبودیت در صراط هدایت به توحید که با التزام به روش های دینی و واجبات و پرهیز از حرام ها و مبغوض های الهی همراه است از سوی علم اخلاق به منزله حلقه پیوند دهنده میان آن و دانش فقه است؛ چنانکه عقلانیت دینی از سوی فقه در پیوند با اخلاق و ادب های اخلاقی نقش اساسی دارد. درباره مناسبات فقه و اخلاق دو دیدگاه عمده فرض می شود. نخست دیدگاه جدا انگاری و انفصال که به بینونت میان آن دو می اندیشد و پیوند و اشتراکی بین آنها قائل نیست. حال این بریدگی یا با نوعی ناسازگاری و رمیدگی از هم همراه است و یا اینکه این دو علم صرفاً جدای از هم بوده و بدون ارتباط با هم هر کدام بعدی از حیات انسانی را تأمین می کند. البته نظری که آشکارا به تنافر این دو دانش باور داشته باشد دیده نشده است ولی بعضی به تعدادی از چالش های میان این دو علم اشاره کرده اند که یا آن ها را بدوی دانسته که با دقت و بررسی همه جانبه حل می شود و یا به وجود واقعی چالش ها اذعان کرده و حل آن را به سریان اخلاق در فقه و پیوند میان این دو و تحقق فقه بایسته و مطلوب می دانند. چنانکه کسی که معتقد به جدایی کامل و بریدگی همه جانبه میان این دو دانش باشد یافت نشده است و تنها برخی به حوزه هایی تصریح می کنند که در آنها به جدایی و تفرق میان علم فقه و اخلاق اشاره شده است. دیدگاه دوم به ارتباط و پیوستگی میان این دو دانش باور دارد و آن ها را به نحوی متحد دانسته و یا به پیوند و وابستگی میان آن دو در ساحت های مختلف تاکید دارد. از این دو نظر در دیدگاه دوم که هرکدام هم قائل دارد، رأی دوم که مربوط به پیوند و وابستگی میان این دو دانش است قابل دفاع است و در میان عوامل و ابزارهایی که برای پیوستگی میان آنها بیان شده مدل عقلانیت دینی به عنوان عامل اساسی و برگزیده ارائه می گردد. عقلانیت دینی در تقابل با عقلانیت یونانی که با تقسیم عقل به نظری و عملی به تفکیک بعد گرایشی از جنبه بینشی انسان نظر دارد، کاربست درست عقل ورزی در ساحت فقه و استنباط را معرفی کرده و در مقابل اجتهاد نقل محور که از عقل نهایتاً در تأمل در متون و هماهنگ سازی آنها و به عنوان ابزاری برای رفع تعارض های اولیه بهره می گیرد به بازنگری و اصلاح فقهی هم به لحاظ منبع و هم به لحاظ روش و ساختار فکری در اجتهاد توجه می دهد.