نام پژوهشگر: ناصر نبکوبخت
احمد یشیل ناصر نبکوبخت
مثنوی سرایی در ادبیات ترکی از قرن 13 م رواج پیدا کرده است و بعد از آن شاعران در موضوع های متعددی در این زمینه طبع آزمایی کرده اند. یکی از موضوعاتی که در ادبیات ملل بویژه در ادبیات فارسی و ترکی مورد توجه شاعران بوده است و در مثنوی ها به آن نگاه ویژه ای داشته اند، داستان حضرت یوسف (ع) است. این داستان از معروف ترین داستان های مربوط به پیامبران الهی است که ابتدا در کتاب مقدس، سپس در قرآن کریم و تفاسیر دینی به آن اشاره شده است. با توجه به تمایل زن عزیز مصر به حضرت یوسف (ع)، این داستان دستمایه منظومه های غنایی عاشقانه بسیاری بوده است و شاعران و نویسندگان زیادی در ادبیات ترکی و فارسی به تناسب زمان، مکان، تربیت و دیدگاه های عصر خویش به آن پرداخته اند. آثار ادبی مربوط به داستان یوسف و زلیخا در بین شعرای ترک زبان به مرور زمان دارای غنای ادبی و هنری بیشتری شده است. بویژه آثار شعرای ترک زبان بعد از جامی در این بین، شاخص تر و غنی تر از آثار قبل از آن است. از جمله این آثار می توان به مثنوی یوسف و زلیخای حمدالله حمدی (843 هـ / 1503-1449 م) و طاشلیجالی یحیی اشاره کرد. تحقیق حاضر بر آن است تا به بررسی تطبیقی مثنوی های یوسف و زلیخای شعرای ادبیات ترکی قبل و بعد از عبدالرحمن جامی بپردازد و تأثیر مثنوی او را بر مثنوی های ترکی بعد از آن آشکار سازد. نتایج بررسی های انجام شده نشان می دهد که شعرای ترک زبان پس از جامی، تحت تأثیر مثنوی یوسف و زلیخای این شاعر بوده اند و از جمله مهم ترین دلایل بهبود کیفیت و غنای ادبی این آثار الهام گرفتن از اثر جامی است. مثنوی های شعرای ترک زبان قبل از جامی، شیاد حمزه و ارزوروملی ضریر، بیشتر از نظر جنبه دینی و غنای زبانی حائز اهمیت است و به لحاظ ویژگی های ادبی ضعیف تر از مثنوی های بعد از جامی هستند.