نام پژوهشگر: فاطمه گلابی

بررسی تطبیقی معرفت شناسی هابرماس و پوپر و کاربرد پذیری آن در علوم اجتماعی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  ابراهیم شهبازی قبچاق   فاطمه گلابی

معرفت شناسی یکی از بایسته های بنیادی هرنوع علم است تا بتواند به گونه ای مناسب و هدفمند به تبیین موضوع مورد نظرش بپردازد. برای علوم اجتماعی که دانشی نو ظهور و دارای پیچیدگی های فراوان از جمله موضوع و هدف آن است، داشتن یک روش شناسی متناسب با معرفت شناسیِ محکم بنیاد، می تواند در نزدیک شدن به رسالت این نحله کمک کند. یورگن هابرماس به عنوان یک فیلسوف و جامعه شناس پرنفوذ با آثار گسترده، و کارل پوپر به عنوان یک فیلسوف علم و سیاست با نظریه ی انتقادی اش به روش مرسوم کسب علم، می توانند رهنمون هایی به دست دهند که برای علوم اجتماعی و روش آن مثمر ثمر باشند. نوع معرفت شناسی که هریک از آن ها در آثار خود به کار می برند، برای دانش اجتماعی از اهمیت فراوانی برخوردار است، زیرا که از یک طرف روش و معرفت شناسی پوزیتیویستی بر تحقیقات حاضر مسلط شده است و از طرف دیگر روش های تفسیری و بینش ذهنی کم کم در حال خودنمایی است. در تحقیق حاضر به چگونگی، روش، رسالت و غایتِ معرفت شناسی یورگن هابرماس و کارل پوپر پرداخته شده است و سئولاتی در این باره مطرح شده است که سعی می شود در طول تحقیق بدان ها جواب داده شود. روش مورد استفاده در این تحقیق روش اسنادی است و به صورت بررسی تحلیلی- تطبیقی به مقایسه ی معرفت شناسی یورگن هابرماس و کارل پوپر پرداخته شده است، منابع مورد مطالعه ی دست اول تحقیق عبارتند از آثاری که هرکدام از نویسندگان مذکور در آن ها به معرفت شناسی، چه به صورت ضمنی و چه به صورت آشکار پرداخته اند. در این تحقیق به شیوه ی توصیفی -تبیینی به مقایسه ی آراء یورگن هابرماس و کارل پوپر اقدام شده است. نتایجی که از این بررسی های تطبیقی به دست آمده حاکی از این است که کارل پوپر به عنوان یک فیلسوف علم، معرفت شناسی که به دست می دهد بیشتر در حوزه ی علوم طبیعی بوده و اعتبارش نیز در این علوم قابل دفاع است. روش او ابطال پذیری است و هدف علم را تبیین رخدادهای جهان می داند و روشی که برای علوم اجتماعی پیشنهاد می کند، تحلیل موقعیتی است. اما هابرماس معرفت-شناسی که دارد بیشتر با موضوع و هدف علوم اجتماعی سنحیت دارد و روش عینی-ذهنی و دیالکتیکی را در پیش می گیرد. از نظر وی هدف علم سوق به رهایی و رهاسازی از اجبار است. درمورد کاربرد پذیر بودن معرفت شناسی هرکدام در علوم اجتماعی، این گونه برداشت شد که در رابطه با پوپر می توان به ابعادی اشاره کرد که در علوم اجتماعی کاربردپذیر و مناسب باشند، مانند مسبوق بودن مشاهده به نظریه. ولی در باب هابرماس این نتیجه به دست آمد که معرفت شناسی ایشان اگرچه به لحاظ نظری کاربرپذیر می باشد ولی به لحاظ عملی پیاده کردن آن با توجه به پارادایم غالب کنونی و روابط اقتدار بازدارنده سخت می نماید.

بررسی میزان طلاق عاطفی و عوامل جامعه شناختی مرتبط با آن (مورد مطالعه: افراد متاهل شهر همدان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی 1392
  سعید شعبانی   توکل آقایاری هیر

مطالعه حاضر به بررسی میزان طلاق عاطفی و عوامل جامعه شناختی مرتبط با آن در بین افراد متاهل شهر همدان پرداخته است. طلاق عاطفی نماد وجود مشکل در ارتباط سالم و صحیح بین زن و شوهر است. این مشکل ارتباطی حتی این قابلیت را دارد که به روابط فراتر از روابط زوجین نیز شیوع و گسترش یابد و ارتباط انسانی را مختل نماید. موضوع طلاق عاطفی طبق دیدگاه های کارکردگرایی پارسونز، نظریه مرتن، نظریه نظام، نظریه مبادله، نظریه شبکه، مدل لوینگر، نظریه مارکز و نظریه استرنبرگ بررسی شده است. در تحقیق حاضر، برای اندازه گیری متغیرها و جمع آوری داده های لازم از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. روش تهیه سوالات و گویه های پرسشنامه بر اساس چارچوب نظری تحقیق و تعاریف عملیاتی مربوط به متغیرهای مطرح شده است. برای تعیین نمونه از شیوه ی نمونه گیری طبقه ای استفاده شده است. جامعه ی آماری مورد مطالعه کلیه ی افراد متاهل شهر همدان می باشد که حداقل یک سال از تاریخ ازدواج آنها گذشته باشد و هنوز به مرحله طلاق قانونی نرسیده باشند. تعداد زنان و مردان متاهل در سال 1392 در شهر همدان 201876 نفر می باشد که از این تعداد، 383 نفر به عنوان نمونه مطالعه انتخاب شده است. نتایج تحقیق حاکی ست: میزان طلاق عاطفی در بین پاسخگویان نشان از این دارد که نزدیک به 50 درصد پاسخگویان در کمترین حد و 4 درصد پاسخگویان در بیشترین حد طلاق عاطفی قرار دارند. بین پایگاه اقتصادی- اجتماعی و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه وجود ندارد. بین میزان دینداری و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه (معکوس) وجود دارد. بین میزان تقدیرگرایی و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه (مستقیم) وجود دارد. بین میزان دخالت دیگران و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه (مستقیم) وجود دارد. بین میزان خشونت و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه (مستقیم) وجود دارد. بین نگرش پاسخگو به اعتیاد همسر و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه (مستقیم) وجود دارد. بین میزان ارزش خانواده و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه (مستقیم) وجود دارد. بین سلامت اخلاقی و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه (معکوس) وجود دارد. بین سن پاسخگو، سن همسر، مدت زمان زندگی مشترک، مرتبه ازدواج، قومیت و طلاق عاطفی در بین افراد متاهل رابطه وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون حاکی ست: چهار متغیر خشونت، مدت زندگی مشترک، دخالت دیگران و تقدیرگرایی مجموعا 62% از واریانس طلاق عاطفی را تبیین می کنند. همچنین نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد که خشونت، تقدیرگرایی، جنس، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، مدت زندگی مشترک، سلامت اخلاقی و میزان دخالت دیگران هفت متغیر هستند که پیش بینی کننده طلاق عاطفی می باشند.

بررسی میزان اعتماد اجتماعی شهروندان به پلیس و عوامل مرتبط با آن (مطالعه موردی: شهر قروه)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم اجتماعی 1393
  اقبال مفاخری   محمد باقر علیزاده اقدم

پلیس نمود ظاهری اقتدار دولت است و اعتماد عمومی به پلیس یکی از شاخص مهم مشروعیت نهادهای دولتی است. اعتماد شهروندان به پلیس نقش مهمی در پیشبرد اهداف این سازمان دارد؛ بطوریکه این سازمان برای موفقیت در کاهش جرم و جنایت و تأمین نظم و امنیت جامعه نیازمند مشارکت و همکاری شهروندان می¬باشد؛ اما این مهم زمانی محقق می¬شود که پلیس از نظر مردم معتمد و مشروع شناخته شود. اگر پلیس از نظر شهروندان معتمد شناخته شود، نیاز به کنترل رسمی کاهش می¬یابد. در این وضعیت شهروندان نسبت به جامعه احساس مسئولیت نموده و با پلیس در تأمین نظم جامعه همکاری خواهند کرد. با توجه به اهمیت این امر، پژوهش حاضر به بررسی میزان اعتماد شهروندان قروه¬ای به پلیس و شناخت مهم¬ترین عوامل مرتبط با آن پرداخته است. این پژوهش از نوع کاربردی و با هدف تبیینی بوده و روش اجرای تحقیق پیمایش بوده و از ابراز پرسشنامه برای جمع¬آوری داده¬ها استفاده شده است. نمونه پژوهش 390 نفر از شهروندان 18 سال به بالای ساکن شهر قروه بوده که به روش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله ای انتخاب شده¬اند. یافته¬های پژوهش حاکی از آن بوده که رابطه معنی¬دار و مستقیمی بین سن با اعتماد با پلیس وجود داشته، به عبارت دیگر با افزایش سن اعتماد به پلیس نیز افزایش یافته است. همچنین تفاوت معنی¬داری بین میانگین اعتماد به پلیس پاسخگویان برحسب نوع جنس و سطح تحصیلات آن¬ها وجود داشته است؛ بطوریکه میانگین اعتماد به پلیس زنان، بیشتر از مردان بوده است و میانگین اعتماد به پلیس افراد دارای تحصیلات بالا کمتر از افراد دارای تحصیلات پایین بوده است. در مقابل طبق نتایج تحقیق، رابطه بین متغیرهای مذهب، طبقه اجتماعی، قومیت و وضع تأهل با اعتماد به پلیس معنادار نبوده است. برای بررسی سهم تأثیر هر یک از متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از رگرسیون خطی چند متغیره استفاده شده است. بر این اساس متغیرهای (سن، جنسیت، تجرب? شخصی، تجربه نیابتی، عدالت رویه¬ای، عملکرد پلیس، مشارکت مدنی و هوش اخلاقی) به روش stepwise (گام به گام) وارد معادله رگرسیونی شده¬اند. نتایج تحلیل رگرسیونی بیانگر این بوده که در گام آخر چهار متغیر تجرب? شخصی، عملکرد پلیس، تجربه نیابتی و عدالت رویه¬ای به ترتیب بیشترین واریانس متغیر وابسته را تبیین کرده¬اند، در مدل باقی مانده¬اند و بقیه متغیرها از معادله خارج شده¬اند. این متغیرها در مجموع توانسته¬اند 72 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین نمایند.

جمعیت و جرم: بررسی تأثیرات تحولات جمعیتی بر میزان جرایم در بین سالهای 1363-1390
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  ابوذر مهدوی ملکوتی   توکل آقایار هیر

جمعیت و متغیرهای جمعیتی، به ویژه، وقتی تحولات آنها از حالت تعادلی خارج شده باشد، میتوانند در گرایش افراد به انحرافات اجتماعی تأثیرگذار باشد. با توجه به اینکه ایران مانند بیشتر کشورهای درحال توسعه روند تحولات جمعیتی را با شتاب بالایی تجربه کرده است، توجه به این امر در برنامهریزیها و سیاستهای جمعیتی مفید خواهد بود. هدف کلی این پژوهش، شناخت و تبیین تأثیر تحولات جمعیتی بر میزان جرایم در فاصله سالهای 1363 تا 1390 است. رویکرد این تحقیق توصیفی و تحلیلی بوده و با استفاده از روش تحلیل ثانویه و مدلهای سریزمانی در سطح کلان (کل کشور) انجام شده است. دادههای مورد نیاز این تحقیق از دادههای سریهای زمانی مرکز آمار ایران گرفته شده است. در تحلیل نهایی مدل arima (0 1 2) به عنوان مدل نهایی انتخاب و روابط موجود مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که تحولات هر یک از متغیرهای جمعیتی، شامل میزان شهرنشینی (با ضریب 8/13)، تراکم جمعیت (با ضریب7/14)، رشد متوسط سالانه جمعیت، (با ضریب 9/27)، نرخ مهاجرت خام (با ضریب 1/82)، و نرخ بیکاری (با ضریب 8/1) میزان جرایم کل را افزایش داده¬اند. همچنین تعداد مطلق جمعیت 15 تا 64 ساله، ارتباط معنادار، اما معکوسی با جرایم کل داشته است. یعنی با افزایش تعداد مطلق جمعیت 15 تا 64 ساله، پس از کنترل اثر سایر متغیرهای باقیمانده در مدل نهایی، میزان جرایم کل با ضریب 4/1- کاهش یافته است.

بررسی رابطه بین ارزش های شوارتز و سبک زندگی مصرفی در بین شهروندان شهر تبریز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم اجتماعی 1393
  فرشته امین پور   فاطمه گلابی

سبک زندگی مصرفی در دنیای مدرن امروز، بخشی اساسی و جدایی ناپذیر در ساخت جامعه و معیاری برای نشان دادن هویت ها، پایگاه اجتماعی، اعمال و افکار افراد گردیده است. در این تحقیق سبک زندگی مصرفی در سه بعد سبک زندگی مصرفی ارتباطی، انفعالی و ابداعی بررسی گشته است. در حیطه سبک زندگی مصرفی مجموعه وسیعی از مسائل دخیل می باشند که یکی از مهم ترین آن ها ارزش هایی است که فرد آن ها را به عنوان خط مشی زندگی خویش قرار می دهد. از این رو زمانی که به مسئله سبک زندگی مصرفی می نگریم در واقع به معنای ضمنی آن که معادل فردیت، بیان خویشتن و خودآگاهی است اشاره کرده و آن را منعکس کننده نگرش ها و ارزش های یک فرد یا گروه می دانیم. در این تحقیق در بررسی ارزش، از ارزش های شوارتز استفاده گشته است. این پژوهش از نوع توصیفی- مقطعی بود. روش تحقیق پیمایشی و ابزار اندازه گیری مورد استفاده نیز پرسشنامه و جامعه آماری شامل تمامی افراد بالای 15 سال شهر تبریز بود که از این تعداد 437 نفر بر اساس فرمول کوکران و به شیوه نمونه گیری خوشه¬ای چند مرحله¬ای انتخاب گشته¬اند. روش آماری مورد استفاده شامل آزمون t، تحلیل واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره بود. برای تحلیل داده¬ها از نرم¬افزار spss استفاده شده است. در مجموع، نتایج به دست آمده نشان می¬دهد در بین ابعاد سبک زندگی مصرفی، نمره میانگین سبک زندگی مصرفی ارتباطی در بیشترین حد و نمره میانگین سبک زندگی مصرفی ابداعی در کمترین حد است. بر اساس رگرسیون چند متغیره انجام شده، می توان گفت در سبک زندگی مصرفی ارتباطی به ترتیب تاثیرات متغیرهای قدرت گرایی، همنوایی، سن و لذت گرایی معنی دار می باشند و در مجموع متغیرهای مذکور 16 درصد از تغییرات مربوط به سبک زندگی مصرفی ارتباطی را تبیین می¬کنند. همچنین بر اساس رگرسیون چند متغیره انجام شده در سبک زندگی مصرفی انفعالی می توان گفت به ترتیب تاثیرات متغیرهای قدرت گرایی، سن، همنوایی و پایگاه اقتصادی-اجتماعی معنی دار می باشند و در مجموع متغیرهای مذکور 14 درصد از تغییرات مربوط به سبک زندگی مصرفی انفعالی را تبیین می¬کنند. در نهایت بر اساس رگرسیون چند متغیره انجام شده در سبک زندگی مصرفی ابداعی می توان گفت به ترتیب تاثیرات متغیرهای موفقیت و خوداتکایی معنی دار می باشد و متغیرهای مذکور 07/0 درصد از تغییرات مربوط به سبک زندگی مصرفی ابداعی را تبیین می¬کنند.

بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با رفتارهای تغذیه ای بین نسلی (مورد مطالعه: شهروندان بالای 15 سال شهر تبریز)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم اجتماعی 1393
  مرضیه ساعی   فاطمه گلابی

اثر مستقیم تغذیه بر تندرستی انسان از دیرباز، شناخته شده است. افراد انسانی از قرن¬ها قبل طی تجربه¬های مختلف پی به روش صحیح تغذیه برده و درطی هزاران سال تغذیه نموده و رشد کرده¬اند. رفتارهای تغذیه¬ای، مجموعه ای است از آداب و رسوم، عقاید و افکار و عرف ملت¬ها در زمینه¬های متعدد از قبیل طبخ و نگهداری مواد غذایی، انتخاب نوع غذاها، نحوه توزیع آنها در گروه های سنی و تمایلات از نظر علاقه¬مندی یا عدم علاقه¬مندی به انواع خوراکی¬ها .رفتارهای¬تغذیه¬ای یا الگوهای غذایی در فرهنگ¬ها، نژادها، جنس¬ها و مناطق جغرافیایی مختلف با هم متفاوتند. مطابق با تحقیقات انجام گرفته در حوزه عوامل اجتماعی موثر بر الگوهای غذایی، عوامل متعدد اجتماعی بر الگوهای غذایی موثر می¬باشند. پژوهش حاضر به منظور بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با رفتارهای تغذیه¬ای (سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، مدیریت بدن، دینداری، مصرف گرایی، میزان تماشای تبلیغات رسانه) بین نسلی به انجام رسیده است. این پژوهش از نوع توصیفی- مقطعی بود. روش تحقیق پیمایشی و ابزار اندازه گیری مورد استفاده نیز پرسشنامه و جامعه آماری شامل تمامی افراد بالای 15 سال شهر تبریز بود که از این تعداد 483 نفر بر اساس فرمول کوکران و به شیوه نمونه گیری خوشه¬ای چند مرحله¬ای انتخاب گشته¬اند. قابل ذکر است که با توجه به بین نسلی بودن مطالعه، مطالعه حاضر در بین سه نسل جوان، میانسال و بزرگسال به انجام رسیده است. روش آماری مورد استفاده شامل آزمون t، تحلیل واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره بود. برای تحلیل داده¬ها از نرم¬افزارهای spss استفاده شده است. در مجموع نتایج به دست آمده نشان می¬دهد رفتار تغذیه¬ای سه نسل جوان، میانسال و بزرگسال متفاوت می¬باشد. رفتار تغذیه¬ای نسل جوان ناسالم¬ترین و رفتار تغذیه¬ای نسل بزرگسال سالم¬ترین رفتار تغذیه¬ای می¬باشد. براساس نتایج رگرسیون چند متغیره انجام شده در نسل جوان به ترتیب تاثیرات متغیرهای مصرف¬گرایی، دینداری، سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی معنی¬دار می¬باشند و در مجموع متغیرهای مذکور 18 درصد از تغییرات متغیر وابسته (رفتار تغذیه¬ای) را تبیین می¬کنند. براساس نتایج رگرسیونی چند متغیره انجام شده در نسل میانسال نیز به ترتیب تاثیرات متغیرهای میزان تماشای تبلیغات رسانه، سرمایه اجتماعی و مصرف¬گرایی معنی دار می¬باشند و متغیرهای مذکور 43 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می¬کنند. در نهایت براساس نتایج تحلیل رگرسیونی چند متغیره انجام شده در نسل بزرگسال به ترتیب تاثیرات متغیرهای میزان تماشای تبلیغات رسانه و دینداری معنی¬دار می¬باشند و در مجموع متغیرهای مذکور 46 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می¬کنند. نتایج تحلیل مسیر به انجام رسیده نشان می¬دهد، در نسل جوان متغیر مصرف ¬گرایی (غذا) دارای بیشترین اثر کل بر روی رفتار تغذیه¬ای و متغیر سرمایه¬اجتماعی دارای کمترین اثر بر روی رفتار تغذیه¬ای می باشد. در نسل میانسال به ترتیب متغیرهای میزان تماشای تبلیغات رسانه و دینداری دارای بیشترین و کمترین اثر بر روی رفتار تغذیه¬ای می باشند. در نهایت در نسل بزرگسال نیز متغیر میزان تماشای تبلیغات رسانه دارای بیشترین تاثیر و متغیر سرمایه اقتصادی دارای کمترین تاثبر بر روی رفتار تغذیه¬ای می¬باشند.

تحولات جمعیتی و برابری جنسیتی در ایران در دوره 1335 - 90
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم اجتماعی 1393
  مهدی شفیعی زازلی   توکل آقایاری هیر

تحولات جمعیتی تأثیرات عمده ای در همه ابعاد زندگی جمعی انسان ها می گذارند و شاید در سطح تحلیل کلان، هیچ تجربه بشری را نتوان مستقل از تحولات جمعیتی فرض کرد، هر چند این تأثیرات در برخی از حوزه ها، مانند اقتصاد، راحت تر از بقیه قابل تشخیص باشد. در سطح تحلیل کلان، یکی از مسائل عمده اجتماعی که می تواند تحت تأثیر تحولات جمعیتی قرار گیرد مسائل جنسیتی و از جمله آن ها برابری جنسیتی است. با توجه به نقش و جایگاه برابری جنسیتی، هم به عنوان حقی انسانی و هم به عنوان بعد مهمی از توسعه، تحقیق حاضر به بررسی رابطه تحولات صورت گرفته تحولات جمعیت و برابری جنسیتی در ایران در دوره زمانی 1390– 1335 پرداخته است. رویکرد این تحقیق توصیفی - تحلیلی است که با استفاده از روش تحلیل ثانویه و مدل های سری زمانی در سطح ملی(کل کشور) انجام شده است. همه داده های مورد نیاز این تحقیق از داده های سری زمانی و سرشماری های عمومی نفوس و مسکن مرکز آمار ایران گرفته شده است.

شناسایی عوامل موثر بر بی تفاوتی اجتماعی در بین جوانان (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  رحیم هدایت ایوریق   مصطفی ظهیری نیا

در ادبیات جامعه شناسی غالباً از بی تفاوتی اجتماعی به عنوان پدیده ای آسیب شناختی، نوعی بیماری اجتماعی، مانعی در راه مشارکت و توسعه و از عوارض شهرنشینی در عصر مدرن یاد می شود. هر برنامه ریزی معطوف به توسعه ـ اعم از اینکه آن برنامه در سطح منطقه ای باشد یا ملی ـ بدون مشارکت فعال نیروهای تربیت شده، علمی و کارآمد مقدور نیست. هدف کلی این پژوهش، شناسایی عوامل موثر بر بی تفاوتی اجتماعی در بین جوانان است که با استفاده از روش پیمایشی در دانشگاه محقق اردبیلی با حجم نمونه آماری 369 نفر انجام گرفته است. یافته ها نشان داد؛ میان متغیرهای سن، گروه تحصیلی و پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی با بی تفاوتی اجتماعی رابطه آماری معنی دار وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد متغیرهای؛ بیگانگی اجتماعی، اثربخشی اجتماعی، محرومیت نسبی، تحلیل هزینه ـ پاداش و ادراک عدالت با بی تفاوتی اجتماعی رابطه آماری معنی دار دارند. در نتایج حاصل از تحلیل چندگانه مشخص شد که سه متغیر بیگانگی اجتماعی، تحلیل هزینه ـ پاداش و ادراک عدالت حدود 29 درصد تغییرات در بی تفاوتی اجتماعی به وسیله این سه متغیر مستقل تبیین می شود.