نام پژوهشگر: محمد زیار
آیدا شاهنیانس محمد زیار
نیکلا بوویه (1998/1929) سیاح و نویسنده قرن 20 است که از بدو کودکی متاثر از آثار نویسندگانی چون جک- لندن و زول- ورن شیفته سفر و کشف اسرار هستی میگردد. در سال 1953 با تشویق پدر به دنبال آرمان خود راهی سفر میگردد. بخشی از سفرخود را از بلگراد شروع و به افغانستان ختم میکند. سفرنامه او بر دو مضمون سفر و تخیل استوار است. با سفر دنیای تخیل خود را غنی میکند. در بلگراد شیفته موسیقی سنتی میشود. در ترکیه از سادگی مساجد و عظمت نماز مینویسد، مجذوب ندای الله اکبرش میشود. به ایران سفر میکند مجذوب مساجد و مناره های آبیش میگردد. در تبریز به حدیث نبوی الفقر الفخری اشاره میکند. مجذوب چنارهای سر بفلک کشیده تهران میشود. اصفهان را به واسطه مناره های آبی و سبزش به فیروزه و زمرد تشبیه و به آبی و زرد آسمانش تقدس میدهد، و سیاهی آسمانش را به تمثیل سیاه رنگ حضرت مریم تشبیه میکند ، به رنگ سیاهش تقدس میدهد. از مهمان نوازی شیرازیها مینویسد. به تخت جمشید میرود و اشاره به گذر عمر میکند. در کرمان از فرشهای زیبایش مینویسد. در یزد اشاره به لزوم خوش ندا بودن موذن میکند. به پاکستان میرود از مهمان نوازی بلوچ مینویسد. در افغانستان از جذبه افغان میگوید و در بلندای کوه سلیمان به عظمت خداوند اشاره میکند وبه این مهم میرسد که گرچه کوه ریشه در خاک دارد ولی سرش به آسمان است. مصداق آیه شریفه :انا الله و انا الیه راجعون. دربخش دوم اشاره به این مهم کرده ایم که تخیلات نویسنده گرایش به واقعیت دارد. خود میگوید سفر فرصتی برای اندیشیدن است: چگونه باید زندگی کنیم تا رستگار شویم؟ در انتها اشاره به این نکته میکنم که این پایان نامه رویکردمضمونی، تصویر شناسی و تطبیقی با سفرنامه نروال، لتی و لا مارتین دارد.