نام پژوهشگر: انشاءالله رحمتی
گیتی کاکوند انشاء الله رحمتی
چکیده: پایان نامه ای که در دست داریم، تلاشی است در جهت بررسی تأثیرات کتاب اثولوجیایافلوطین (منسوب به ارسطو) بر حکمت الاشراق شیخ اشراق در بحث وجودشناسی، که حاصل این تلاش تنظیم پایان نامه ای در 6 فصل است که پس از بیان کلیات ابتدا در یک فصل مستقل مفاهیم مرتبط با وجودشناسی را بررسی می نماید سپس زندگی، منابع و آثار و نگاه کلی در حکیم مورد بحث یعنی افلوطین و سهروردی را تشریح می کند و سپس به معرفی دو کتاب موردنظر و تطبیق محورهای کلی بحث وجودشناسی در آن دو می پردازد: روش کار به صورت تحقیقات کتابخانه ای انجام گرفته و درباره نتیجه به دست آمده می توان بطور خلاصه عنوان نمود که قطعاً سهروردی علاوه بر افلوطین از منابع دیگری نیز استفاده نموده است اما نمی توان منکر تأثیر اثولوجیا بر او بود هر چند شیخ اشراق کتاب اثولوجیا را از آن حکیم یونانی گمنام یا ارسطو می دانسته است و علاوه بر آن در این بررسی می توان دریافت نور حقیقت در تمامی قرون و اعصار توجه طالبان حقیقت را به خود جلب می نموده است و تفاوت و تضارب آراء آنها وابسته به شرایط مکان و زمان و حال افراد بوده و در اصل حقیقت نور واحدی است که تنها روزنه های تابش آن متفاوت است.
لیلی حیدریان انشاء الله رحمتی
فلسفه اخلاق یا فرا اخلاق یا اخلاق تحلیلی رشته ای علمی- فلسفی و نوپاست که به صورت مدون در قرن بیستم در دنیای فلسفه مطرح گردید. آنچه در این علم بررسی می شود مسائل منطقی، معرفت شناسی و معناشناختی ای است که در مجموع، مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق را فراهم می آورند و معیارهای لازم را برای نقد اخلاق دستوری در اختیار می نهند. در یک کلام، فلسفه اخلاق، منطق اخلاق است. در فرا اخلاق نظریات متفاوتی در باب تبیین و تحلیل مفاهیم و واژه های اخلاقی وجود دارد که می توان آن را به نظریات 1- طبیعت گرا (تعریف گرا)، 2- شهودگرا (ناطبیعت گرا) و 3- ناشناخت گرا (غیرتوصیفی) تقسیم کرد. 1- طبیعت گرایی معتقد است که: اصطلاحات اخلاقی برحسب اصطلاحات غیر اخلاقی قابل تعریف است و احکام اخلاقی زیرمجموعه ای از احکام تجربی اند و برای اوصاف طبیعی محض وضع شده اند. 2- شهودگرایی معتقد است که: بعضی از اوصاف اخلاقی بدیهی، شهودی، تعریف ناپذیر و بسیط هستند، آنان معتقدند که حداقل یکی از مفاهیم اخلاقی که باید به عنوان پایه قرار بگیرد باید دارای این اوصاف باشد و تنها از راه شهود است که می توان احکام و مفاهیم اخلاقی را شناخت نه از طریق مشاهده تجربی و یا استدلال فلسفی. 3- ناشناخت گرایی معتقد است که: مفاهیم اخلاقی بی معنا و غیرقابل تعریفند. ایشان اصولاً برای مفاهیم اخلاقی، حیثیت شناختی قائل نبوده و آنها را ناظر به واقع نمی دانند و صرفاً این مفاهیم را، مفاهیمی احساسی، عاطفی و توصیه ای می پندارند که از عواطف و تمایلات و انگیزه های آدمی نشأت گرفته اند. از طرفی در سنت فلسفه اسلامی علامه طباطبایی در حوزه احکام و گزاره های اخلاقی، نظریه ای یگانه و خاص بعنوان ادراکات اعتباری مطرح نمودند. علامه طباطبایی بر این باور است که قضایای حکمت عملی، اعتباری هستند؛ به این ترتیب که موجود زنده در انجام هر فعلی غایتی را دنبال می کند، این غایت که صرفاً نوعی اعتبار است مطابقی جز در ظرف وهم ندارد. از نظر ایشان توجیه قضایای حکمت عملی نیز با توجه به این غایت اعتباری صورت می گیرد. اصولاً در حکمت عملی، بحث صدق و کذب مطرح نیست بلکه مباحث با محوریت خوب و بد (حُسن و قُبح) یا باید و نباید شکل می گیرند. در این نوشتار، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نظریه ناشناخت گرایی مورد مقایسه و بررسی قرار گرفته و قابلیت های هر یک در مقام تبیین، ثبات و جاودانگی ارزش های اخلاقی بررسی شده است.