نام پژوهشگر: میر مهرداد پیدایی
حمداله خالقیان احمد اصلی زاده
فصل یک به تبیین کلیات و طرح پژوهش پرداخته است.در این فصل، مسئله، فرضیه، هدف پژوهش، نوآوری وشرح روش کار توضیح داده می شوند.از نظریه هنری فایول در مدیریت، برای تعیین چارچوب پژوهش استفاده می شود.نمودارهای عِلّی- حلقوی که در این فصل برای نمایش مدل اولیه استفاده شده است . در فصل دوم ابتدا پیشینه و وضعیت کنونی آموزش فنی و حرفه ای در مجموعه ای از کشورها بررسی می شود. همچنین نظام آموزش فنی وحرفه ای در تهران مورد مطالعه قرار می گردد. برای این منظور، سیستم آموزش فنی و حرفه ای در ایران و سایر کشورها بررسی می شود. در فصل سوم ، روش تحقیق، شیوه جمع آوری داده ها و نمونه گیری در پایان نامه حاضر مورد بررسی قرار گرفت و پس از معرفی ابزار جمع آوری داده ها (پرسشنامه)، درخصوص نحوه طراحی سوالات و آزمون روایی و پایایی پرسشنامه توضیحاتی ذکر گردید و در نهایت با ذکر قلمرو تحقیق و محدودیت های آن به تشریح آزمون های آماری مورد نیاز جهت تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پرسشنامه پرداختیم. در فصل چهارم با توجه به دادههای گردآوری شده، به بررسی سوالات تحقیق پرداخته و دستیابی به اهداف تحقیق پرداخته شده است. در داده پردازی از مباحث استنباطی و توصیفی آماری استفاده شده است. آماره های توصیفی شامل جداول فراوانی و درصد در دو بخش جمعیت شناختی شامل جنس ، سن ، تحصیلات ، وضعیت اشتغال و سابقه خدمت و سوالات پرسشنامه مربوط به چهار بعد (متقاضیان ، افراد بامهارت ، کارفرمایان و آموزشگاههای فنی و حرفه ای) می باشد. در سطح استنباطی نیز از آزمونهای کولموگروف – اسمیرنف جهت بررسی نرمال بودن توزیع متغیرهای تحقیق و آزمون t تک نمونه ای جهت آزمون فرضیه های این پژوهش استفاده شده است. در فصل پنجم، فرضیه اصلی تحقق رابطه بین نظام آموزش فنی و حرفه ای باتقاضای کارفرمایان در شهر تهران را مورد آزمون قرار داده است که نتیجه این آزمون نیز نشان از عدم رابطه معنی داری بین متغیرهای مذکور بوده است. طبیعتاً با توجه به نتایج حاصل از آزمون فرضیات فوق و عدم وجود رابطه معنادار بین مولفه های نظام آموزش فنی و حرفه ای با تقاضای کارفرمایان چنین نتیجه ای قابل پیش بینی است. نتیجه حاصل از این فرضیه این است که نظام آموزش فنی و حرفه ای در کشور ما قادر به تامین نیازهای کارفرمایان و صاحبان صنایع نیست و این نتیجه به معنی هدر رفت منابع ملی و انسانی در نظام آموزش فنی و حرفه ای است. از یک طرف هزینه هایی که در این نظام صرف می شود به نتیجه مطلوب نمی رسد و از طرف دیگر صنایع قادر به استفاده بهینه از این نیروهای آموزش دیده نیستند. بر اساس نتایج حاصل از آزمون فرضیات تحقیق پیشنهادات زیر ارائه می گردد: 1- تدوین راهکار مناسبی جهت ارتباط صاحبان صنایع با مراکز آموزش فنی و حرفه ای 2- تغییر نوع آموزشها بر اساس میزان تقاضای متقاضیان فنی و حرفه ای و بر اساس شرایط فرهنگی جامعه. 3- افزایش کیفیت آموزشها در مدارس آموزش فنی و حرفه ای به گونه ای که نیازهای کارفرمایان و بازار را رفع نماید. 4- ارائه سیستم مدونی که به طور مداوم از صاحبان صنایع نیازسنجی به عمل آمده و بر اساس آنها مدارس فنی و حرفه ای اقدام به آموزش نمایند. 5- ارائه سیستمی که خروجی های مدارس فنی و حرفه ای را به کارفرمایان ارتباط دهد. 6- انجام مطالعات مستمر و پویایی که وضعیت تناسب بین نوع و میزان آموزش مدارس فنی و حرفه ای را به صنایع نشان دهد و سیاستگزاری ها بر اساس این مطالعات بعمل آید. پیشنهادبرای پژوهش های آینده: 1- انجام مطالعات مشابه به تفکیک نوع صنایع خاص و بررسی ارتباط مدارس فنی حرفه ای با آن صنایع 2- انجام مطالعات دقیقتر بر حسب جنسیت تا نحوه ارتباط آموزش دیدگان زن و مرد به تفکیک با صنایع تبیین گردد. 3- انجام مطالعه مشابه در شهرهای صنعتی و غیر صنعتی و مقایسه نتایج با یکدیگر 4- انجام مطالعه بر اساس نوع آموزشها و رشته آموزشی و بررسی نحوه ارتباط آنها با صنایع .