نام پژوهشگر: عباسعلی حسین خانزاده
سعیده محمدزاده ژاله حساسخواه
تحقیقات نقش تعامل زبان آموز را به عنوان یک ساختار بیرونی و یا چند بعدی بر روی عملکرد تحصیلی نشان داده است. البته، مطالعات اندکی رابطه تعامل درونی زبان آموزان با معدل کل تحصیلی را بررسی کرده اند. هدف از این تحقیق، بررسی رابطه تعامل شناختی و عاطفی با عملکرد تحصیلی زبان آموزان انگلیسی است. به این منظور، یک پرسشنامه 40-موردی شناختی و عاطفی (caeq)، طراحی و روایی سنجی (?=.91) شده، روی 312 نفر از دانشجویان زبان انگلیسی (222 زن و 90 مرد) اجرا شد. در این تحقیق جهت و توان رابطه بین تعامل درونی زبان آموزان با معدل بررسی شد. علاوه بر این، نوع تعامل به عنوان پیش بینی کننده برتر موفقیت زبان آموزان مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، تاثیر ویژگی های زبان آموزان (سن، جنس و سال تحصیلی) بر رابطه وتوان پیش بینی بررسی شد. نتایج ضریب همبستگی نشان داد که رابطه قوی منفی بین تعامل درونی و معدل کل تحصیلی وجود دارد. به عبارت دیگر, معدل کل تحصیلی بالاتر برابر با میزان کمتر تعامل شناختی و عاطفی بود. تحلیل رگرسیون، تعامل شناختی را به عنوان پیش بینی کننده اصلی موفقیت زبان آموزان نشان داد. تاثیر ویژگی های زبان آموزان بر ارتباط و پیش بینی، نیز محدود بود. یافته های این تحقیق، مفاهیمی برای مدیران و معلمان زبان انگلیسی در به کارگیری تکنیک های آموزشی خاص به منظور تقویت تعامل درونی زبان آموزان ارائه می کند. واژه های کلیدی: : تعامل شناختی , تعامل عاطفی, نتیجه عملکرد تحصیلی
مونا قنبری نوشری مهناز خسروجاوید
مطالعه کارکرد خانواده می تواند نقش بسیار مفید و مهمی را در شناسایی و حل مشکلات شخصی و اجتماعی ایفا کند. بسیاری از نابهنجاری های روانی و رفتاری، ریشه در خانواده دارد. بنابراین مسئله مهم، بهبود شرایط روانی افراد، تلاش برای ایجاد ازدواج سالم، و بهبود روابط خانوادگی است. هدف: هدف از این پژوهش بررسی و مقایسه رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و ویژگی های شخصیتی در زوجین در آستانه طلاق و زوجین عادی بود. روش: این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای و جامعه آماری آن شامل تمامی زوجین در آستانه طلاق و زوجین عادی شهر رشت در سال های 1390 و 1391 بودند. نمونه آماری شامل 320 نفر ( 80 زوج در آستانه طلاق و 80 زوج عادی) بود که در زوجین عادی از طریق نمونه گیری گلوله برفی و در زوجین در آستانه طلاق از طریق نمونه گیری تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، پرسشنامه تجدیدنظر شده نئو، پرسشنامه کنترل هیجانی، پرسشنامه ابرازگری هیجانی، و پرسشنامه دوسوگرایی در ابراز هیجان استقاده گردید. نتایج: نتایج پژوهش حاضر نشان دادند که تفاوت معناداری بین طرحواره های ناسازگار اولیه با ویژگی های شخصیتی و سبک های ابراز هیجان در زوجین عادی و زوجین در آستانه طلاق وجود دارد.
فاطمه پاکزاد ذوالپیرانی ایرج صالحی
در دو دهه گذشته پژوهش درباره شادکامی افزایش چشمگیر یافته است و محققان به بررسی شادکامی با متغیرهای گوناگون از جمله ویژگی های شخصیتی پرداخته اند . بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین شادکامی و ویژگی های شخصیتی افراد جانباز و و غیر جانباز استان گیلان صورت گرفته است . جامعه آماری این پژوهش افراد جانباز بالای 25 درصد استان گیلان که تعدادشان بالغ بر 6759 نفر بود و همچنین کلیه افراد مذکر غیر جانباز بالای 30 سال استان گیلان تشکیل می دادند . که از این تعداد 730 نفر ( 365 نفر جانباز و 365 نفر غیرجانباز ) به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه شادکامی آکسفورد و پرسشنامه صفات شخصیتی نئو مورد آزمون قرار گرفتند . نتایج تحلیل همبستگی ، وجود رابطه مثبت را بین شادکامی و همه ابعاد شخصیتی نشان داد؛ بدین صورت که برون گرایی ، مقبولیت ، وظیفه شناسی و گشودگی نسبت به تجارب با شادکامی همبستگی مثبت ، و بین روان رنجورخویی با شادکامی همبستگی منفی وجود داشت . همچنین تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که پنج بعد شخصیت ، 25 درصد از تغییرات نمره شادکامی را پیش بینی می کنند . نتایج همچنین نشان داد که سطح شادکامی افراد غیرجانباز بیشتر از افراد جانباز است . همچنین مقایسه ویژگی های شخصیت در دو گروه نشان داد که میزان برونگرایی در افراد غیر جانباز بالاتر از افراد جانباز و نمره روان رنجورخویی برعکس در افراد جانباز بالاتر از افراد غیر جانباز بوده است اما در سایر ابعاد شخصیت تفاوت معناداری بین دوگروه مشاهده نشد . همچنین نتایج تحلیل واریانس یک طرفه برای تفاوت بین شادکامی و ابعاد شخصیت در وضعیت های اقتصادی نشان داد که بین گروههای مورد مطالعه در میزان شادکامی و ابعاد شخصیتی تفاوت معنی داری وجود داشته اما بین شادکامی و ابعاد شخصیت بر حسب نوع جانبازی تفاوت معناداری مشاهده نشد . بنابراین به نظر می رسد جانبازی می تواند در احساس شادکامی و ویژگی های شخصیتی تاثیرگذار باشد . پس ضروری است با ایجاد امکانات تفریحی و رفاهی مناسب ، میزان شادکامی این قشر از جامعه را افزایش داد .
مینا نظری کمال مهناز خسروجاوید
اختلال عروق کرونری قلب، بیماری است که عوامل زیادی موجب شکل گیری یا تشدید آن در افراد می شود؛ از جمله این عوامل کامل گرایی،اهمال کاری و سبک مقابله ای است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه کامل گرایی، اهمال کاری و سبکهای مقابله ای در افراد مبتلا به اختلال عروق کرونری قلب و افراد سالم است. این پژوهش یک مطالعه علی مقایسه ای می باشد. در این پژوهش 107 نفر از بیماران مبتلا به اختلال عروق کرونری قلب مراجعه کننده به بیمارستان فیروزگر شهر تهران و سه مطب خصوصی قلب و عروق شهر تهران که به روش نمونه گیری پیاپی انتخاب شده بودند، با 107 نفر از افراد سالم مراجعه کننده به کلینیک-دندانپزشکی، که از نظر سن، سطح تحصیلات و تاهل با گروه بیماران همتا شده بودند، مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات-پژوهش طی اجرای پرسشنامه کامل گرایی(1991)، اهمال کاری تصمیم گیری(1982) و رفتاری(1986)، سبک مقابله ای اندلر و پارکر (1994)و فرم جمعیت شناختی پژوهشگرساخته، گردآوری شد و با استفاده از آزمون های t برای گروه های مستقل، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون همزمان و گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مردان مبتلا به اختلال عروق کرونری قلب درمقایسه با افراد سالم، درسه بعد کامل گرایی خودمدار،دیگرمدار وجامعه مدار بیش از افراد سالم واجد ویژگی های کامل گرایی بودند و کامل گرایی دیگرمدار می تواند اهمال کاری تصمیم گیری را پیش بینی کند. همچنین هردوخرده مقیاس اهمال کاری تصمیم گیری و رفتاری، در بیماران بیشتر از افراد سالم است و مبتلایان به بیماری عروق کرونری قلب بیشتر از سبک مقابله ای هیجان مدار و اجتناب مدار استفاده می کنند و سبک مقابله ای مسئله مدار در افراد سالم بیشتر از افراد بیمار است. در گروه بیماران، اثر بعد خودمحور کامل گرایی بر سبک مقابله ایی مسئله مدار و هیجان مدار به ترتیب منفی و مثبت بوده و در سطح 007/0 و 001/0 معنادار می باشد. در گروه افراد سالم رابطه اهمال کاری تصمیم گیری با کامل گرایی دیگرمدار منفی و در سطح 05/0 معنی دار است. پژوهش حاضر نشان می دهد کامل گرایی، اهمال کاری و سبک های مقابله ای هیجان مدار و اجتناب مدار می تواند زمینه شکل گیری بیماری عروق کرونری قلب را فراهم سازد. درحقیقت، نتایج این پژوهش ضمن دارا بودن تلویحات ضمنی مهم درباره تفاوت میزان کامل گرایی، اهمال کاری و سبک های مقابله ای بین بیماران مبتلابه اختلال عروق کرونری قلب و افراد سالم، می توان از آن درتعدیل و یا درمان بالینی متغیرهای مورد پژوهش استفاده کرد. علاوه براین براساس یافته های پژوهش حاضرپیشنهاد می شود پژوهش های گسترده تری در راستای ارزیابی با جزییات بیشتر درمورد این تفاوت های روان شناختی بین دو گروه انجام گیرد.
زهرا کلارستاقی عباسعلی حسین خانزاده
از آن جایی که محیط آموزشی یادگیرندگان با نیاز ویژه باید دارای کمترین محدودیت باشد آموزش از طریق تلفن همراه می تواند مفید یاشد، زیرا در هر زمان و مکانی امکان دسترسی به مواد یادگیری وجود دارد و محدودیت نظام های آموزش سنتی را ندارد. این پژوهش، با هدف مقایسه تأثیر آموزش از طریق تلفن همراه و آموزش سنتی بر میزان انگیزه پیشرفت و یادگیری دانش آموزان با آسیب شنوایی انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان با آسیب شنوایی مقطع دبیرستان در شهرستان آمل در سال تحصیلی 92- 1391 بوده است که 20 نفر از آنها از طریق نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شده اند. برای آموزش گروه نمونه از بسته آموزشی طبقه بندی حیوانات استفاده شده که به صورت کتاب الکترونیک و فیلم آموزشی روی تلفن همراه گروه آزمایشی نصب شد. گروه کنترل نیز برنامه آموزشی را به صورت آموزش سنتی در 8 جلسه دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انگیزه پیشرفت هرمنس و یادگیری استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل کواریانس تک متغیری تفاوت معناداری را بین انگیزه پیشرفت و یادگیری دو گروه نشان نداده است. بنابراین آموزش از طریق تلفن همراه به اندازه آموزش سنتی می تواند در انگیزه پیشرفت و یادگیری دانش آموزان با آسیب شنوایی موثر باشد ولی باید بسترسازی های لازم در این ارتباط صورت گیرد.
مرضیه عباسی مهناز خسروجاوید
از آن جایی که ناتوانی های یادگیری گستره ای بسیار وسیع تر از مشکلات تحصیلی را در بر می گیرد و فهم کامل آن نیازمند توجه به حوزه های اجتماعی ، عاطفی و رفتاری زندگی کودک است. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش خود مهارگری بر میزان سازش یافتگی در دانش آموزان با ناتوانی یادگیری انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر از میان دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری در مقطع سوم تا پنجم دبستان در شهر اصفهان که در سال تحصیلی 92- 1391 مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شدند. نمونه شامل18 دانش آموز بود که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور در تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. گروه آزمایش برنامه آموزش خود مهارگری را طی 8 جلسه دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سازش یافتگی دانش آموزان (سینها و سینگ،1993) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل کواریانس تک متغیری تفاوت معناداری را بین گروه آزمایش و گواه نشان داده است. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری با توجه به میزان 42.47f= و سطح معنی داری0.0001 p= در سازش یافتگی اجتماعی و همچنین 77.02 f= و سطح معنی داری0.0001 p= در سازش یافتگی هیجانی نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در سازش یافتگی اجتماعی و هیجانی تفاوت معنی داری وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که درواقع توانایی و برخودار بودن از مهارت بازداری و مهار هیجان های خود می-تواند به دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در کنار آمدن با موقعیت های هیجانی در زندگی روزانه کمک کند و منجر به بهبود عملکرد اجتماعی و سازش یافتگی آنها در محیط مدرسه و خانواده شود. کلید واژه ها: خود مهارگری، سازش یافتگی اجتماعی و هیجانی، ناتوانی های یادگیری.
منیره حامدی فرد مهناز خسروجاوید
پژوهش حاضر به منظور اثر بخشی آموزش مهارت های حل مسئله اجتماعی بر مهارت های اجتماعی و مشکلات بین فردی در دانش آموزان دختر دبیرستانی تیز هوش شهر قزوین در سال تحصیلی 92-1391انجام شد. طرح پژوهش شبه آزمایشی است که عبارت از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل که با اعمال متغیر مستقل مهارت های حل مسئله اجتماعی بر گروه آزمایشی با یک پس آزمون بر هر دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانش آموزان دختر دبیرستانی تیزهوش شهر قزوین می باشدکه از بین پایه های اول تا پیش دانشگاهی، پایه دوم به (تعداد 142نفر) به طورتصادفی انتخاب شد. با استفاده از پرسشنامه مهارت های اجتماعی ماتسون (1983) و پرسشنامه مشکلات بین فردی اشتراوس و کوردی و هروویتز(2000) پس از غربال گری 24 نفر از دانش آموزانی که کمترین نمره درمهارت های اجتماعی و بیشترین نمره در مشکلات بین فردی را کسب نمودند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 12 نفره آزمایش و کنترل جایدهی شدند. برنامه آموزش طی 5 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای یک بار برای گروه آزمایش انجام شد. پس از اتمام برنامه آموزشی، پس آزمون برای هر دو گروه اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله اجتماعی، افزایش مهارت های اجتماعی (p ?0/01 ) و کاهش مشکلات بین فردی ( p ?0/01)را موجب شد. جهت تبیین نتیجه فوق می توان گفت مهارت های اجتماعی تحت تاثیر تعامل های اجتماعی افراد است به گونه ای که تقویت آنها رشد مهارت های اجتماعی و کاهش رفتارهای منفی را در پی دارد. به عبارت دیگراز یک سو بیان منطقی افکار و احساسات، کاهش تنش و بهبود ارتباط بین فردی و از سوی دیگر ملاحظه حقوق دیگران و گرفتن حق خود و در نهایت افزایش توان مقابله با سلطه گری و انتقام جویی را موجب می شود . کلید واژه ها: مهارت های حل مسئله اجتماعی، مهارت های اجتماعی، مشکلات بین فردی،دانش آموزان تیزهوش.
ناهید ندایی عباسعلی حسین خانزاده
بیماری بازگشت اسید معده به مری مشکل گوارشی شایعی است که باعث کاهش کیفیت زندگی افراد مبتلا می گردد. عوامل روانشناختی از جمله استرس می توانند بر این بیماری تأثیر بگذارند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی آموزش مدیریت استرس بر نشانه ها و کیفیت زندگی در افراد مبتلا به بیماری بازگشت اسید معده به مری انجام شد. در این مطالعه مداخله ای که از نوع شبه آزمایشی و با گروه کنترل بود، 16 بیمار زن مبتلا به بیماری بازگشت اسید معده به مری تأییدشده از سوی پزشک فوق تخصص گوارش که تحت درمان دارویی قرار داشتند، به صورت در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. هر دو گروه به مقیاس ارزیابی نشانه بیماری بازگشت اسید معده به مری و پرسشنامه کیفیت زندگی در بیماری بازگشت اسید معده به مری در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون، پاسخ دادند. در فاصله این دو مرحله، برنامه مدیریت استرس شناختی-رفتاری در 8 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد ولی گروه کنترل، چنین مداخله ای دریافت نکرد. داده های حاصل به وسیله شاخص های فراوانی، میانگین، و انحراف استاندارد توصیف شده و با استفاده از آزمون های t دو نمونه مستقل، t نمونههای جفتشده، و تحلیل کوواریانس یک ر اهه تحلیل گردید. نتایج نشان دادند که آموزش مدیریت استرس، ابعاد فراوانی هر یک از نشانه های بیماری (02/0 = t) و ناراحتی یا کسالت مربوط به هر نشانه بیماری (01/0 = p) افراد گروه آزمایش را کاهش داده اما بر تعداد نشانه های بیماری آنها تأثیری نداشته است. همچنین، برنامه آموزشی به طور کلی باعث افزایش کیفیت زندگی (04/0 = p) و ابعاد زندگی روزمره (01/0 = p)، روابط (04/0 = p)، و کیفیت زندگی (02/0 = p) افراد گروه آزمایش شده ولی بر ابعاد وضعیت روحی، نگرانی ها و دغدغه ها، خواب و غذا، تأثیر معنا داری نداشته است. بنابراین، می توان گفت آموزش مدیریت استرس گروهی می تواند نشانه های بیماری بازگشت اسید معده به مری را کاهش داده و کیفیت زندگی افراد مبتلا به این بیماری را افزایش دهد.
داوود آموسنی عباسعلی حسین خانزاده
مقدمه: خودمهارگری به عنوان توانایی پیروی از درخواست ، تعدیل رفتار مطابق با موقعیت، به تاخیر انداختن ارضای یک خواسته یا یک کار و به طور کلی رفتار در چارچوب قابل قبول اجتماعی، بدون مداخله و هدایت مستقیم فردی دیگر تعریف شده است. هدف: هدف از انجام پژوهش، بررسی تأثیر آموزش خودمهارگری بر روی کاهش میزان پرخاشگری و افزایش میزان مهارت های اجتماعی دانش آموزان دوره راهنمایی تحصیلی بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت از تمامی دانش آموزان پسر دوره راهنمایی در سال تحصیلی92 - 1391 بود. تعداد 20 نفر از این دانش آموزان که بیشترین میزان پرخاشگری و کمترین میزان مهارت های اجتماعی را داشته اند به تصادف انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه 10 نفره آزمایش و کنترل جایدهی شدند. سپس برای گروه آزمایش، به مدت یک ماه و هر هفته 3 جلسه، خودمهارگری، آموزش داده شد. نتایج به دست آمده از پس-آزمون با روش تحلیل کوواریانس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج به دست آمده نشان داد که پس از مرحله آموزش خودمهارگری، دانش آموزان در گروه آزمایش، در تمامی چهار خرده مقیاس پرسشنامه پرخاشگری (خشم ، پرخاشگری بدنی و کلامی ، رنجش ، بدگمانی) نمره ای پایین تر از پیش آزمون به دست آوردند؛ به این معنی که نمره پرخاشگری آنها، کاهش قابل ملاحظه ای یافت و همچنین در تمامی خرده مقیاس های پرسشنامه مهارت های اجتماعی (مهارت های اجتماعی مناسب، جسارت نامناسب، تکانشی عمل کردن، اطمینان زیاد به خود، حسادت) نمرات به مراتب بالاتری در پس آزمون به دست آوردند. تحلیل کوواریانس نیز نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ میزان پرخاشگری و مهارت های اجتماعی تفاوت معنی داری وجود دارد که حاکی از تأثیر برنامه آموزش خودمهارگری در این دانش آموزان است. بحث: به همین سبب پیشنهاد می شود تا مسوولان آموزش و پرورش نسبت به تهیه بسته آموزشی و آموزش خودمهارگری، در برنامه های رسمی و غیررسمی مدارس اقدام کنند.
زهره آهنگر قربانی عباسعلی حسین خانزاده
نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که کنش های اجرایی نقش مهمی در یادگیری دانش آموزان نارساخوان در مدرسه دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش کنش های اجرایی بر مهارت های اجتماعی و اختلال های رفتاری در دانش آموزان نارساخوان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی و با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل همه دانش آموزان نارساخوان در پایه دوم و سوم شهرستان عباس آباد استان مازندران در طی سال تحصیلی 92- 1391 می باشد، که 20 نفر از این آنها به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند، آموزش کنش های اجرایی طی 10 جلسه به مدت 1 ماه به گروه آزمایش ارائه شد، در حالی که گروه کنترل هیچ آموزش خاصی را دریافت نکردند. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه اختلال های رفتاری آخنباخ (1991) و مهارت های اجتماعی گرشام ( 1999) مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر اختلال های رفتاری و مهارت های اجتماعی وجود دارد. بدین معنا که آموزش کنش های اجرایی توانسته است میزان اختلال های رفتاری را در دانش آموزان نارساخوان کاهش و مهارت های اجتماعی آنها را افزایش دهد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که در آموزش و درمان دانش آموزان نارساخوان، تقویت کنش های اجرایی باید به عنوان یکی از محورهای اصلی مورد توجه متخصصان و مربیان قرار گیرد.
زهرا همتی ایرج شاکری نیا
در پژوهش حاضر به مقایسه دو گروه نوجوان عادی و بزهکار پرداخته شد در این راستا نمونه عادی را از بین دبیرستانهای شهر رشت که به صورت خوشه ای انتخاب شدندانتخاب نمودیم و گروه بزهکار را از سازمان زندانهای شهر رشت به صورت نمونه در دسترس انتخاب نمودیم سپس پرسشنامه سبکهای دلبستگی و ویژگی های شخصیتی و هوش هیجانی در بین دو گروه توزیع شد و در نهایت داده ها از طریق تحلیل واریانس چند راهه تحلیل شد که نشان داد بین دو گروه بزهکار و عادی در سه متغیر ذکر ده تفاوت معناداری وجود دارد.گروه عادی سبک دلبستگی ایمن بالا و هوش هیجانی بالایی را در مقایسه با گروه بزهکار داشتند و ویژگی های روان رنجوری در آنان کمتر بود
منصوره سلامت موسی کافی
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش بازی درمانی شناختی رفتاری بر افزایش توجه، حافظه و مهارت های اجتماعی کودکان با ناتوانی یادگیری املاء بود. روش پژوهش حاضر آزمایشی (پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه-ی آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان پایه سوم مقطع ابتدایی شهرستان دهاقان (اصفهان) بودند. بدین منظور 40 دانش آموز مبتلا به ناتوانی یادگیری املاء، به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آموزش بازی درمانی و کنترل قرار گرفتند. شرکت-کنندگان در گروه آزمایش به مدت 8 جلسه (90 دقیقه ای) تحت آموزش بازی درمانی شناختی رفتاری قرار گرفتند. ابزارهای این پژوهش عبارت بودند از، آزمون تشخیص ناتوانی یادگیری املاء(کوسنج و همکاران، 1391)، آزمون هوش وکسلر ویرایش چهارم، پرسشنامه تشخیصی اختلال نقص توجه(سهرابی و همکاران، 1389)، شاخص اختلال نقص توجه جردن و مقیاس مهارت های اجتماعی گرشام الیوت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس و 18 spss-استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد(01/0 p<)، و با توجه به جدول میانگین ها، میانگین نمرات حافظه، توجه و مهارت های اجتماعی در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل افزایش یافته است. بر اساس نتایج، بازی درمانی شناختی رفتاری بر بهبود و توانبخشی توجه، حافظه و مهارت های اجتماعی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری املاء اثر بخش است و تلویحات مهمی در توجه به درمان های مبتنی بر بازی درمانی در کاهش مشکلات دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری دارد.
طوبی قلی پور ایرج صالحی
سطوح بالای استرس و اضطراب در دوران بارداری به طور آشکاری با پیامدهای منفی در زمینه سلامت مادر و نوزاد در ارتباط است و دعا درمانی، یکی از روش های درمان کل نگر است که اثر بخشی آن در مورد بیماریهای مختلف روانی و جسمی پذیرفته شده است بنابراین پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثر بخشی خواندن دعا بر کاهش استرس و اضطراب زنان باردار انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بوده و با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی زنان باردار واقع در شهرستان رودسر در سال 1392 بوده است که 20 نفر از زنان بارداری که جهت مراقبت های پیش از زایمان به مراکز بهداشتی درمانی و مطب متخصصان زنان و زایمان مراجعه کرده بودند و شرایط ورود به پژوهش را داشتند از طریق نمونه¬گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شده¬اند. برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه اضطراب حاملگی(وندنبرگ، 1989) و استرس ادراک شده(کوهن و همکاران، 1983) استفاده شد و به گروه آزمایش خواندن دعای توسل به مدت 2 بار در هفته و به مدت 8 جلسه داده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون tمستقل وآزمون t نمونه های جفت شده و همچنین روش تحلیل کوواریانس یک راهه و چند متغیره و با استفاده از نرم افزار spss انجام گرفت. قبل از مداخله، از نظر آماری اختلاف معناداری در دو گروه نشان داده نشد. پس از اجرای مداخله، تفاوت معناداری در دو گروه مشاهده شد. نتایج تحقیق نشان داد که خواندن دعا باعث کاهش استرس و مؤلفه های آن و اضطراب و مؤلفه های آن در زنان باردار می شود. بنابراین نتیجه می گیریم که خواندن دعا در وضعیت روان شناختی زنان باردار تأثیر مثبت دارد.
زهرا سید نوری سید موسی کافی
اهمیت مهارت¬های اجتماعی به عنوان پایه و اساس جامعه¬پذیری در پژوهش¬های مختلف مطرح شده است. بنابراین پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت¬های اجتماعی بر حرمت خود و خودپنداشت دانش¬آموزان نارساخوان انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش¬آموزان نارساخوان پایه سوم و چهارم ابتدایی شهر رشت بود که از این میان24 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور مساوی به دو گروه آزمایش و کنترل به شیوه تصادفی تقسیم شدند. مطالعه حاضر، تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. برای جمع¬آوری داده¬ها از آزمون نارساخوانی کرمی نوری و مرادی (1387)، مقیاس هوشی وکسلر کودکان(1974)، مقیاس حرمت¬خود کوپر اسمیت (1967) و آزمون خودپنداشت بک (1987) استفاده شد. برنامه آموزش مهارت¬های اجتماعی در طول هشت جلسه به مدت دو ماه بر روی گروه آزمایش اجرا شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش مهارت¬های اجتماعی بر بهبود تمام مولفه¬های حرمت خود و تمام مولفه¬های خودپنداشت به جزء مولفه اخلاقی دانش¬آموزان نارساخوان به طور معناداری موثر بوده است. این نتایج، استلزام های بالینی مهمی در زمینه پیشگیری و بهبود حرمت¬خود و خودپنداشت دانش¬آموزان نارساخوان دارد.
مهسا مجلل ولی الله موسوی
در سال های اخیر، روابط بین فردی نسبت به اعصار اولیه بسیار پیچیده تر شده است و عده رو به افزایشی از انزوا و تنهایی رنج می برند. انتظار می رود طرحواره های ناسازگار اولیه، به عنوان یکی از متغیرهای مهم شناختی، آثار عمیقی بر روابط و مشکلات بین فردی اشخاص داشته باشند. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط طرحواره های ناسازگار اولیه و مشکلات بین فردی در زنان دانشجوی مجرد و متأهل بین 30 تا 40 سال، و مقایسه این دو گروه از نظر وجود طرحواره های ناسازگار اولیه و مشکلات بین فردی بود. گروه نمونه، شامل 150 دانشجوی زن (84 دانشجوی مجرد و 66 دانشجوی متأهل) بین 30 تا 40 سال بود که به روش نمونه گیری هدفمند، از میان تمامی زنان دانشجوی مجرد و متأهل بین 30 تا 40 سال دانشگاه های آزاد، سراسری، و پیام نور شهر رشت انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای مورد بررسی، پرسشنامه طرحواره یانگ (1995) و مقیاس مشکلات بین فردی هرویتز (2000) به کار برده شد. جهت تحلیل داده ها نیز از آزمون های همبستگی و رگرسیون چند متغیره و آزمون تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده وجود همبستگی مثبت معنادار میان تمام حیطه های طرحواره های ناسازگار اولیه و ابعاد گوناگون مشکلات بین فردی بود. همچنین، یافته ها حاکی از توان پیش بینی این مشکلات توسط طرحواره های ناسازگار اولیه بودند. به علاوه، نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده عدم تفاوت معنادار دو گروه زنان مجرد و متأهل از نظر وجود طرحوارهای ناسازگار اولیه و مشکلات بین فردی بود.
مهدی آقاجان عباسعلی حسین خانزاده
خانواده مهمترین نهاد اجتماعی در جوامع انسانی بوده و از نظر تکوین شخصیت و پرورش آن در فرزندان و سازگاری فرد با جامعه آثار وسیعی دارد. این پژوهش، با هدف بررسی رابطه سبک های تربیتی ادراک شده و حمایت اجتماعی خانواده و دوستان با رفتارهای پرخطر در دانشجویان دانشگاه لرستان انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانشجویان 18 تا 24 سال مشغول به تحصیل دانشگاه لرستان در سال تحصیلی 92-93 بوده است که 200 نفر از آنها از طریق نمونه گیری خوشه ای چندمرحله¬ای به عنوان نمونه انتخاب شده¬اند، برای جمع¬آوری داده¬ها از مقیاس ادراک ازوالدین (گرولینک و همکاران، 1997)، پرسشنامه حمایت اجتماعی خانواده و دوستان (پروسنیدانو وهلر، 1983) و پرسشنامه رفتارهای پرخطر (نسخه 2007) استفاده شده است. داده¬های پژوهش با نرم افزار spss21 تحلیل شده است. نتایج نشان داد بین سبک های تربیتی والدین و رفتارهای پرخطر دانشجویان رابطه معناداری وجود داردکه متغیرهای سبک تربیتی ادراک شده درگیری مادر، حمایت مادر، گرمی مادر و گرمی پدر 38/0 از واریانس رفتارهای پرخطر را پیش بینی می کنند. متغیرهای درگیری پدر و حمایت پدر نقش تبیینی ندارند. با توجه به نقش سبک والدینی و نقش حمایتی که خانواده درآموزش فرزندان و همچنین نقش دوستان در شکل دهی رفتار، بنابراین تجهیز و آموزش خانواده و توجه به تأثیر دوستان می¬تواند از بروز رفتارهای پرخطر پیشگیری کند. واژه¬های کلیدی: سبک های تربیتی ادراک شده، حمایت اجتماعی، رفتارهای پرخطر، دانشجویان
اعظم رستم پور عباسعلی حسین خانزاده
امروزه مسائل زیادی زنان باردار را در معرض اضطراب و ناراحتی قرار می دهد. با وجود پیشرفت های پزشکی، بخش قابل ملاحظه ای از پیامدهای منفی بارداری ممکن است به دلیل آگاهی کم و نگرش های نادرست باشد. بدین منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش های دوران بارداری به شیوه شناختی-رفتاری بر آگاهی، نگرش و اضطراب بارداری زنان نخست-زاانجامگرفت. طرحپژوهشحاضر،نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمونباگروهکنترلبود. جامعهموردبررسی، کلیه مادران باردار نخست زای مراجعه کنندهبهبیمارستان عسلیان شهرخرم آباد،دربهمن ماه سال 1393 بود. از این میان تعداد 24 نفر بر اساس شرایط ورود به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایدهی شدند. برای گروه آزمایش، درمان شناختی-رفتاری در 12 جلسه 45 دقیقه ای اعمال شد، در حالیکهگروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. داده-های پژوهش با کمک پرسشنامه آگاهی و نگرش صالحیان (1386) و پرسشنامه اضطراب بارداری وندنبرگ (1989) جمع-آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده هاازتحلیلکوواریانس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمرات اضطراب بارداری در گروه آزمایش در مرحله پس آزموننسبتبهپیش آزمون و گروه کنترل، کاهش معناداری داشته است. همچنین میانگین نمرات آگاهی نسبت به نوع زایمان در گروه آزمایش در مرحله پس آزموننسبتبهپیش آزمون و گروه کنترل، افزایش معناداری داشته است. همچنینیافته ها نشان داد که نمرات نگرش در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس آزمون تغییر معناداری داشته است. بر اساس نتایج به دست آمده، آموزش های دوران بارداری به شیوه شناختی-رفتاری در افزایش آگاهی نسبت به روش-های زایمانی و بهبود نگرش نسبت به زایمان طبیعی و به دنبال آن کاهش اضطراب مادران باردار اثربخش است. ایجاد امکانات و ترویج روش های مختلف زایمان کم دردوآموزشکارکنانبرای انجام زایمان طبیعی مورد انتظار است.
راضیه پیرغیب ایرج شاکری نیا
مطالعه روابط والدین و فرزندان یکی از بحث های مهم روانشناسی را تشکیل می دهد. سبک های فرزندپروری یکی از مباحث مهم در این حوزه است که حضور کودکان کم توان ذهنی در این راستا می تواند بر هر یک از سبک های فرزندپروری و روابط اعضای خانواده و رضایت از زندگی تاثیر متفاوتی بگذارد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر مقایسه سبک های فرزندپروری، جو عاطفی و رضایت از زندگی در خانواده های واجد کودکان کم توان ذهنی خفیف و خانواده های کودکان فاقد اختلال می باشد. با توجه به ماهیت و اهداف تحقیق، برای انجام پژوهش حاضر از روش پژوهشی علی- مقایسه ای استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را خانواده های واجد کودکان کم توانی ذهنی خفیف و خانواده های کودکان فاقد اختلال با رده سنی 8 تا 15 سال ساکن شهر اصفهان در سال 1393-1392 تشکیل می دهند. حجم نمونه برابر 200 نفر است که برای انتخاب خانواده های کودکان کم توان ذهنی از نمونه گیری تصافی خوشه ای و برای انتخاب خانواده های کودکان فاقد اختلال از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. جهت انجام پژوهش پرسشنامه های سبک های فرزندپروری، جو عاطفی و رضایت از زندگی اجرا گردید و سپس از طریق آزمون تحلیل واریانس چند متغیری و آزمون تی دو گروه مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد، روش های مقایسه ای سبک ﺗﺮﺑﯿﺘـﯽ مقتدرانه در خانواده های وﺍﺟـﺪ فرزند کم ﺗﻮﺍن ذﻫﻨﯽ ﺧﻔﯿﻒ در مقایسه با خانواده های کودکان فاقد اختلال کمتر است. سبک ﺗﺮﺑﯿﺘـﯽ ﻣﺴـﺘﺒﺪﺍﻧﻪ در خانواده های وﺍﺟـﺪ فرزند کم ﺗﻮﺍن ذﻫﻨﯽ ﺧﻔﯿﻒ در مقایسه با خانواده های دارای فرزند فاقد اختلال کمتر است و تفاوت بین سبک ﺗﺮﺑﯿﺘـﯽ سهل گیرانه در خانواده واجد فرزندکم توان ذهنی خفیف و خانواده های کودکان فاقد اختلال معنی دار نیست. میانگین نمرات جو عاطفی در خانواده های واجد فرزند کم توان ذهنی خفیف نسبت به خانواه های کودکان فاقد اختلال کمتر است، ولی میانگین نمرات رضایت از زندگی در خانواده های واجد فرزند کم توان ذهنی خفیف نسبت به خانواده های کودکان فاقد اختلال بیشتر است. بر اساس یافته های پژوهش جو عاطفی در خانواده های واجد فرزند کم ﺗﻮﺍن ذﻫﻨﯽ ﺧﻔﯿﻒ، کمتر است و رضایت از زندگی در خانواده های واجد فرزند کم ﺗﻮﺍن ذﻫﻨﯽ ﺧﻔﯿﻒ، بیشتر است. نتایج این پژوهش مبین این نکته است که عدم استفاده از سبک فرزندپروری مقتدرانه منجر به ضعف روابط بین اعضای خانواده شده که این تحت تاثیر حضور کودک کم توان ذهنی است. همچنین نتایج این پژوهش نشان می دهد که حضور کودک کم توان ذهنی تاثیری بررضایت از زندگی در این خانواده ها نداشته است. لذا می توان با آموزش سبک تربیتی مقتدرانه برای خانواده ها ی واجد فرزند کم توان ذهنی راه های بهبود روابط بین اعضای خانواده را افزایش داد.
الهه استوی عباسعلی حسین خانزاده
اختلال اوتیسم یک اختلال عصبی- تحولی است که معمولاً در سال های اولیه زندگی ظاهر شده و در طول زندگی ادامه می یابد. از ویژگی های بارز این اختلال، مشکلات در برقراری ارتباط و تعاملات اجتماعی است. بدین ترتیب هدف از انجام پژوهش حاضر تأثیر آموزش مهارت های دوست یابی در افزایش رفتارهای اجتماعی و کاهش اختلال های رفتاری کودکان مبتلا به اوتیسم است
شقایق نصری ایرج صالحی
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش مهارت های شناختی- اجتماعی در کاهش پرخاشگری و افزایش مقبولیت اجتماعی کودکان پیش دبستانی پرداخت. این پژوهش از نوع آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش را تمامی کودکان پسر مقطع پیش دبستانی بندرانزلی در سال تحصیلی 93-92 تشکیل دادند. نمونه این پژوهش 24 نفر از کودکان پیش دبستانی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری پیش دبستانی و پرسشنامه مقبولیت اجتماعی استفاده شد و 12جلسه آموزش مهارت های شناختی- اجتماعی الگوی لاد و میز (1983) در کودکان گروه آزمایش اجرا شد. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مهارت های شناختی-اجتماعی منجر به کاهش معنادار نمره پرخاشگری کل و خرده مقیاس های آن شد و همچنین نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس افزایش معنادار مقبولیت اجتماعی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل را نشان داد. با توجه به این که کودکان پرخاشگر مقبولیت اجتماعی پایینی دارند، به نظر می رسد که اجرای برنامه مهارت های شناختی-اجتماعی با یادگیری مهارت هایی مانند همکاری و مشارکت، کمک به دیگران و رعایت نوبت در کودکان منجر به پذیرش اجتماعی و کاهش پرخاشگری در آنان می شود.
لیلا یگانه شمامی مهناز خسروجاوید
مقدمه: کودکان برای مقابله با تنش های زندگی و حفظ سلامت روانی خود به مهارت هایی نیاز دارند. آموزش مهارت های ارتباطی بستر مناسبی برای آماده سازی کودکان برای غلبه بر تنش ها فراهم می کند. مطالعه حاضر با هدف مطالعه تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی در سازش یافتگی و همدلی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی است .در این پژوهش جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه چهارم و پنجم ابتدایی شهر رودبار استان گیلان در سال تحصیلی 93-1392 بود. در مرحله غربالگری و بر اساس کسب نمره لازم در دو پرسشنامه سازش یافتگی سینها و سینگ و پرسشنامه همدلی بریانت، از میان 126 دانش آموز، تعداد 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری داده ها نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی در سازش یافتگی کل دانش آموزان به طور معنا داری موثر است .در مورد مولفه های سازش یافتگی نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری داده ها نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر مولفه های سازش یافتگی (اجتماعی ، عاطفی وتحصیلی) تفاوت معنی داری دارد. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر همدلی دانش آموزان به طور معنا داری موثر است. نتیجه گیری: با توجه به اینکه در برنامه آموزش مهارت های ارتباطی به کیفیت تعامل اجتماعی و هیجانی دانش آموزان با همسالان و محیط اطراف توجه می شود و فرصت بهره برداری از این مهارت ها در محیط های واقعی و عینی برای آنها فراهم می گردد لذا استفاده از این گونه برنامه ها در محیط های اموزشگاهی ضرورت دارد.
محمد تجدد خشکنودهانی موسی کافی
یکی از رایج ترین اختلال ها در بین کودکان و نوجوانان، اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی است. پژوهش های مختلفی نشان داده اند که در خانواده های دارای این کودکان، مشکلات گسترده ای در ارتباط بین والدین و کودکان مشاهده می شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مدیریت خشم بر بهبود روابط والد- کودک، در والدین کودکان دارای نشانه های اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه انجام شده است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل می باشد. جامعه این پژوهش را والدین تمامی دانش آموزان دارای نشانه های بیش فعالی/ نارسایی توجه در شهر تولم استان گیلان هستندکه در سال تحصیلی 93-92 در مدارس ابتدایی این منطقه مشغول به تحصیل بودند. در ابتدا با مراجعه به مدارس این شهر و با استفاده از مقیاس تجدید نظر شده کانرز، والدین کودکان دارای نشانه های اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی را شناسایی و تعداد 24 نفر از والدین، از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و از آن ها جهت شرکت در پژوهش دعوت به عمل آمد. گروه آزمایش و کنترل مقیاس رابطه مادر- کودک را قبل از شرکت در جلسات آموزشی تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش به مدت هفت جلسه تحت آموزش برنامه مدیریت خشم، که مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری بود، قرار گرفتند. جلسات هفته ای دو بار و مدت هر جلسه دو ساعت بود. هردو گروه بعد از شرکت در جلسات آموزشی دوباره مقیاس رابطه مادر- کودک را تکمیل نمودند. داده های حاصل از پیش آزمون و پس آزمون با آزمون کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش مدیریت خشم در روابط بین مادر- کودک تاثیر معنی داری دارد و باعث افزایش پذیرش کودک توسط مادر، کاهش رفتار طرد آمیز مادر نسبت به کودک و کاهش سهل گیری مادر نسبت به کودک می شود. با توجه به نقش آموزش مدیریت خشم در بهبود روابط مادر- کودک، پیشنهاد می شود که برنامه های آموزشی با رویکردهای شناختی- رفتاری در والدین کودکان دارای نشانه های اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی به کار گرفته شوند.
شعله شکوری ایرج صالحی
چکیده مقایسه توانایی خودنظم بخشی، ویژگی های شخصیتی و کارکرد خانواده دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی شعله شکوری نوجوانان سرمایه های آینده جامعه هستند. مدارس ویژه پرورش استعدادهای درخشان دارای محیط نسبتاً متفاوت با مدارس عادی می باشند تفاوت دو محیط آموزشی می تواند موجب تقویت با ایجاد ویژگی های شخصیتی متفاوت در دو گروه دانش-آموزان این مدارس شود. پژوهش حاضر برای بررسی تفاوت های اجتماعی موجود در خود نظم بخشی، ویژگی های شخصیتی و عملکرد خانواده دانش آموزان تیزهوش، دبیرستانی و هنرستانی طراحی و اجرا گردید. روش پژوهش از نوع علی مقایسه ای بوده ونمونه گیری بصورت خوشه ای چند مرحله ای انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان دختر مقطع متوسطه ناحیه یک آموزش و پرورش رشت در سال تحصیلی 93- 94بود، که به تعداد 6990 نفر بودند. نمونه آماری شامل 180نفر از دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی در سطح متوسطه بود. در این پژوهش از پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد و همکاران (1995)، پنج عاملی شخصیت (کاستا و مک کری، 1985) و پرسشنامه عملکرد خانواده (اپشتاین، بالدوین و بیشاب، 1983) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. به طور کلی نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین سه گروه دانش آموزان تیزهوش، دبیرستانی و هنرستانی در خود نظم بخشی (05/0>p)، ویژگی های شخصیت (05/0>p).، و کارکرد خانواده (05/0>p)، وجود دارد. با توجه به نتایج پژوهش به نظر می رسد که دانش آموزان دبیرستان-های تیزهوشان از نظر برخی از ابعاد خودنظم بخشی، ویژگی های شخصیتی و نیز عملکرد خانواده با دانش آموزان عادی متفاوت هستند. شرایط مطلوب محیط آموزشی و نوع برخورد خانواده می تواند در این تفاوت ها نقش داشته باشد.
حدیثه خوشحال عباسعلی حسین خانزاده
. تحلیل داده های پژوهش حاضر نشان داد که در مرحله پس آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل، از نظر میزان بهبودی در پیشرفت خواندن و انگیزش خواندن تفاوت معناداری وجود دارد. برنامه مداخلهای سبب افزایش و بهبود متغیرها در گروه آزمایش شد. بنابراین می توان چنین گفت که آموزش راهبردهای درک مطلب می تواند به عنوان یک برنامه آموزشی کارآمد در جهت حل مشکلات دانش آموزان نارساخوان، مورد استفاده قرار گیرد.
محمود اقبالی ولی الله موسوی
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل بر رضایتمندی زناشویی و سبک های فرزندپروری است. طرح این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری بوده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان بین 40-25 ساله دارای مشکلات زناشویی و صاحب فرزند بین 10-4 ساله، مراجعه کننده به مرکز مشاور? ازدواج و خانواده شهر یزد در تابستان 1393 است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، از میان مادران داوطلب که واجد شرایط تعیین شده بودند، تعداد 30 نفر از آنان که در مقیاس رضایت زناشویی نمره متوسط یا کمتر از آن گرفتند و بر اساس سبک فرزندپروری بامریند شامل هر سه سبک مقتدرانه، مستبدانه و سهل گیرانه می شدند پس از همتاسازی به طور تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش طی هشت جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش تحلیل رفتار متقابل قرار گرفت اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. کلیه آزمودنی های دو گروه به گویه های مقیاس های رضایت زناشویی انریچ و سبک فرزندپروری بامریند، قبل و بعد از مداخله روی گروه آزمایشی پاسخ دادند. همچنین در مرحله پیگیری نیز گروه آزمایش مجددا به این مقیاس ها پاسخ دادند.
سعیده خوش روش مهناز خسروجاوید
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش تنظیم هیجان بر افزایش پذیرش اجتماعی و همدلی دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی بود.روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی و از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان نارساخوان پایه سوم تاپنجم ابتدایی مرکز اختلالات یادگیری شهید یعقوبی شهررشت درسال تحصیلی94- 1393 بود.افراد نمونه در مرحله اول به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدندو بعد از پاسخ به آزمون هوشی وکسلر، آزمون تشخیصی نارساخوانی، پرسشنامه مقبولیت اجتماعی و مقیاس همدلی و کسب نمره لازم برای ورودبه تحقیق، بااستفاده ازنمونه گیری تصادفی دردوگروه آزمایشی و کنترل (15دانش آموز نفر برای هر گروه) گمارده شدند.گروه آزمایش طی10جلسه 1ساعتی، هفته ای 1 جلسه به مدت سه ماه در معرض آموزش مبتنی بر تنظیم هیجان قرار گرفتند، اما گروه کنترل چنین مداخله ای دریافت نکردند. داده های گردآوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون پذیرش اجتماعی و همدلی در گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>p).