نام پژوهشگر: حبیب میرغفوری
لیلا خوانچه مهر محمود زنجیرچی
در عصر کنونی سازمان هایی موفق ترند که ضمن کاهش هزینه های خود، توانایی واکنش سریع به تغییرات را نیز داشته باشند. در دهه های اخیر دو مفهوم نابی و چابکی مطرح شده است که به عنوان الگوهایی برای عرضه محصولات و خدمات با کیفیت، کاهش هزینه ها ، توانایی پاسخگویی موثر به مشتری، افزایش بهره وری و ... توسط سازمان ها به کار گرفته می شوند. مفهوم نابچابک رویکرد جدیدی است که در آن دو مفهوم نابی و چابکی برای یک زنجیره ی تأمین به کار می روند بدین ترتیب که با استفاده از نقطه ی تفکیک ، زنجیره ی تامین به دو قسمت تقسیم می شود، در بخش بالادست زنجیره از الگوی ناب و در بخش پایین دست از الگوی چابک استفاده می شود. علیرغم مزایایی که این روش دارد ولی دو الگوی ناب و چابک برای بخش های مختلف یک زنجیره به کار می روند و امکان اجرای آن برای یک سازمان منفک از زنجیره تامین وجود ندارد. در این تحقیق رویکرد جدیدی از نابچابکی به کار می رود که در آن سطح مناسبی از هر دو الگوی ناب و چابک در یک سازمان به کار گرفته می شود که این سطح ممکن است در فرآیندهای مختلف سازمان متفاوت باشد. در واقع با توجه به نوع فعالیتهای هر فرآیند سطح مناسب نابچابکی تعیین می شود که در این پژوهش سطح تعادل نامیده می شود. در این پژوهش ابتدا مولفه ها ی نابی و چابکی استخراج شده و به دو دسته عوامل الزام آور و عوامل درونی تقسیم شدند. سپس وزن تمامی این مولفه ها در الگوی ناب یا چابک با استفاده از نظر خبرگان به دست آمد. مطالعه موردی بر روی شرکت ملی پخش فرآورده ها ی نفتی ایران انجام شد و با سنجش تأثیر عوامل الزام آور، میزان جهت گیری مناسب به سمت هر یک از الگوهای نابی و چابکی برای هر فرآیند تعیین شد. پس از آن شکاف عملکرد عوامل درونی نابی و چابکی در وزن آن ها ضرب شد و عدد به دست آمده در میزان الزام آور بودن هر الگو ضرب شد و با رتبه بندی این اعداد مهمترین عوامل بحرانی دستیابی به نابچابکی شناسایی و پروژه ها ی بهبود با استفاده از نظر خبرگان سازمان تعریف شد. در نهایت پروژه ها ی بهبود نیز با استفاده از تکنیکqfd رتبه بندی شد. بر اساس نتایج این تحقیق، در اکثر فرآیندهای سازمان مربوطه سطح مورد نیاز به کارگیری الگوهای ناب و چابک بسیار به هم نزدیک است که لزوم استفاده همزمان این الگوها یا به عبارتی الگوی نابچابک را نشان می دهد. همچنین با بررسی شکاف عملکرد عوامل درونی و انتخاب اعداد بزرگتر مشخص شد عوامل بحرانی عبارتند از : به کارگیری فن آوری اطلاعات، حداکثر سازی استفاده از ظرفیت ها (منابع انسانی، تاسیسات و ...)، به کارگیری ابزار ها ی بهبود مستمر، حذف فعالیت های فاقد ارزش و استفاده از پرسنل چندمهارته و منعطف. اولویت بندی پروژه های بهبود نیز انجام شد و نشان داد "انجام مطالعات مقدماتی و تهیه نیازمندی ها و اجرای سیستم erp" ، "تدوین برنامه جامع عرضه و تقاضای سوخت (جمع آوری و تحلیل اطلاعات مربوط به تقاضا، ظرفیت انبارهای نفت،جایگاه ها، اسکله ها و سایر امکانات شرکت)" و "تدوین و به کارگیری سیستم جامع اطلاعاتی منابع انسانی (شامل اطلاعات کاملی در خصوص تحصیلات، تجارب، مهارتها، دوره های آموزشی و ...)" از اهمیت و تاثیر بیشتری برخوردارند.