نام پژوهشگر: شهرام یوسفی خانقاه
کیانوش رستمی علی اصغر تراهی
چکیده آشکارسازی تغییرات با استفاده از داده های سنجش از دور در سال های اخیر مورد توجه بسیار محققان و پژوهش گران قرار گرفته است .این تحقیق با هدف بررسی تغییرات گستره جنگل های زاگرس با استفاده از تصاویر ماهواره ای سنجندهtm وetm+ به منظور دستیابی به میزان و موقعیت تغییرات از سال 1365 تا سال 1389 به صورت مطالعه موردی در ارتفاعات شهرستان بهبهان با مساحت 47/63628 هکتار با استفاده از روش کشف تغییرات مقایسه پس از طبقه بندی انجام گرفت. پس از بررسی تصاویر ماهواره ای از لحاظ تصحیحات رادیومتری، هندسی و اتمسفری، نمونه های تعلیمی از طبقات جنگل و غیرجنگل انتخاب و طبقه بندی به روش نظارت شده و با استفاده از الگوریتم حداکثر احتمال انجام گرفت. نتایج نشان داد که صحت کلی و ضریب کاپای نقشه طبقه بندی شده tm به ترتیب برابر با 86/90 درصد و 85/0 درصد و etm+ برابر با 31/95 درصد و 93/0 درصد می باشد. پس از طبقه بندی نقشه های tm و etm+ به منظور کشف تغییرات، نقشه ها با همدیگر تقابل داده شدند و نقشه تغییرات، عدم تغییرات و نرخ تغییرات بدست آمد. نتایج حاصل از تقابل دو نقشه نشان داد در طی دوره مورد مطالعه(24 سال) 23/16231 هکتار معادل 25 درصد از سطح جنگل کاسته شده است و نرخ تغییرات سالیانه جنگل برابر با 30/676 هکتار معادل 06/1 درصد بدست آمد. نتایج نشان داد که تصاویر ماهواره ای tm و etm+ قابلیت تهیه نقشه گستره جنگل را در جنگل های زاگرس دارا می باشند.
پروین باقری فر شهرام یوسفی خانقاه
فن آوری سنجش از دور در دنیای پیشرفته امروزی به عنوان یکی از مهمترین و عمده ترین منابع داده های مکانی و موضوعی قلمداد می شود. وجود انواع زمینه های کاربردی و علمی برای سنجش از دور، آن را یک علم قوی و کار آمد برای تولید داه های مکانی مطرح نموده است. آشکارسازی تغییرات به علت وابسته بودن به علوم سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی جزء علوم جدید محسوب می شود. تحقیق حاضر با هدف آشکارسازی تغییرات سطح جنگل های شهرستان باغملک با مساحت 57144 هکتار در بازه زمانی بین سال های 1369 تا 1390 (1990 تا 2011) انجام شده است. بدین منظور از تصاویر سال 1990 سنجنده tm ماهواره لندست و هم چنین تصاویر سال 2011 سنجنده etm+ این ماهواره استفاده شده است. در طبقه بندی تصاویر، از روش طبقه بندی نظارت شده و الگوریتم حداکثر احتمال و شبکه عصبی مصنوعی استفاده گردید. ارزیابی نتایج نشان داد که در روش الگوریتم حداکثر احتمال صحت کلی و ضریب کاپای نقشه طبقه بندی شده در تصویر tm به ترتیب 62/97 درصد و 96/0 و تصویرetm+ برابر 02/98 درصد و 97/0 می باشد و در روش شبکه عصبی مصنوعی صحت کلی و ضریب کاپای نقشه طبقه بندی شده در تصویر tm به ترتیب 22/98 درصد و 97/0 و در تصویر etm+ برابر 34/98 درصد و 97/0 برآورد گردید. پس از طبقه بندی، نقشه های استخراج شده از تصاویر tm و etm+ به منظور آشکارسازی تغییرات روی هم گذاری شدند و نقشه تغییرات به دست آمد. نتایج حاصل از روی هم گذاری نقشه ها نشان داد در طی دوره مورد مطالعه با استفاده از روش اول (حداکثر احتمال) 61/5483 هکتار معادل 5/9 درصد از سطح جنگل کاسته شده است و در روش دوم (شبکه عصبی مصنوعی) 55/4886 هکتار معادل 5/8 درصد از سطح جنگل کاهش یافته است. نتیجه نهایی تحقیق نشان می دهد که استفاده از داده های لندست همراه با داده های حاصل از آماربرداری قابلیت تهیه نقشه تغییرات جنگل را در منطقه مورد مطالعه دارا می باشند.
الهه حکمت زاده شهرام یوسفی خانقاه
اولین قدم برای مدیریت بهتر جنگلهای رودخانه ای توصیف و تحلیل دقیق آنها می باشد. خصوصا" تغییرپذیری بالای این توده های جنگلی که تحت نام تیپ های مختلف تعریف می گردد. راه حل رسیدن به یک تحلیل دقیق و با کمترین خطا استفاده از روش تیپ بندی کلاسیک می باشد که مبتنی بر تکنیک های عینی است. یکی از روشهای مهم عینی در تعیین تیپ استفاده از شاخص اهمیت یا importance value index است که خود بر پایه فراوانی نسبی، تراکم نسبی و چیرگی نسبی استوار است.. گونه های درختی همواره نقش اکولوژیکی موثری در اکوسیستم زیستشان دارند و می توانند محیط را به نفع خودشان تغییر دهند. اهمیت حضور تیپ های درختی همواره در مطالعات مختلفی در جنگل های رودخانه ای و در ایران و دنیا مورد تأکید قرار گرفته است. پوشش گیاهی هر رویشگاه به عنوان برآیندی از شرایط اکولوژیک و عوامل زیست محیطی حاکم بر آن می باشد، و به عنوان آینه تمام نمای ویژگی های اکولوژیک و نیروی رویشی آن منطقه محسوب می شود. از این رو شناسایی و طبقه بندی پوشش گیاهی هر رویشگاه می تواند مبنای مناسبی برای طبقه بندی آن رویشگاه باشد. هدف ما از این تحقیق تیپ بندی جنگلهای حاشیه رودخانه مارون می باشد نتایج تحلیل فراوانی پوشش درختی نشان داد در کل منطقه، گونه های گز و پده به ترتیب با داشتن مقادیر فراوانی نسبی 2/4 و 6/3 در طبقه با فراوانی کم قرار می گیرند. گونه سریم هم با داشتن مقدار فراوانی نسبی 3/2 به طبقه نادر تعلق می گیرد. بر مبنای شاخص اهمیت محاسباتی تعداد 9 تیپ مختلف شناسایی و تفکیک شد. به طور کلی سه نوع تیپ شامل خالص، مخلوط دو گونه ای و مخلوط سه گونه ای بدست آمد. بیشترین مقدار شاخص تشابه سورنسون بین دو تیپ گز-پده و گز-سریم (93%) و همچنین پده-گز و پده-سریم (92%) بدست آمد. کمترین مقدار شاخص تشابه (12 تا 15%) بین تیپ پده-سریم-گز با تیپ های گز خالص، گز-سریم، گز-پده و پده-گز بدست آمد. حداقل و حداکثر میزان شاخص بلوغ به ترتیب برای تیپ های خالص (50%) و تیپ های مخلوط (79%) بدست آمد. تیپ های خالص دارای بلوغ پایین و تیپ های مخلوط دارای بلوغ بالایی هستند. در نهایت نقشه نهایی تیپ های منطقه مارون که شامل 9 تیپ بود با روی هم گذاری نقشه های درون یابی سه تیپ تهیه شد . کلمات کلیدی: تیپ بندی، گز، پده، سریم، شاخص اهمیت، شاخص بلوغ، بهبهان
صاحب خورده بین محسن سربیشه ای
در مکانیک کلاسیک محدودیتی برای تعیین همزمان مکان و تکانه یک ذره وجود ندارد و qi و pi که به عنوان مختصات کانونی شناخته می شوند، هر کدام یک عدد هستند. اما در مکانیک کوانتومی به خاطر اصل عدم یقین هایزنبرگ نمی توان به طور همزمان و تکانه ذره را تعیین کرد. در واقع در اینجا با مشاهده پذیرهای مکان و تکانه سروکار داریم که در روابط زیر صدق می کنند. [xi, xj][pi, pj]0 [xi, pj]ih ij در تئوری ای که در این پایان نامه از آن استفاده می کنیم، فضای به گونه ای است که در آن عملگرهای مکان با هم جابجا نمی شوند: xyqyx, xzqzx, yzqzy که در آن q پارامتر تغییر شکل است و در حالت کلی یک عدد مختلط می باشد. در فصل اول چند مساله ساده را در مکانیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی به طور مختصر مرور می کنیم. در فصل اول فضای تغییر شکل یافته را معرفی می کنیم و عملگرهای مکان و تکانه در این فضا را بر حسب عملگرهای مکان و تکانه در فضای کوانتوی معمولی می نویسیم. سپس مساله ذره آزاد و نوسانگر هارمونیک را در فضای تغییر شکل یافته مورد بررسی قرار می دهیم. رفتار ذره آزاد در این فضا مشابه رفتار ذره ای با بار e است که در فضای معمولی در یک میدان مغناطیسی حرکت می کند. در مساله نوسانگر هارمونیک دوبعدی انرژی اولین حالت برانگیخته دوگانه است و مقددار آن برابر 2hw می باشد. در مکانیک کوانتومی معمولی با وارد کردن یک اختلال می توان چندگانگی ترازها را از بین برد. در حالی که در فضای تغییر شکل یافته ترازهای انرژی چندگانه نیستند. یعنی این تئوری نقش همان تئوری اختلال را در مساله نوسانگر دارد. در ادامه فصل دوم انرژی حالتهای نوسانگر d بعدی را برای اولین حالت برانگیخته آن به دست می آوریم. در فصل سوم جبر عمومی تغییر شکل یافته را می سازیم که جبر هایزنبرگ - ویل حالت خاصی از آن می باشد. با استفاده از جبر هایزنبرگ - ویل نوسانگر هارمونیک یک بعدی را مورد بررسی قرار می دهیم. سپس گروه suq(2) را به طور مختصر مرور می کنیم. آخرین مطلب این فصل، تعمیم روش شوئینگر به گروه suq(2) می باشد. فصل چهارم به بررسی اتم هیدروژن با جبر تغییر شکل یافته اختصاص دارد. برای این کار ابتدا با معرفی تبدیل کوهستانهایموواستیفل (kastaanheimo and stiefel) مساله اتم هیدروژن را به مساله اتم هیدروژن را به مساله نوسانگر هارمونیک چهاربعدی ارتباط می دهیم. در قسمت بعد با در نظر گرفتن مساله نیروی مرکزی، با روش هایزنبرگ در تعمیم آن به مکانیک کوانتومی آن به مکانیک کوانتومی، ارتباط آن را با گروه suq(2) مورد بررسی قرار می دهیم. بالاخره مقادیر ویژه ای ویژه و توابع موج اتم هیدروژن با جبر تغییر شکل یافته را بر حسب مقادیر ویژه را توابع نوسانگر هارمونیک چهاربعدی به دست می آوریم. در تمام این موارد در حد q--->1 نتایج به دست آمده با نتایج مشابه در مکانیک کوانتومی معمولی مطابقت دارند.
سمیه دهداری عذرا ربانی
از جمله معروفترین آنتی بیوتیکهای ضدسرطان، می توان به آدریامایسین دانومایسین و اکتینومایسین d اشاره کرد. این داروها در معالجه سرطان از طریق شیمی درمانی مودر استفاده قرار می گیرند. هدف اصلی این داروها در سلول، مولکول dna است . از آنجا که مولکول dna در داخل هسته سلول به صورت برهنه و آزاد نیست بلکه در اتصال با ترکیبات دیگری مثل پروتئین های هسیتونی و غیرهیستونی می باشد، میان کنش این داروها با پروتئین های هیستونی می تواند میان کنش این پروتئینها با dna و در نتیجه میان کنش داروهای مذکور را با dna تحت تاثیر قرار دهد. هیستون core به عنوان هسته اصلی نوکلئوزوم می تواند یکی از اهداف این داروها در هسته سلول به شمار آید. لذا در این مطالعه میان کنش آدریامایسین، دانومایسین و اکتینومایسین d با هیستون core در شرایط مختلف محیطی از نظر غلظت نمک با یکدیگر مقایسه شد و تعدادی از ایزترمهای اتصال داروها به هیستون core نیز مورد مطالعه قرار گرفت . نتایج حاصل را می توان به صورت زیر خلاصه نمود: -1 افزایش غلظت آدریامایسین سبب کاهش جذب هیستون core شده و در طیف جذبی آن هیپوکرومیستی ایجاد می کند. این اثر احتمالا در نتیجه دسترسی یافتن دارو به کروموفورهای جذبی پروتئین و ایجاد میان کنش با آنهاست که سبب کاهش جذب هیستون core می شود. با افزایش غلظت نمک نیز همین الگو دیده می شود. -2 افزایش غلظت دانومایسین و اکتینومایسین d تا غلظت 10 میکروگرم در میلی لیتر سبب افزایش جذب هیستون core و ایجاد هیپرکرومیستی در طیف جذبی آن می شوند ولی سپس از آن جذب را کاهش می دهند. به نظر می رسد که در غلظتهای پایین، این دو دارو به درون هیستون core نفوذ کرده و سبب کاهش فشردگی در آن می شوند. ولی با افزایش غلظت هر یک از دو دارو، با دسترسی یافتن به کروموفورهای جذبی و ایجاد میان کنش با آنها، میزان جذب هیستون core کاهش می یابد. تفاوت در غلظتی از دارو که بیشترین میزان هیپرکرومیستی را باعث می شود ناشی از تفاوت ساختار مولکولی آنهاست . همچنین با افزایش غلظت نمک نیز همین الگوها به صورت واضحی دیده می شود. -3 منحنی های اسکاچارد برای میان کنش آدریامایسین، دانومایسین و اکتینومایسین d با هیستون core از نوع تعاونی مثبت می باشند و ضریب هیل بزرگتر از یک نیز این تعاونی مثبت را تایید می کند. همچنین ثابت اتصال دارو به هیستون core برای آدریامایسین 105×6/5 و برای اکتینومایسین d105×8 به دست آورده شد، و g فرایند اتصال آدریامایسین و اکتینومایسین d به هیستون core دارای مقادیر منفی است که بیانگر گرمازا بودن میان کنش می باشد. -4 با تغییر غلظت نمک ، منحنی های اسکاچارد میان کنش این داروها با هیستون core دچار تغییراتی می شود. از جمله اینکه در مورد میان کنش آدریامایسین و دانومایسین یا هیستون core، افزایش غلظت نمک سبب افزایش r ماکزیمم می شود و در میان کنش اکتینومایسین d با هیستون core، کمترین میزان r ماکزیمم و بیشترین میزان r/cf در غلظت 0/1 مولار نمک دیده می شود.
زهره خرسندی کوهانستانی محمدرضا میر
چکیده ندارد.