نام پژوهشگر: اسدلله زارعی
مجید لکی سهلوانی محمد رضایی
در این پایان نامه سینمای بعد از انقلاب ایران (1360-1380) در پرتو برخی از مفاهیم بنیادین میشل فوکو از قبیل "روابط قدرت"، "مقاومت"، "سلطه"، "سامانه"، "گفتمان" و "تبارشناسی" برای پاسخ گویی به چگونگی مساله شدن حجاب در سینما، مورد بررسی قرار گرفته است. زمینه اجتماعی به مثابه محیطی است که در آن "روابط قدرت" متفاوت به طور دائم در تقابل و تضاد هستند. چنین روابطی، شامل تحدید، فرسایش و سلطه بوده و هیچگاه به سرانجام نخواهد رسید بلکه روابط قدرت یگ فرایند همیشه فعال و بی پایان است که به وسیله ی سلطه های جدیدتر جایگزین می شود و در اینجاست که مقاومت، بخش اجتناب ناپذیر روابط قدرت است. در این جستار دریافته ام که گفتمان های مسلط اجتماعی در سینمای ایران می کوشند تادال ها را بر پرده ی سینما، به همان معنایی که در بطن جامعه دارند، بازگرداند. بهعبارت دیگر، گفتمان مسلط اجتماعی، معناهای مورد پذیرش خود را در فیلم های سینماییبازتولید کرده و معانی دیگر را به شدت سرکوب می کند.