نام پژوهشگر: آرش میراب زاده
مریم اصل ذاکر لیقوان آرش میراب زاده
مطالعه حاضر مطالعه ای آزمایشی با ساختار تک آزمودنی است و با هدف تعیین اثربخشی درمان نوروفیدبک در کاهش علائم اختلال وسواسی- جبری انجام شد. بدین منظور دو موقعیت آزمایش و کنترل که هر کدام شامل 3 آزمودنی بود انتخاب شدند. موقعیت آزمایش به مدت 20 جلسه تحت مداخله نوروفیدبک و دارودرمانی (بیش از 10 هفته) قرار گرفتند و موقعیت کنترل فقط دارو دریافت کردند (به مدت بیش از 10 هفته). هر دو موقعیت آزمایش و کنترل قبل و بعد از مداخله با پرسشنامه وسواسی- جبری یل براون(y- bocs)، سیاهه وسواسی- جبری مادزلی (moci)، و پرسشنامه آمیختگی فکر و عمل – فرم تجدید نظر شده (taf-r) مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین از برگه ثبت روزانه جهت ثبت تغییرات تدریجی علائم اختلال وسواسی-جبری در طی مداخله استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل چشمی و مقایسه نمودار آزمودنی ها قبل و ضمن درمان استفاده شد و براساس شیب منحنی ها در مورد تغییرات متغیر مستقل و وابسته، قضاوت صورت گرفت. از فرمول محاسبه اندازه اثر کوهن (1998) نیز برای سنجش تفاوت های حاصل بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. پژوهش حاضر نشان داد که ترکیب نوروفیدبک با دارودرمانی در کاهش علائم اختلال وسواسی-جبری موثرتر از دارودرمانی صرف است. کلیه آزمودنی های موقعیت آزمایش تغییرات محسوسی داشتند و این تغییرات در پیگیری 1 الی 2 ماهه حفظ شده بودند.
حسین عابدینی فرد آرش میراب زاده
چکیده فارسی هدف تعیین اثر درمانی ضدافسردگی در بهبود آلوپسی آره آتا در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی عمده روش انجام کار در این مطالعه با بررسی 155بیمار مبتلا به آلوپسی آره آتا 127نفر همزمان مبتلا به اختلال روانپزشکی بودند که از این تعداد 65نفر به اختلال افسردگی عمده مبتلا بودند که از این تعداد دو گروه 30نفره تحت عنوان گروه مورد و گروه شاهد تحت مطالعه قرار گرفتند. گروه شاهد فقط تحت درمان پوستی و گروه مورد تحت درمان پوستی و روانپزشکی قرار گرفتند. نتایج در گروه شاهد حدود 43% پاسخ به درمان خوب و کامل داشتند درصورتی که گروه مورد 86% پاسخ خوب و کامل داشتند. بحث بر اساس پژوهش با بررسی 155 بیمار آلوپسی آره آتا که تحت مصاحبه بالینی و انجام تست بک قرار گرفتند حدود 127نفر از آنان (81%) حداقل یک اختلال روانپزشکی همراه داشتند که از این تعداد 65نفر(52%) مبتلا به اختلال افسردگی عمده بودند. از این تعداد دو گروه شاهد و مورد با حجم نمونه هر گروه 30نفر تحت مطالعه قرار گرفته که گروه شاهد فقط تحت درمان پوستی و گروه مورد علاوه بر درمان پوستی تحت درمان روانپزشکی نیز قرار داده شدند. همه افراد تحت مطالعه به طور ماهیانه معاینه شده و پس از پیگیری 6ماهه نتایج درمان خوب و بالاتر حدود 86% در گروه مورد و 43% در گروه شاهد بود و همچنین میزان عود بیماری در گروه مورد 22% و در گروه شاهد 74% که در هر دو مورد اختلاف معنی دار بود لذا پیشنهاد می شود که بیماران آلوپسی آره آتا علاوه بر درمان پوستی توسط همکاران محترم روانپزشک نیز ویزیت شده تا در صورت نیاز درمان لازم انجام شود. لغات کلیدی آلوپسی آره آتا، اختلال افسردگی عمده، درمان روانپزشکی، درمان پوستی.
عماد ثنایی محمدرضا خدایی اردکانی
مقدمه: تریکوتیلومانیا یک اختلال کنترل تکانه کندن مو می باشد که منجر به از دست دادن واضح مو می شود. درمانهای متعددی برای این اختلال پیشنهاد شده است ولی در مورد مقایسه اثر روشهای درمانی مطالعات به حد کافی وجود ندارند. هدف ما از این تحقیق مقایسه اثر درمانی فلووکسامین و پاروکستین در درمان بیماران مبتلا به تریکوتیلومانیاست. مواد و روشها: جهت انجام پژوهش 58 بیمار به صورت تصادفی در دو گروه درمان با پاروکستین و فلووکسامین تقسیم شدند. هر دو گروه قبل از شروع درمان پرسشنامه مربوطه که برگردان فارسی پرسشنامه استاندارد nimh می باشد را پر نموده و در گروه اول درمان با فلووکسامین و در گروه دوم درمان با پاروکستین انجام شد. در هر دو گروه پرسشنامه 4هفته و 12 هفته پس از درمان تکمیل شده است. از 58 بیماری که وارد مطالعه شدند،6 بیمار به دلایل مختلف به درمان ادامه ندادند. یافته ها: در گروه بیماران تحت درمان با فلووکسامین اثر درمانی در 12 هفته بیش از 4هفته بوده و در مورد درمان با پاروکستین اثرات درمان هم در 4هفته (پس آزمون) و هم در 12 هفته (پیگیری) وجود داشته است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری t مستقل و t-test paired استفاده شده است و سطح معنی داری در این مطالعه p<0/05 در نظر گرفته شده است. داده ها با نرم افزار spss 20 تجزیه و تحلیل شد. نتیجه گیری: در مقایسه دو روش درمانی اثرات درمانی فلووکسامین در 12 هفته ظاهر شده حال آنکه در مورد پاروکستین هم در 4هفته و هم در 12 هفته و این نشان می دهد بیماران تحت درمان با پاروکستین سریع تر از درمان سود برده و در مجموع بیماران تحت درمان پاروکستین نتیجه درمانی بهتری داشته اند.
وحیده فتحی واوسری مرسده سمیعی
هدف: مقایسه اثربخشی کوئیتیاپین و ریسپریدون در درمان تکمیلی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری مقاوم به درمان. روش: در این پژوهش که یک مطالعه دوسوکور تصادفی می باشد، 76 بیمار با اختلال وسواسی- جبری به مدت 12 هفته ssri دریافت کردند.40 بیمار مقاوم به درمان بودند که به دو گروه تقسیم شدند و تحت درمان تکمیلی با کوئیتیاپین یا ریسپریدون قرار گرفتند . پاسخ به درمان بعد 4 هفته با ابزار y-bocs ارزیابی شد. در هر ویزیت از نظر وزن و خواب آلودگی و سایر عوارض جانبی بررسی شدند. یافته ها: در زمان پایه ابزار y-bocs بین دو گروه تفاوت معنی داری نشان نداد. تغییرات درون گروهی نمره ابزار y-bocs در هر دو گروه در ابتدا و انتهای مطالعه کاهش معنی داری را نشان داده است اما این تغییر بین دو گروه معنی دار نبوده است. در مورد ادامه درمان نیز تغییرات درون گروهی و بین دو گروه معنی دار نبوده است. همچنین تغییرات خواب نیز به صورت درون گروهی در هردوگروه معنی دار نبوده است و بین دو گروه نیز تفاوت معنی داری وجود نداشته است. نتایج بررسی تغییر وزن نیز هم درون گروهی و هم بین دو گروه معنی دار نبوده است. نتیجه گیری: در این مطالعه درمان تکمیلی ریسپریدون و کوئیتیاپین در وسواس مقاوم به درمان موثر بوده است، ولی تفاوتی بین دو گروه دیده نشده است.
منیر برادران افتخاری آرش میراب زاده
مقدمه : با توجه به اینکه سلامت روان به عنوان یک تعیین کننده اجتماعی موثر بر سلامتی قادر است در تعاملی چشمگیر با بهزیستی و بهره وری در جامعه ، نه تنها سلامتی را تبیین نموده بلکه به عنوان یک واسط ، اثرات سایر تعیین کننده ها را بر سلامت تسهیل نماید ، و از طرفی هیچ وضعیت بهداشتی دیگری از لحاظ شیوع ، تداوم و وسعت مانند مشکلات روانی به خصوص در زنان مطرح نمی باشد لذا ما در این مطالعه بر آن شدیم تا با ارائه مدل مداخله ای اجتماع محور ، گامی در جهت ارتقاء سلامت روان در زنان برداریم . روش انجام تحقیق : این مطالعه از نوع مداخله ای و با رویکرد اجتماع محور مشارکتی در طی چهار فاز (کیفی -کمی ) طراحی شده است . جامعه هدف ، زنان متاهل 18 تا 65 ساله ساکن در منطقه 22 شهرداری تهران می باشند . در این مطالعه ، ابتدا فرآیند ارتقاء سلامت روان زنان ، تبیین و بر اساس آن ، نیازسنجی ، اولویت بندی ، طراحی و اجرای مداخلات به صورت مشارکتی انجام شده و در انتها نیز اثر بخشی مداخلات تعیین شد . نتایج : جستجوی آرامش ، طبقه مرکزی در تبیین فرآیند ارتقاء سلامت روان ، نام گرفت . اولویت مداخله، آموزش شیوه های سازگار مقابله با استرس بوده و طراحی و اجرای مداخلات نیز به صورت مشارکتی انجام شد . نتایج تعیین اثر بخشی نیز بیانگر بکارگیری بیشترشیوه های مبتنی بر حل مسئله و افزایش امتیاز حیطه های مختلف کیفیت زندگی در زنان نسبت به گروه مقایسه بوده است . نتیجه گیری : بکار گیری رویکرد اجتماع محور مشارکتی در ارتقاء تعیین کننده های اجتماعی سلامت از جمله سلامت روان زنان موثر است. کلمات کلیدی : تعیین کننده های اجتماعی سلامت، رویکرد اجتماع محور مشارکتی، فرآیند سلامت روان، زنان
زیبا نریمان صالح فام مینا اوحدی
sox5 عضوی از خانواده فاکتورهای رونویسی -موبایلیتی-گروپ است و دارای دو دومین محافظت شده عملکردی hmg-باکس و ccdd می باشد. حضورsox5 جهت تکامل جنینی و تکامل سیستم عصبی با کنترل نوروژنز و گلیوژنز ضروری است. گزارشی مبنی بر حضور جهشی در موقعیت 205- ژن کلرتیکولین در یک بیمار اسکیزوافکتیو ثبت شده است که سبب ایجاد جایگاه اتصال به محصول ژن sox5 می شود. برخلاف بیشتر ژن های یوکاریوتی که در ناحیه پروموتر مرکزی خود دارای جعبه tata و یا المنت های آغازگر هستند، پروموتر مرکزیsox5 (فاصله بین 1+ تا120-) فاقد عناصر tata و tata-less جهت رونویسی ژن می باشد. این ناحیه جزیره ای از چهار ga-str متوالی است (نسبت پورین به پیریمیدین: 61.5 (. تکرارهایga-ga- از طریق تاثیر بر ساختار نوکلئوزوم نقش حیاتی در تنظیم رونویسی ژن ایفا می کنند. هدف از این مطالعه بررسی دومین های hmg-باکس و ccdd ژن sox5 از نظر وجود جهش در 100 بیمار مبتلا به سایکوز از شهر تهران با تکنیک sscp و هم چنین بررسی عملکردی منطقه غنی از توالی تکراری ga120 جفت باز پروکسیمال جایگاه آغاز رونویسی ژن sox5به منظور معرفی این توالی به عنوان ناحیه پروموتری می باشد. در مطالعه نواحی رمزکنننده و محافظت شده هیچ گونه موتاسیون بیماری زایی را مشاهده نکردیم. این یافته پیشنهاد می کند که جهش های hmg-باکس وccdd از دلایل رایج اختلالات سایکوز نیستند. بررسی عملکردی منطقه غنی از توالی تکراریga ژنsox5 نشان داد که این ترکیب نوکلئوتیدی در واقع نوعی پروموتر نیرومند است (p<1x10-10) و حضور هاپلوتایپ های مختلف در این نواحی منجر به اختلاف معناداری در بیان ژن می شود .(p<1x10-6) اطلاعات ما مکانیسم جدیدی را در ارتباط با نقش توالی های تکراری پروموتر مرکزی در تنوع بیان ژن و فنوتیپ های چند عاملی معرفی می نماید و این اولین گزارش از str های عملکردی در پروموتر مرکزی ژن انسان است.
فرود آدینه وند محمدرضا خدایی اردکانی
با وجود اینکه علائم منفیِ اسکیزوفرنی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آن سنگینی میکند، هنوز هیچ درمان کاملاً اثربخشی برای این قبیل علائم ابداع نشده است. اخیراً به اثبات رسیده که ناهنجاریهای موجود در مسیرهای استرس اکسیداتیو در پاتوفیزیولوژی اسکیزوفرنی دخیل هستند و توجه به عوامل آنتیاکسیدان برای مورد هدف قرار دادن علائم اسکیزوفرنی، رو به افزایش است. اِناستیلسیستئین یک آنتیاکسیدان قوی با ویژگیهای محافظت از نورون است. هدف از این مطالعه، ارزیابی تأثیرات احتمالی اِناستیلسیستئین به صورت کمکی با ریسپریدون برای درمان علائم منفی اسکیزوفرنی است. مواد و روش¬ها: در این مطالعه تصادفی، دو سو بیخبر، کنترل شده با دارونما ، 42 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی مداوم که در خرده مقیاس منفی از panss دارای نمره 20 یا بالاتر بودند، در مرحله فعالِ بیماریشان (نمره کلی panss حداقل 60 باشد) وارد مطالعه شدند. شرکتکنندگان برای دریافت اِناستیلسیستئین (2 گرم در روز) به اضافه ریسپریدون (6 میلیگرم در روز) یا دارونما به اضافه ریسپریدون (6 میلیگرم در روز) برای مدت 8 هفته به طور مساوی تصادفیسازی شدند. شرکتکنندگان هر 2 هفته یکبار با استفاده از panss درجهبندی شدند و کاهش خرده مقیاس منفی از panss به عنوان پیامد اوّلیه ما در نظر گرفته شد. نتایج: در نقطه پایانی این مطالعه، بیمارانِ درمان شده با اِن استیل سیستئین نسبت به گروه دارونما به طور معنیداری در مقیاس کلی سندرم مثبت و منفی (006/0=p) و خرده مقیاس منفی (p کمتر از 001/0) بهبود بیشتری را نشان دادند، امّا این تفاوت برای خرده مقیاس¬های مثبت و آسیب شناسی روانی عمومی، معنیدار نبود. هیچ تفاوت معنیداری در فراوانی عوارض جانبی بین دو گروه وجود نداشت. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که افزودن اِناستیلسیستئین به درمان بیماران، یک استراتژی کمکی ایمن و اثربخش برای کاهش علائم منفی اسکیزوفرنی است.
علیرضا عطارزاده آرش میراب زاده
به طورکلی براساس این مطالعه می توان چنین نتیجه گیری کرد که مدت زمان روانپریشی درمان نشده درمراجعان با حمله ی اول روانپریشی با سن، جنس، میزان تحصیلات، وضعیت تاهل، محل سکونت، میزان درآمد، شغل وتحصیلات پدر، شغل وتحصیلات مادر، تعداد خواهروبرادر، چندمین فرزند بودن، وجود سابقه ی اختلا سابقه ی سایکوتیک وغیرسایکوتیک درخانواده، سابقه ی افکارخودکشی واقدام به خودکشی، وجود استرسورقبل ازحمله، داشتن هذیان، داشتن توهم، داشتن اختلال خلق، محل اولین مراجعه، سطح بینش، gaf و میزان درآمد خانواده ارتباطی ندارد ولی با تشخیص بیماری، وجود علائم منفی، گفتارآشفته، اختلال خواب، اختلال سایکوموتور ونوع هذیان ارتباط دارد.