نام پژوهشگر: فاطمه شعاعی
فاطمه شعاعی مرتضی منشادی
این پایان نامه به تحلیل گفتمان انتقادی انتخابات دهم ریاست جمهوری اختصاص یافته است. محورهای اصلی در این پژوهش، رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی و انتخابات به عنوان فرایند مبارزه برای کسب قدرت سیاسی است؛ از بین نظریات مختلف در رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی، نظریه فرکلاف که به تبیین رابطه میان زبان، قدرت و ایدئولوژی می پردازد انتخاب شد تا تغییرات گفتمان های اصلی کشور از ورای تحلیل زبان کاندیداهای انتخابات دهم تبیین شود. مطابق با این رویکرد، این پایان نامه نظم گفتمانی حاکم در فضای استعاری جامعه ایران را در دو جناح سیاسی عمده مورد بررسی قرار می دهد؛ هر یک از این دو جناح به مثابه یک منظومه معنایی (گفتمان) در نظر گرفته شده اند که در درون خود منظومه های معنایی کوچکتری با ایدئولوژی های متفاوت از یکدیگر دارند (مانند گفتمان هر یک از کاندیداهای انتخابات مذکور). هدف این پژوهش بازنمایی تغییرات گفتمان های سیاسی اصلی کشور در مواجهه با فرایندها و مناسبات نهادی است که از ورای توصیف، تفسیر و تبیین گفتمان رقبای انتخابات دهم ریاست جمهوری حاصل می شود. در این راستا با بهره گیری از امکانات نظریه فرکلاف به توصیف کردار زبانی، تفسیر کردار گفتمانی و تبیین کردار اجتماعی گفتمان های سیاسی رقیب پرداخته شده است. در این پایان-نامه نحوه مواجهه هر یک از گفتمان های رقیب با فرایندها و رویدادهای اجتماعی و خلاقیت و ابتکار آنها در تولید ایدئولوژی متناسب با رویدادها و تغییرات اجتماعی بازنمایی می شود؛ همچنین تأثیرات اجتماعی گفتمان ها بر فرایندها و مناسبات نهادی و در مقابل، تأثیر این دو عامل یعنی فرایندها و مناسبات نهادی بر گفتمان ها نیز بررسی می گردد. حاصل این تحلیل ها، بازنمایی تزلزل مرزهای سنتی گفتمان های اصلی در بافت سیاسی ایران – نظم گفتمانی دو جناح اصول گرا و اصلاح-طلب- بود که در جهت ایجاد نظم جدیدی به پیش می رود.
زهرا صداقتی باروق جلال یونسی
چکیده زمینه و هدف :تحقیقات نشان می دهد که مادران دارای کودک فلج مغزی سطح بالایی از پریشانی، افسردگی، اضطراب، علائم استرس پس از سانحه و علائم ذهنی استرس را تجربه می کنند. افسردگی یک بیماری شایع است که معمولاً یک دوره عود دارد. مداخلات موثری که پیشگیری بیماری را هدف قرار می دهند، به طور چشم گیری پتانسیل کاهش شیوع بیماری را نیز دارند. بسیاری از مطالعات نشان داده اند که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ) mbct (مداخله ای است که در کاهش نشانگان افسردگی و عود افسردگی اثربخشی دارد. در این مطالعه، اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ) mbct (در کاهش افسردگی مادران دارای کودک فلج مغزی مورد بررسی قرار گرفت. روش بررسی : در این مطالعه، از میان مادران کودک فلج مغزی، پس از اجرای آزمون افسردگی بک )ویرایش دوم( و اجرای مصاحبه تشخیصی به وسیله روانپزشک، 3 نفر که افسرده تشخیص داده شدند، با نمونه گیری هدفمند برای روش مطالعه تک آزمودنی انتخاب شدند. پس از تعیین خط پایه از طریق اجرای مقیاس افسردگی بک 2 در سه جلسه، شرکت کنندگان وارد جلسات درمانی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ) 8 جلسه هفتگی( شدند. در حین مطالعه، افسردگی شرکت کنندگان در جلسات دوم، چهارم، ششم، هشتم؛ با استفاده از مقیاس افسردگی بک 2 مورد ارزیابی قرار گرفت. یک ماه بعد از آخرین جلسه، دوباره همان آزمون برای هر سه مادر اجرا شد. داده ها با نمودار گرافیکی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قادر به کاهش نشانگان افسردگی مادران دارای کودک فلج مغزی است. علاوه بر این، یافته ها نشان می دهد که این روش مداخله قادر به پیشگیری از بازگشت افسردگی نیز می باشد بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج فوق، به نظر می آید که ایجاد حمایت های اجتماعی قوی تر و برنامه های آموزشی و روان درمانی از سوی مراکز ارائه کننده خدمات دولتی و غیردولتی به این مادران، می تواند موثر باشد. واژه های کلیدی: فلج مغزی، ذهن آگاهی، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، افسردگی
ناصر واحدی فاطمه شعاعی
مقدمه: بسیاری از افراد نابینا تحت تاثیر نگرش منفی به نابینایی، مستعد و یا مبتلا به افسردگی و سایر مشکلات روانی هستند. این مشکل به عنوان نشانگان، موجب افت کیفیت زندگی این افراد می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش بهزیستی ذهنی افراد نابینا است. روش: پژوهش حاضر در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح a-b اجرا شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در مطالعه و پایین بودن نمر? فرد از نقط? برش پرسشنام? بهزیستی ذهنی مولوی و همکاران، با نمونه گیری دردسترس و مبتنی بر هدف سه نفر برای مطالعه انتخاب شدند. هر سه آزمودنی به صورت انفرادی در 9 جلس? آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کردند. سه سنجش در مرحل? خط پایه، چهار سنجش در حینِ درمان، و یک نوبت سنجش پیگیری نیز یک ماه پس از پایان مداخله اجرا شد. یافته ها: با توجه به تحلیل چشمی داده ها، یافته ها بیانگر اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش بهزیستی ذهنی افراد نابینا است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می-تواند بهزیستی ذهنی افراد نابینا را افزایش دهد. کلیدواژه ها: شناخت درمانی، ذهن آگاهی، بهزیستی ذهنی، افراد نابینا.
کاظم بخشی جلال یونسی
چکیده مقدمه وهدف: با عنایت به شرایط آسیب¬زایی که کودکان بی¬سرپرست در آن به¬سر می¬برند، توجه به فاکتورهای اثرگذار بر کیفیت زندگی آنان، بیش¬از¬پیش ضرورت می¬یابد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسیِ اثر بازی درمانی¬گشتالتی بر عزت نفس کودکان بی¬سرپرست انجام شده است. روش: جامعۀ آماریِ پژوهش، کلیۀ کودکان پسر مراکز شبانه¬روزی شهر بابل بودند. طرح پژوهش نیمه¬آزمایشی، و نمونه¬گیری این پژوهش مبتنی بر هدف، در دسترس، و بر مبنای داوطلب بودن آزمودنی¬ها بوده است. 20 آزمودنی، به¬طور تصادفی، در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامۀ عزت نفس بهزیست استفاده شد. پس از اجرای پیش¬آزمون، گروه آزمایشی در 10 جلسۀ 90 دقیقه¬ایِ بازی درمانی¬گشتالتی شرکت کردند؛ اما، گروه گواه در زمان اجرای آزمایش، مداخله¬ای دریافت نکرد. در پایان، از هر دو گروه پس¬آزمون گرفته شد. از آزمون تحلیل کوواریانس به¬منظور آزمون اختلاف میانگین¬های گروه¬ها، استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که تفاوت میانگین نمرات عزت نفس دو گروه معنادار است و بازی درمانی-گشتالتی بصورت معنی دار موجب افزایش عزت نفس کودکان بی¬سرپرست می¬شود(001/0>p ) . همچنین مقایسه نمرات میانگین پیش آزمون و پس آزمون، در دو گروه حاکی از افزایش نمرات عزت نفس درکلیه خرده مقیاس¬ها، در مقطع پس¬آزمون با اختلاف معنادار بود. بحث و نتیجه¬گیری: نتایج این پژوهش نشان دادکه بازی درمانی¬گشتالتی می¬تواند در ارتقای عزت نفس¬کودکان بی¬سرپرست در شبانه روزی¬ها، مفید باشد. اجرای چنین جلسات گروهی در شبانه روزی¬ها توصیه می¬شود. کلیدواژه: عزت نفس، بازی درمانی¬گشتالتی، کودکان بی¬سرپرست، شبانه روزی.
نسترن جوج فاطمه شعاعی
با توجه به پیامدهای بالقوه منفی رویداد طلاق بر جنبه های مختلف سازگاری در زندگی زنان مطلقه، این پژوهش در جهت بررسی تاثیر گشتالت درمانی بر افزایش سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه شهر تهران انجام شد. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع چند خط پایه استفاده شد. شرکت کننده گان پژوهش با استفاده از نمونه گیری مبتنی بر هدف و دردسترس انتخاب شدند. جامعه آماری، کلیه زنان مطلقه دارای مشکلات سازگاری پس از طلاق در منطقه ی غرب تهران در سال 1392، جمعیت آماری آن نیز، کلیه زنان مراجعه کننده به چند سرای محله غرب تهران بود که از بین آنها 3 زن مطلقه که واجد معیارهای ورود بودند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس سازگاری پس از طلاق فیشر (fdas) بود که پرسش نامه جمعیت شناختی به آن اضافه شد. هر نمونه در 9 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یک بار با محتوای گشتالت درمانی شرکت کردند. داده های حاصل از سنجش های مکرر بوسیله نمودارهای مقایسه روند پردازش شد و در عین حال معناداری بالینی روند داده ها بر اساس فرمول درصد بهبودی محاسبه گردید. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که گشتالت درمانی باعث افزایش سازگاری، ارزش خود، رهایی از رابطه قبلی، اعتماد اجتماعی، خودارزشمندی اجتماعی و کاهش احساسات خشم و نشانگان غم و اندوه در گروه نمونه شد. با توجه به یافته این پژوهش به این نتیجه می توان دست یافت که گشتالت درمانی بر بهبود سازگاری و کاهش پیامدهای منفی پس از طلاق موثر است.
محمد محمدی فاطمه شعاعی
بیشترین مشکلی که کودکان و نوجوانان بزهکار با آن روبرو هستند و هر لحظه هم با آن سروکار دارند، عدم کنترل کافی آنها روی پرخاشگری خود است. بر این اساس هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر گروه درمانی پذیرش وتعهد (act) بر کاهش پرخاشگری نوجوانان پسر بزهکار بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی، که به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماهه همراه با گروه آزمایش و گروه کنترل بود. به منظور انجام این پژوهش، تعداد 30 نفر از نوجوانان بزهکار را براساس پرسشنامه پرخاشگری باس و پری به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت درمان گروهی پذیرش و تعهد قرار گرفت. همچنین داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.