نام پژوهشگر: سید محمد اکبریان
سید محمد اکبریان سید محمود موسوی
فیلسوفان در این موضوع که معرفت شرط لازم عمل است، اتفاق نظر و در اینکه شرط کافی آن باشد، اختلاف داشته اند. سقراط اولین فیلسوفی است که معرفت را شرط کافی برای عمل می دانست و معتقد بود اگر انسان از بدی عمل آگاه شود، هرگز مرتکب آن نخواهد شد. شاگرد او افلاطون آن را مورد تأیید قرار داد. ارسطو در مقابل این دیدگاه، تأثیر میل نفسانی در عمل و ضعف اراده ناشی از آن را یاد آور شد که موجب می شود تا انسان گاهی بر خلاف معرفت، رفتار نماید. هیوم با مبنای عقل گرایانه هر دو نوع تفکر مخالفت ورزیده و نقش معرفت را در عمل به پایین ترین مرتبه تنزل داده بود. مبانی و نتایج هر یک از این دیدگاهها استخراج و مورد بررسی قرار گرفت و نقاط قوت و ضعف آنها بیان شد. برخی از نظریه های فیلسوفان اسلامی، مانند رابطه مقدمات فعل ارادی و عمل، رابطه علم حضوری و عمل و عقیده به نقش علم معصوم در عمل ارادی، برای تأیید دیدگاه نقش کافی معرفت طرح شدند؛ اما همه نظریه ها با اشکالاتی مواجه شده و تبیین کاملی از ضعف اراده و راه حلی برای آن ارائه نمی دهند. آیات و روایات دینی در این موضوع به چند دسته تقسیم شده اند. اگر چه تعدادی از آنها در ظاهر دلالت بر کفایت معرفت دارند، اما غالباً و به صراحت از شکاف میان معرفت و عمل سخن گفته اند. عوامل این مشکل از منظر نقل با تقسیم به دو گروه عوامل بیرونی و درونی، مورد بررسی قرار گرفت. در دیدگاه برگزیده، ابتدا نظریه یقین با استفاده از دیدگاه اندیشمندان اسلامی و متون دینی، طرح و بر اساس جنبه های معرفتی و روان شناختی آن تبیین شده است. تحلیل این نظریه ما را به برخی کاستی های آن برای حل مشکل شکاف معرفت و عمل و نیاز به دخالت عنصر ایمان در مسئله و نظریه نهایی می رساند. نظریه نهایی، نظریه ایمان است که با تکیه بر عنصر معرفتی و باور قلبی در تعریف آن و بر اساس تبیین مراتب ایمان، عمل و نقش علیت غایی که مبانی نظریه قرار گرفته اند ، تلاش دارد تا به حل این مشکل نائل شود.