نام پژوهشگر: غلامرضا اعوانی
محمدعلی رمضانی فرانی غلامرضا اعوانی
موضوع علم دینی، که مراد از آن، «علوم انسانی تجربی اسلامی» است، به لحاظ نظری، در حوزه مباحث مربوط به روابط میان علم و دین مطرح است و از نظر کاربردی، از جمله نیازهای ضروری هر جامعه دینی است که خواستار تحقق حاکمیت دین بر امور سیاسی و اجتماعی خود(حکومت دینی) است. «علم دینی، در این تحقیق، عبارت است از: نوعی رشته علمی تجربی(معرفتِ محکوم به حکم تجربه حسی)، درباره طبیعت یا انسان است که از نظر مبانی و مفروضات فلسفی، اهداف، ارزشها، کارکردها و... از سامانه معرفت دینی و معرفتهای فلسفی هماهنگ با دین، تأثیر پذیرفته یا الهام گرفته باشد و هیچ گونه ناسازگاری با آموزه های قطعی و مسلم دینی نداشته باشد». با توجه به این تعریف، امکان نظری(عقلانیت) علم دینی و مطلوبیت آن، از جمله نخستین چالشهای عقلی فراروی مدعیان و مدافعان چنین علمی است. بنابراین سوالات اصلی تحقیق عبارتند از: 1-آیا علوم انسانی(تجربی) دینی، امکان دارد؟ (امکان علم دینی، به لحاظ نظری) 2-آیا ایجاد علوم انسانی(تجربی) دینی، دارای مطلوبیت است؟ (مطلوبیت علم دینی) و بر همین اساس، فرضیه های اصلی نیز بدین قرار خواهد بود: 1-علوم انسانی(تجربی) دینی، از دیدگاه فلسفی و نظری، موجه و قابل دفاع است. (امکان دارد). 2- علوم انسانی(تجربی) دینی، دارای مطلوبیت است. ( به ویژه برای مسلمانان). 3-علوم تجربی، بر مبانی نظری، از جمله مبانی فلسفی، اتکا دارند و از این لحاظ چنانچه در دینی از ادیان به تعداد کافی گزاره های فلسفی وجود داشته باشد و مبنای نظریه پردازی علمی قرار گیرد، علم به دست آمده را می توان علم دینی نامید. روش این تحقیق، به تبع ماهیت فلسفی بحث، همان روش جاری پذیرفته شده در فلسفه یعنی روش عقلی است(بر اساس منطق صوری سنتی و جدید). نقد علوم تجربی رایج و عدم رضایت از آنها، به خاطر مبتنی بودن بر مبانی و مفروضات فلسفی مادی و غیر الهی و دستاوردهای نامطلوب و بحرانزا، از جمله زمینه های بحث علم دینی است. در این رساله، رویکردهای مختلف مطرح درباره علم دینی(یعنی رویکردهای تهذیبی، استنباطی افراطی و ملایم و دیدگاه سنت گرایان) مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در نهایت، نوعی دیدگاه تأسیسی، که از نظر مبانی معرفت شناختی، الگوی مورد نظر و برخی ویژگیها(در تحقیق، 20 ویژگی بیان شده است)، با دیدگاه دیگر مدافعان این رویکرد، متفاوت است، مورد پذیرش قرارگرفته است. در این تحقیق، علم دینی از نظر مکاتب علم شناسی، مورد بررسی قرار گرفته است و از این زاویه، مخالفان علم دینی یعنی تجربه گرایی افراطی، در قالب دو مکتب «پوزیتیویسم منطقی» و «عملگرایی»، مورد نقد قرار گرفته اند و مکاتب روش شناسی مابعد اثباتگرا، به عنوان مکاتبی که منطقاً باید موافق آن باشند، معرفی شده اند. در رساله، همچنین مبانی عقلانیت علم دینی از دیدگاه فلسفه اسلامی نیز مورد تحلیل و بررسی بوده و امکان و عقلانیت آن محرز شده است. این تحقیق با پیشنهاد 13 موضوع مطالعاتی و اقدام لازم در زمینه پیشبرد بحث علم دینی، پایان یافته است.
سید رحیم خوب بین خوش نظر غلامرضا اعوانی
چکیده: هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر نظریه ی نور حکمت اشراقی بر نگارگری ایرانی اسلامی است.فرض بر این است که نگارگران مسلمان چونان سایر هنروران دوران گذشته پیرو آموزه های عرفانی و حکمی اندیشمندان مسلمان بوده اند و به دلیل تأملات جدی شیخ شهاب الدین سهروردی پیرامون مفهوم نور و نیز عالم مثال نظریه ها و آموزه های او، تاثیر زیادی بر باور و عملکرد نگارگران داشته است، آن چنانکه این تأثیر به خوبی در صورت آثار نگارگران مسلمان آشکار است. در این پژوهش، ابتدا نحوه ی تلقی حکمای مسلمان از جمله ابن سینا، غزالی، سهروردی و نجم الدین کبری درباره ی نور، مراتب انوار، انوار رنگین و عالم مثال مورد مطالعه قرار گرفته است.تأثیرات حکمت و عرفان اسلامی بر نگاه هنرمندان مسلمان، به نمایش جلوه هایی خاص از نور و رنگ در عالم خیالی نقاشی ایرانی انجامیده است. سپس در پژوهش حاضر،هم موقعیت ادراک خیالی در نظام ادراکی آدمی، و هم عالم خیال، که متمایز از قوه ی خیال و امری هستی شناختی، در نظام هستی است، مورد تحلیل قرار گرفته است.همچنین تلاش شده تا معنای فر یا نور ملکوتی که در حکمت اشراقی اهمیت زیادی داشته و در هنر به شکل هاله ای نورانی، تصویر شده است، تبیین شود. در بخش پایانی رساله نیز در باره ی مفهوم و حضور نور و رنگ در آثار نگارگری و آشنایی نگارگران با حکمت اشراقی، مطالبی تبیین کننده و روشنگر، ذکر شده است.نحوه ی تلقی سهروردی از نور و همچنین طرح مباحث عالم مثال از جانب او، سبب شده تا نگارگر در اثر هنری خویش، جهانی مثالی، بدون سایه و غرق در نور را ترسیم کند.
زینب ابوالقاسمی دهاقانی غلامرضا اعوانی
در فلسف? سهروردی ادراک به حضور شیء برای امر مجرد )نور لذاته( تعریف می شود. نفس انسان که یکی از مصادیق نور لذاته می باشد در مرتب? ادراک حسی و خیالی با اشراقات خود و به صرف مقابل? بدون حجاب و مانع با حقایق محسوس مادی یا حقایق خیالی عالم مثال معلق، به آنها اضافه شده و بدون وساطت هیچ صورتی در قوای ادراکی به مشاهد? مستقیم آنها می پردازد. در تعقل (ادراک کلیات) نیز اگر امر کلی، معقول عینی باشد(مثل نوریه افلاطونی) نفس از طریق مشاهده مستقیم آن را ادراک می کند و اگر امر کلی، معقول ذهنی (مفاهیم عام یا اعتبارات عقلی) باشد، نفس از طریق مشاهده مستقیم صورتی که نزد خود دارد آنها را می-شناسد. نفس برای ادراک شهودی یعنی مشاهد? حضوری حقایق مراتب عالی هستی ابتدا به حکمت عملی و نظری می پردازد تا بتواند حجاب ها را کنار زده و بدون هیچ مانعی به صورت مستقیم همه آن حقایق را مشاهده کند. فلوطین به تبیین دو قوس نزول و صعود در هستی می پردازد. او در قوس صعود چگونگی بازگشت و عروج انسان به موطن اصلی ای که از آن نازل شده را توضیح می دهد. وسیل? صعود انسان، شناخت است. با کسب حکمت عملی و نظری نیروی عقلی انسان دوباره فعال می شود و در نتیجه به مرتبه عقل صعود می کند. با صعود به مرتب? عقل دیگر شناخت انسان از طریق ادراک حسی و یا اقام? استدلال که یک علم حصولی است نمی باشد بلکه یک علم حضوری خواهد بود و او به مشاهد? حضوری حقایق مجرد نورانی معقول می پردازد. در نهایت حرکت صعودی نیز انسان با تجرد صرف و حتی گذشتن از مشاهد? حضوری عقل به مرتب? احد صعود می کند و با فنای در آن به شناخت و مشاهده ی مراتب عالی تر دست می یابد. سهروردی از این نظری? فلوطین در موارد ذیل متأثر شده است: تعریف تعقل و ادراک، فاعل شناسا، نحو? خودآگاهی، نظری? مشاهد? حضوری اشراقی، نحو? ادراک شهودی حقایق عالی هستی و شرایط تحقق این مشاهد? حضوری. کلید واژه ها: ادراک – حضور - ادراک خیالی - ادراک حسی - عالم مثال معلق - تعقل – مشاهده - ادراک شهودی - علم حصولی - علم حضوری – سهروردی – فلوطین.
فاطمه تقی یاره غلامرضا اعوانی
پژوهش حاضر به منظور صورت بندی چارچوب ارجاع معنایی برای روان درمانگری وجودی و تدوین بسته ی روان درمانگری وجودی مبتنی بر اندیشه ی مولانا به انجام رسید. همچنین، آزمون درمان پیشنهادی در کاهش افسردگی، به عنوان یکی ازشایع ترین اختلالات روان؛ و افزایش سطح تحول من، به عنوان یکی از مهم ترین سازه های شخصیت از جمله اهداف این تحقیق بود. طرح از دو بخش کیفی (مفهومی) و کمی تشکیل شد. روش تحقیق در بخش کیفی، استنتاج تحلیلی؛ و در بخش کمی، آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش را مراجعان به مراکز بهداشت روان دانشگاه های تهران در تابستان و پاییز 1389 تشکیل دادند. 32 نفر با گزینشی تصادفی خوشه ای در پژوهش شرکت کردند. گروه آزمایشی، درمان پیشنهادی این پژوهش را دریافت کردند و گروه کنترل، در انتظار دریافت درمان قرار گرفتند. در بخش کیفی نتایج زیر به دست آمد: استخراج تعاریفی از سلامت و بیماری روان از آثار مولانا؛ استخراج تعاریفی از زبان وجودی؛ تدوین مولفه های درمان وجودی؛ و تدوین چارچوب ارجاع معنایی جهت درمانگری وجودی. بر اساس چارچوب معنایی استخراج شده می توان گفت، انگیزه ی اساسی در انسان اراده ی ربط نامتناهی است. درمان مورد نظر مدعی این اندیشه است که گسست در وجه ربطی خاص می تواند از جمله علل اساسی بیماری های روان باشد؛ و لذا، پیشرفت در شکل دهی مجدد آن، منجر به کاهش افسردگی می گردد. همچنین، اختلال در وجه ربطی می تواند از جمله علل اختلال در تحول شخصیت به شمار آید، و لذا، پیشرفت مورد نظر منجر به ارتقای سطح تحول من می گردد. در بخش کمی، نتایج آزمون های کوواریانس و t مستقل نشان داد که درمان پیشنهادی در کاهش افسردگی درمانجویان و همچنین افزایش سطح تحول "من" آنان موثر بوده است. این نتیجه از سویی با توجه به لزوم دستیابی به یک روش توانا جهت درمان اختلالات روان؛ و از سوی دیگر با توجه به اهمیت و تغییر ناپذیری طول عمری سطح تحول من و لزوم دستیابی به روشی جهت ارتقای آن قابل توجه می باشد
مهین رضایی غلامرضا اعوانی
طرح پیوند میان حکمت، نبوت و حکومت را می توان پاسخی دانست از جانب فارابی برای حل بحران فلسفه، یعنی جدایی نظر از عمل. فارابی با معنایی که از فلسفه و کار کرد آن ارائه می کند، راه حل بحران جدایی نظر از عمل را در کمال ثانی فلسفه، یعنی در به کار گیری آن در سیره عملی زندگی مردم که همان سیاست (اخلاق و علم مدنی) و دین است، می داند. در این پژوهش سعی شده ابتدا ماهیت حکمت، حکومت، نبوت و کارکرد آنها از نظر فارابی بررسی و سپس ارتباط میان این سه مقوله نشان داده شود. این پژوهش بیشتر ناظر بر کارکرد این سه مقوله است و می خواهد بداند که حکمت، نبوت و حکومت در سعادت آدمیان چه نقشی دارند. برای فارابی در مدینه است که این سه مقوله با هم ارتباط پیدا می کند. عقلانیت درست می-تواند و یا دستکم باید بتواند مبنای دین و سیاست مردم قرار بگیرد و دین و سیاست نیز باید در خدمت عقلانیت مردمان باشند. وجه صالح بودن حکومت های صالح نیز در التزام آنها به فلسفه و عقلانیت است و این حکومت های فاسدند که با اندکی تجربه و خباثت می توانند حکومت کنند و به فلسفه نیازی ندارند. حکومت صالح همچنین به دین نیز نیاز دارد تا مایه پیوند میان اهل مدینه باشد. دین درست مثال حق است که از طریق گفتارهای اقناعی سعی می کند سیره مردم را در خدمت عقلانیت قرار دهد. اما آیا فارابی توانست با تعریف و تصویری که از فلسفه ارائه می کند، آن را به عمل مرتبط سازد و تئوری سازگاری را در این زمینه اراده کند؟ به نظر می رسد فارابی در اثبات چنین تئوری با دشواری و ابهامات بسیاری روبرو است.
محمدحسین میرابوطالبی غلامرضا اعوانی
موضوع رساله با عنوان "سازگاری درونی اندیشه های ابن سینا و آکوییناس در علم پیشین الهی و اختیار انسان" به دنبال امکان سازگاری ای است که بتواند در عین باور به این علم پیشین به نحو کلی نزد این دو متفکر، مدافع حفظ اختیار انسان نیز باشد تا اصل مسوولیت و تکلیف نیز در حوزه عمل انسانی معنادارگردد. بدیهی است که ارتباط علم پیشین الهی و پیوند آن با عنصر زمینی عملکرد انسان و حفظ اختیار، نقش عوامل طبیعی و حتی غیرمادی و مجرد عناصر خلقت را پررنگ و مرزهای علمی، عقلانی و دینی ایشان نیز ارزش تحقیقی بیشتری می یابد. سعی در آشنایی و بررسی اندک یافته های علمی جدید که بتواند در نقش میزان و داور علمی و عقلی امروز، عیار صحت و معقولیت گفته های این متفکران و تضمین گر ادامه حیات با صلابت آن ها باشد هر چند مختصر باشد به فراموشی سپرده شده است. این رساله در روش تحقیق بنیادین ارائه و تهیه شده است.
سعید علی تاجر هادی ندیمی
چکیده ندارد.
امیررضا مهدیه غلامرضا اعوانی
هدف از این رساله بررسی مقدماتی دیدگاه سنتی (الهیون از قدما) راجع به عالم و در همین راستا و به عنوان نمونه ای بارز آشنایی با چند و چون نظر افلاطون راجع به جهان است اما در دیدگاه سنتی و نزد حکمایی مانند افلاطون معرفت راستین در واقع از اصل به ظهور و از حکمت به جهان شناسی می روشد و شناخت عالم طبیعت در واقع برمبنای معرفت به ماوراالطبیعه ممکن و معنی دار است بنابراین در دو بخش اول و دوم سعی شده است تا اولا با وضعت و ماهیت حکمت معنوی و ثانیا با محتوی و مضمون آن به عنوان قلب دیدگاه هستی آشنا شویم و البته وجود این دو بخش به عنوان زمینه حکمی و درآمدها بعدالطبیعی لازم و غیرقابل اجتناب است . اما جهان شناسی به عنوان پیامد و نتیجه حکمت معنوی را در بخش سوم مورد مطالعه قرار می دهیم و پس از آنکه در طی سه فصل به طرح دیدگاه سنتی راجع به عالم پرداختم در نهایت از باب سنت افلاطون ؟؟ می شویم و به شرح وجوه جهان شناسی او بر مبنای محاوره این توس می پردازمی. ما بعدالطبیعه، حکمت معنوی، ظهور، جهان، جهان شناسی افلاطون.
اعلاء تورانی غلامرضا اعوانی
چکیده ندارد.
سمیه طهماسبی غلامرضا اعوانی
در این رساله ابتدا سیری از تاریخچهء مکتب توفیق عقل و وحی در ادیان و فلسفه های یهودیت و مسیحیت و متکلمین و فلاسفهء اسلامی بیان شده است تا اهمیت ... و نظر از دیدگاه ملاصدرا جایگاه واقعی خود را پیداکند و آنگاه بحث مستوفی در زمینهء روش تفسیری و فلسفی ملاصدرا بعمل امده و در نهایت چگونگی توفیق قرآن و برهان ازنظر ملاصدرا در مواردی خاص از بحث خداشناسی اسفار مورد کنکاش قرار گرفته است و در پایان داوریهایی انجام شده است .
محمود یوسف ثانی غلامرضا اعوانی
مطالب مورد بحث و بررسی دراین رساله عبارت است از : آراء ارسطو و حکمای رواقی دربارهء تصور و تصدیق - آراء فارابی - شیخ الرئیس ، بنیادگذار اندیشهء متدیک تصور و تصدیق - شیخ اشراقی و شارح حکمه الاشراق - امام رازی و بساطت و ترکب تصدیق - خواجهء طوسی -علامه رازی و نخستین رساله در تصور و تصدیق - میرسید شریف جرجانی محشی و شارح - صدرالدین شیرازی و ارائه یک تئوری نظام یافته - علامه طباطبائی و آراء تازه .
عظیم حمزییان غلامرضا اعوانی
رشد حیات عقلی و فکری مسلمین، تا حدی مرهون اختلاف آراء میان فیلسوفان و متکلمان است . هر یک از این دو گروه، با اشکالات خود بر دیگری، موجبات گسترش مباحث عقلی و تعمیق دیدگاههای یکدیگر را فراهم آورده اند و ضرورت طرح بسیاری از مسائل را در حوزهء دیگری، گوشزد کرده اند. در این میان شخصیت خواجه نصیر طوسی نقطهء عطفی به حساب می آید. تحقیق ما تلاشی است در روشن ساختن این مسائل که آیا استفاده از فلسفه در علم کلام، از سوی خواجه طوسی، ضرورتی داشته است ؟ آیا او توانسته است ، با توجه به اهدافی که داشته، از مسائل امور عامه در اثبات مسائل الهیات به معنی الاخص بهره جوید؟ و اساسا" در این کار، درجه مسائلی گرایشهای کلامی و یا فلسفی، داشته است ؟ روش تحقیق ما بر پایهء تحقیقات کتابخانه ای، مقایسه افکار و نظریات با یکدیگر و نتیجه گیری از آن هاست ، در این راستا در ابتدای هر بحث به ذکر تاریخچه ای اجمالی از آن پرداخته، به دیدگاههای متکلمان و فیلسوفان مسلمان در آن مساله اشاره نموده، سپس نظریهء اختصاصی خواجه طوسی، و گرایش فلسفی یا کلامی وی را بازگفته ایم. در تنظیم موضوعات و مسائل تحقیق از شیوهء مرسوم فیلسوفان در کتابهای فلسفه پیروی کرده ایم و برهمین اساس ، پس از ذکر مقدمه و تاریخچه ای مختصر از اختلاف فکری میان متکلمان و فیلسوفان، مسائلی را از طبیعیات ، پس از آن امور عامه و در پایان امور خاصه فلسفه، ذکر کرده و در هر قسمت فقط مسائل اساسی و پایه ای آن را، طرح نموده ایم. در تمامی این تحقیق، آزمون فرضهای خود را نشان داده و گفته ایم: که علم کلام در قالب گذشته اش (پیش از آمیخته شدن با فلسفه) نمی توانست به وظیفهء خود عمل کند، تاسیس کلام عقلی، فقط در حوزهء تفکر شیعی، امکان پذیر، بود، کلام اهل سنت ، از نظر روش تغییرات عمده ای از خود نشان داد و استفاده از فلسفه در کلام با توجه به محدودیتهایش برای کلام، مفید بوده است . نتایج تحقیق را می توان به دو بخش نتایج عام و نتایج خاص تقسیم نمود. در قسمت اول مسائلی را که به واسطهء این تقابل افکار، به کلام و فلسفه افزوده شده اند، مورد استفصاء قرار داده ایم. در قسمت دوم، گرایشهای فلسفی محقق طوسی چه در مسائل طبیعیات یا امور عامه و خاصه فلسفه، مورد نظر قرار گرفته اند. در پایان به موارد اختلاف او با حکمای مشائی پرداخته ایم و تاثیراتی را که بر هم عصران و اندیشمندان پس از خود داشته است ، بیان نموده ایم.
مرتضی فتحی زاده غلامرضا اعوانی
معرف شناسان از هنگام نگارش رساله متون و ته نه تنوس افلاطون تاکنون کوشیده اند مولفه ها با شرایط اساسی معرفت را تعیین کنند. تعیین این موله ها یا شرایط به نوعی تحلیل معرفت می انجامد. دیدگاه سنتی و مشهور فیلسوفان از جمله افلاطون و کانت این است که معرفت گزاره ای (این که چیزی چنان است) سه شرط منفردا لازم و مجموعها کافی دارد که عبارتند از: باور، صدق و توجیه. طبق این دیدگاه، معرفت گزاره ای فقط باور صادق نیست ، چون برخی باورهای صادق گمانهای خوش شانسی بیش نیستند و در نتیجه معرفت به شمار نمی آیند. لازمه معرفت این است که ارضای شرط باور به "نحو مقتضی" با ارضای شرط صدق آن "مرتبط" باشد. بنابراین، معرفت باید "چیزی بیشتر" از باور صادق باشد. این "چیزی بیشتر" چیست که برای تبدیل باور صادق به معرفت ضروری است ؟ ما آن را شرط توجیه تحلیل استانده معرفت می نامیم. به طور کلی دو نوع نظریه برای توضیح شرط توجیه معرفت پیشنهاد شده است . طبق یک نوع از آنها، اگر فرایندهایی که به حصول، باور می انجامند قابل اعتماد باشند، باور ما معرفت به شمار می آید. در این نوع نظریه ها تاکید بر پیشینه تاریخی باور است که آن را پدید می آورد. نظریه های نوع دوم این فرایندها را با مساله توجیه بی ارتباط می دانند و توجیه را فقط تابعی از قوت و تناسب قرائن موجود برای یک قضیه می پندارند. ما این مدعا را "فرض باوری" و نظریه های معرفت شناختی پیرو آن را "نظریه های باور محور" می نامیم. هماهنگی نیز نظریه ای باوری است . جان نظریه هماهنگی در دو بعد مثبت و منفی آن نهفته است . بعد منفی این است که هماهنگی ضد نظریه بنیادگرایی است ، یعنی ضد این نظریه که مراتب معرفتی باورها نهایتا به باورهای پایه می رسد یا از آنها سرچشمه می گیرد. نظریه هماهنگی وجود چنین باورهایی را انکار می کند. بعد مثبتش این است که ادعا می کند رابطه هماهنگی میان باورها سبب توجیه منزلت معرفتی باورهاست . موضوع برنامه پژوهشی حاضر ارزیابی این دو بعد به روش نقادی عقلی است .
منیژه عاملی غلامرضا اعوانی
اخلاق از ریشه خلق به معنای باطن و صفاتی که به رفتار و حالت انسان تعلق می گیرد ، است و در تعریف خلق آورده اند : ملکه ای بود نفس را مقتضی سهولت صدور فعلی ازو بی احتیاج به فکر و رویتی . علم اخلاق به منزله یک دانش دارای ارزش فراوانی است ، در آثار عالمان غربی و اسلامی به آن توجه فراوان گردیده است . اخلاق حرفه ای به عنوان شاخه ای از دانش اخلاق به بررسی تکالیف اخلاقی در یک حرفه و مسائل اخلاقی آن می پردازد و در تعریف حرفه آن را فعالیت معینی می دانند که موجب هدایت فرد به موقعیت تعیین شده همراه با اخلاق خاص است . اخلاق حرفه ای در سنت با محوریت انسان و انگیزه خدمت به دیگران در طول تاریخ متحول گردیده است ، به گونه ای که امروزه انسان در خدمت حرفه و به ابزاری در جهت اهداف صرفا مادی او تبدیل شده است . در نظامهای غربی مانند سودانگاری ، عدالت توزیعی ، آزادی فردی و تکلیف گرایی اخلاق زمینه رسیدن انسان به سعادت را فراهم می نماید ، اما سعادت در هر یک ا زاین نظامها به معنای خاصی تفسیر گردیده که با نظام اخلاقی اسلامی تباین دارد. در نظام اخلاق اسلامی ملاک نهایی و نهایت سعادت بشری ، الله است و انسان به عنوان خلیفه و جانشین الهی بر روی زمین ، محور توجهات اخلاقی است ، بدین معنا که خشنودی انسان و خدمت به او موجب رضایت و تقرب به خداوند می گردد ، لذا در نظام اخلاق اسلامی با توجه به ملاک نهایی در صدد هستیم تا با ارائه دستورالعملها و آئین نامه های اخلاقی در سطح حرفه و زندگی اجتماعی و همچنین با در نظر گرفتن پیشرفتهای مادی در جهت بهبود زندگی انسانها ، زمینه سعادت و کمال حقیقی بشر را فراهم آورد.
جلیل پروین محمود یوسف ثانی
این رساله مشتمل بر دو بخش است: بخش تحقیق و بخش ترجمه. بخش تحقیق در سه فصل سیری اجمالی در کتاب ، نگاهی گذرا به کارنامه علمی ویلیام چیتک و حقیقت تصوف فراهم آمده است. در فصل حقیقت تصوف براساس برخی نکات کلیدی کتاب که تقریبا بر تمام فصول کتاب سایه افکنده است، مطالبی درخور ارائه شده و با آرا امام دراین زمینه ها مقایسه شده است . عناوین کلی این فصل عبارتند از: حقیقت تصوف، مقام احسان، عشق و صوفی نمایان و صوفیان راستین.
گیتا مقیمی غلامرضا اعوانی
در این نوشتار ، تطبیقی بین دیدگاه توماس آکویناس و صدرالمتالهین در باره اراده انسان صورت گرفته است تا روشن شود که در هریک از این دو نظام فلسفی چه تبیینی در باب اراده انسان صورت پذیرفته است، نقاط ضعف و قوت این تبیین ها در مقایسه با یکدیگر در چه مواردی است و کدامیک از این تبیین ها در حل مشکلات مربوط به اراده انسان از موفقیت بیشتری برخوردار است.مسئله تقدم یا تاخر عقل و اراده انسان نسبت به یکدیگر ، چگونگی تبیین اختیار انسان و نحوه ارتباط اختیار انسان با مشیت الهی از مسائل مهم و بحث انگیزی هستند که در این مبحث مطرح می باشند.
سید مرتضی حسینی احمد احمدی
رساله حاضر از یک مقدمه و سه فصل تشکیل شده است. مقدمه آن چهاربخش دارد که در بخش نخست زندگینامه کوتاهی از سید و در بخش دوم خلاصه ای از دیدگاههای وی آمده است. در بخش سوم زندگینامه مختصر افلوطین و در بخش چهارم خلاصه ای از آرای وی مطرح شده است. فصل اول و دوم هر یک چهار بخش تحت عنوان مقدمات ، انسان پیش از طبیعت، انسان در طبیعت و انسان پس از طبیعت دارد. فصل سوم دو بخش دارد . به ترتیب : شباهتهای آرای سید و افلوطین و تفاوتهای آن. بخش اول از دو فصل اول به مهمترین مسایلی می پردازد که در انسان شناسی از دیدگاه آنها اهمیت دارد، ولی به طور مستقیم از مسائل مربوط به انسان نیست. مانند توحید ، مراتب هستی، پیدایش کثرت و مانند اینها. بخش دوم عبارتست از مسایل مربوط به انسان پیش از ورود به عالم طبیعت همچون جایگاه انسان در عالم عقل، مراتب او، تفاوت ذاتی، علت هبوط، تجرد نفس، نیاز به بدن و مانند اینها. بخش سوم به مسایل مربوط به طبیعت مانند جامعیت ، اختیار، شرور، نیاز به نبوت، سعادت و غیر از آن می پردازد. بخش چهارم به مسائل مربوط به نفوس در مسیر بازگشت به وحدت ، بقای آنها، معاد و عوالم پس از طبیعت می پردازد. در فصل سوم که با مقایسه آرای آن دو اختصاص یافته است، در یک بخش به نقاط مشترک میان آن دو مانند وحدت شخصی وجود، ظهور در عین بطون، ازلیت ، وحدت نفس در عین کثرت آن، مقصد نهایی و مانند اینها و در بخش دیگر به مهمترین تفاوتهای آنها همچون صبغه دینی، توحید، جایگاه انسان، نبوت، ولایت، معاد و تناسخ می پردازد.
قاسم کاکایی غلامرضا اعوانی
نظریه وحدت وجود یکی از عمیق ترین دستاوردهای عرفان و یکی از اسرار اندیشه بشر است و در اسلام و مسیحیت نیز سابقه ای طولانی دارد. این نظریه جهان بینی ابن عربی و اکهارت، به عنوان بزرگترین عارفان نظریه پرداز در اسلام و مسیحیت، را تشکیل می دهد. لیکن رویکرد آنان به ((وجود)) با تجزیه و تحلیلهای فارغبالانه فلاسفه مابعدالطبیعه در باب ((وجود)) متفاوت است. چرا که از دیدگاه هر دو، اولا، ((وجود)) خود خداست و هستی صرفا منحصر در او است. ثانیا، ادراک وجود صرفا از راه شهود حاصل می آید. ثالثا ((یافتن وجود)) (وجدان) و ((وجود یافتن)) (دریافت وجود) یکی است و رابعا، فهم ((وحدت وجود)) تنها با ((فنا))ی عارف میسر است. دیدگاه ابن عربی و اکهارت، با نظریه ((همه خدا)) (pantheism) متفاوت است. چرا که آن دو، به تعالی خدا از خلق معتقدند و حلول و اتحاد را که مستلزم وجود طرفین است رد می کنند. اما نظریه ((همه در خدا)) (panentheism) تا حدودی به دیدگاه آن دو نزدیک است. این دو متفکر در مورد خدا بین ساحت ذات که هیچ نام و نشانی ندارد، و ساحت الوهیت که حضرت تجلی اسما و صفات است، فرق می گذارند. لیکن اکهارت در پی آن است که با فنای خویش به ذات برسد اما ابن عربی وصول به ذات را غیرممکن می شمرد و طالب وحدت با اسما الله است نه ذات. به همین جهت دو تفاوت اساسی بین اکهارت و ابن عربی وجود دارد: یکی اینکه عرفان اکهارت عرفان سلب و عرفان ابن عربی عرفان ایجابی است. یعنی اکهارت در پی ادراک جلال مطلق ذات است که در آنجا همه چیز به ظلمت و سکون و سکوت فرو می رود. هیچ نسبتی در آنجا تحقق ندارد. نه از خلق خبری است و نه از خدا. عرفان اکهارت از این نظر به عرفان هندوان شباهت دارد. اما ابن عربی در پی ادراک اسماالله است. در آنجا خدا با همه صفات جلال و جمال جلوه می کند و با هر اسم و صفتی تنوع و تکثر می یابد. خدای ابن عربی از این نظر با خدای ادیان ابراهیمی نزدیکتر است. تفاوت دوم آنکه، ابن عربی در مورد خلق همواره جانب عبودیت را حفظ می کند و در پی آن است که با اقتدا به محمد (ص)، عبدالله باشد. لیکن اکهارت در پی حزیت و ربوبیت است و می خواهد که با تشبه به عیسی (ع) خود خدا باشد. چرا که به زعم مسیحیت، عیسی (ع) خود خداست.در اثبات نظریه وحدت وجود، مساله مهم، بخصوص برای ابن عربی، نه اثبات وحدت، بلکه توجیه کثرت است. در اثبات وحدت و توجیه کثرت، ابن عربی و اکهارت از چهار طریق حس، عقل، خیال (شهود) و شرع وارد می شوند. در این میان، ابن عربی بر خیال و شرع بسیار بیشتر از عقل تاکید می کند، اما اکهارت به علت گرایشهای فلسفی جانب عقل را همواره پاس می دارد. ولی سرانجام در توجیه عقلانی وحدت وجود، هر دو متفکر به این نتیجه می رسند که نظریه وحدت وجود نظریه ای است ((پارادوکسیکال)) که جمع اضداد و اجتماع نقیضین را در بر دارد. لذا ادراک آن در طور عقل نیست بلکه باید آن را ((طوری ورای طور عقل)) شمرد. این پارادوکس ها به انحا گوناگون در جهان بینی وحدت وجودی آن دو، ظهور می کند و در مورد ابن عربی به یک نوع ((حیرت مطلوب))، و در مورد اکهارت به ((جهلی عالمانه)) می انجامد.