نام پژوهشگر: شکریه یوسفی نیا

رنگ محلّی در داستان های روستایی امین فقیری و علی اشرف درویشیان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  شکریه یوسفی نیا   قاسم سالاری

ادبیّات اقلیمی یکی از جنبه های نوین داستان نویسی است که بر پایه ی واقع گرایی شکل می گیرد و از طریق رسوخ به درون لایه های زندگی مردم و نمایش جلوه های گوناگون آن به معرفی مناطق ناشناخته ی کشور می پردازد. ادبیّات اقلیمی و روستایی گذشته از توصیف شیوه ی زندگی روزمره، آداب و رسوم، باورها و عقاید، سبک معماری، نحوه ی پوشش و خوراک، بیان جاذبه های طبیعی یک منطقه (وصف کوه ها، رودها، بیابان ها، پرندگان و گیاهان) می تواند نوعی بازآفرینی تاریخی- اجتماعی باشد. با توَجه به خاستگاه نویسندگان و ویژگی های اقلیمی بازتاب یافته در آثارشان، پنج مکتب یا شاخه ی داستان نویسی اقلیمی در داستان نویسی معاصر ایران قابل تشخیص است. امین فقیری از جمله نویسندگان جنوبی است که منطقه جنوب(فارس ) را به عنوان محلّ وقوع داستان هایش انتخاب کرده است. و حال و هوا و رنگ محلّی در داستان های روستایی او بارز است. علی-اشرف درویشیان نیز از شاخه های تنومند درخت ادبیّات اقلیمی و روستایی غرب (کرمانشاه ) است که در داستان های روستایی خود عناصر و ویژگی ها ی محلّی و بومی را با دقّت و روشنی بازگو می کند. این پایان نامه به بررسی عناصر و رنگ های محلّی و بومی در داستان های روستایی این دو نویسنده با ارائه ی شواهد و نمونه های متنی می پردازد و چهره ی غالباً فرهنگی جنوب و غرب را با توَجه به این عناصر(طبیعت، آب و هوا، آداب و رسوم، اعتقادات و باورها، لهجه و واژگان محلَی، پوشش، خوراک ها، نوع معماری منطقه، مکان ها و مناطق محلّی ) معرفی می کند و میزان خلاّقیّت این دو را در عرصه ی داستان نویسی اقلیمی بررسی و تحلیل می کند. امین فقیری و علی اشرف درویشیان با تأثیر پذیری از محیط و زیست اقلیمی خود در مورد مردمان و ویژگی فرهنگی و محیط و منطقه خود در داستان های روستایی شان نوشته اند و به بازتاب عناصر و ویژگی های اقلیمی و روستایی مناطق خود پرداخته اند. اشتراکات و تفاوت هایی در بازتاب دادن ویژگی ها و رنگ های اقلیمی و محلّی در داستان های روستایی این دو نویسنده وجود دارد که مهّم ترین وجه اشتراکشان در این است که هر دو نویسنده در داستان هایشان از عناصر و رنگ های محلّی و بومی محلّ زندگی و مکان الهام ادبی خود بهره برده اند. همچنین نمود این عناصر محلّی در داستان های بررسی شده آن ها یکسان است. در بررسی ویژگی زبان و لهجه ی محلّی و واژگان، به وجود واژگان و اصطلاحات مشترکی چون: پتی، جار، لته، رمانیدن و...بین اقلیم فارس و کرمانشاه باید اشاره کرد و در بیان تفاوت-های میان این دو نویسنده در نوع و محتوای ویژگی ها و رنگ های محلّی و بومی به کار رفته در داستان های آن ها، باید به نوع و نقش متفاوت پدیده ها و عناصر و رنگ های محلّی که این دو نویسنده از محیط و اقلیم و فرهنگ محلّ زندگی خود اخذ و جهت به کارگیری این ویژگی ها استفاده کرده اند اشاره کرد.