نام پژوهشگر: فرزاد شفیعی فر

سهم ایرانیان در شکل گیری هنر اسلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده هنر و معماری 1391
  فرزاد شفیعی فر   حسین مهرپویا

هنرِ ایران همواره در حفظ تداوم و پیوستگی اش در طول تاریخ موفّق بوده است. هنگامی که با ظهور اسلام، در کم تر از یک قرن، بخش قابل توجّهی از جهانِ امپراتوریِ آن زمان تحت حکومت تازیان قرار گرفت؛ هنرِ ساسانی در روزگاری متفاوت با دوران اوجِ خود در قرن های چهارم و پنجم میلادی به سر می برد. در قرونِ شش و هفت میلادی، توجّه به مضامینِ سرگرم کننده و لذّت طلبانه، جایگاهِ ویژه ای در سلیقه ی حاکم بر هنرِ ساسانی داشت. در این میان، اعراب هم که پیشینه ی فرهنگی و هنریِ قابل توجّهی نداشتند، به اجبار روی به سمت آثار فرهنگی و هنریِ سرزمین های تسخیر شده آوردند و از آن ها پیروی کردند. نتایج این پیروی در دوران اموی و عبّاسی منجر به خلق آثاری شد که ضمن شکل دهی به آنچه که از آن به هنر اسلامی یاد می شود، شاملِ آثاری می شد که چندان تطابقی با متون اسلامی و سیره ی پیامبر اسلام و اصحابش در سادگی و ساده زیستی نداشت. با بررسی دقیق تر آثار خلق شده در این دوره و تطبیق آن ها با آثار هنری پیش از اسلام، به خصوص ایرانِ ساسانی، و با استناد به شرایط تاریخی و اجتماعیِ آن زمان، مشاهده می شود که هنرِ اسلامیِ این زمان در سه ویژگیِ اشرافی و سلطنتی بودن، تزیینی بودن و لذّت گرا بودن وام دارِ هنرِ اواخر ساسانی است. وقار و تجمّل، دو ویژگیِ برجسته ی هنرِ قرونِ نخستینِ اسلامی محسوب می شوند، که از تداوم هنرِ ایرانی وارد هنر اسلامی شده اند. این استمرار هنرِ ایرانی معلول شرایطی چون هنرمندان و حامیانِ هنر اوایل اسلام، حضور ایران در ارکان مختلف حکومت و فرهنگِ اموی و عباسی، پیدایش اشرافیّت نوظهور و تمایلات امرا و خلفای اموی و عبّاسی برای رسیدن به شکوه و عظمتِ پادشاهی ساسانی، حفظ فرهنگِ ایران پیش از اسلام از طریق دهقانان است؛ که در نهایت منجر به تاثیرگذاری عظیمِ فرهنگ و هنر ایرانی، بر هنرِ قرون نخستین اسلامی می شود.