نام پژوهشگر: علی سرخه
علی سرخه طاهر علی محمدی
چکیده گاهی شخص یا اشخاصی به طور مستقیم و گاهی به طور غیر مستقیم سبب وقوع جنایتی می گردند. در مواردی نیز با همکاری هم، یکی به نحو مباشر و دیگری به نحو سبب در وقوع جنایتی دخالت دارند که در آن صورت بحث اجتماع سبب و مباشر به میان می آید. بنا به تعریف فقها، سبب عبارت از هر فعلی است که تلف به واسطه آن حاصل می شود، مانند حفر چاه و ضابطه آن این است که اگر سبب وجود نداشت تلف حاصل نمی شد و در این معنی، سبب مقابل مباشر یا عامل مستقیم ورود خسارت قرار می گیرد. بنابراین اگر شخصی، فرد ثالثی را در چاهی که دیگری حفرکرده بیندازد، مباشر ورود خسارت تلقی می گردد. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته، با طرح و تطبیق دیدگاه های فقهای مذاهب پنجگانه اسلامی به این سوالات پاسخ داده شده که آیا سبب مقدم در تاثیر، ضامن است همان گونه که مشهور قایل به آن هستند یا همه اسباب، ضامن می باشند؟ آیا سبب موخر در وجود ضامن است یا آن که سبب اقوا ضامن خواهد بود؟ علاوه بر اینها ضمان سبب و مباشر در امور مالی و غیر مالی چگونه است؟ این پژوهش در سه فصل با عناوین «ضمان سبب و مباشر در جرایم غیر مالی»، «ضمان مباشر و سبب در امور مالی» و «ضمان در صورت اجتماع اسباب و اجتماع سبب و مباشر» به تبیین مباحث پرداخته با شناخت موارد مشترک و افتراقی مذاهب، نتیجه گیری کرده است. کلید واژه ها: سبب، مباشر، ضمان، اجتماع اسباب، مذاهب پنجگانه، فقها
علی سرخه حسن عبدی
مبنای صحت و ارزش معرفت شناختی علوم حصولی،علم حضوری است. علم حضوری مبتنی است بر معنایی بسیط از عینیت که بدون واسطه در ذهن فاعل شناسا حضور دارد .از دیدگاه فیلسوفان مسلمان، علم حصولی تکیه گاه خوبی برای معرفت شناس نیست؛ چرا که با مشکل ضمانت صدق، مواجه است.این امکان فقط در علم حضوری برای ما متصور است نه در علم حصولی چون در علم حضوری، خطا قابل طرح نیست. از آنجا که در علم حضوری، حقیقت عینی معلوم، هست و جایی برای صورت و معلوم بالذات نیست، مسئله حکایت، مطابقت، صدق و کذب قابل طرح نیستند. دلایل خطاناپذیری علم حضوری عبارتند از:عدم واسطه (صورت)،اتصال وجودی(اتحاد عالم با معلوم)،اتحاد علم و معلوم،عدم اتصاف به قواعد منطقی و مفهومی،بازگشت علم حصولی به علم حضوری. در پاسخ به تمام شبهات علم حضوری می توان گفت: علم حضوری با علم حصولی همراه است.یعنی در کنار هر علم حضوری یا شهودی،یک علم حضوری نهفته است؛علاوه بر این ذهن بعد از علم حضوری یا حصولی،یک تفسیر از آن ارائه می دهد؛که گاه این تفسیرها با خود آن علم حصولی نیز تطابق ندارد.باید میان «علم حضوری» و «علوم حصولی» همراه آن، که یا تعلیل و علت یابی اند یا تعبیر و تفسیر، تفکیک کرد و از تعمیم احکام یکی به دیگری خودداری کرد.با این حال شخصی بودن علم حضوری مانع انتقال فهم و بین الاذهانی بودن آن نیست. ذهن همواره مانند دستگاهی خودکار، از یافته های حضوری عکس برداری می کند و صور یا مفاهیم خاصی را در خود فراهم کرده، بایگانی می کند، سپس بر اساس دانسته های خود، آنها را تفسیر و تبیین می نماید و علت پیدایش آنها را می کاود و به تجزیه و تحلیل می پردازد. این فعالیت های ذهنی، که بسیار سریع انجام می گیرند، غیر از علم حضوری اند ؛اما تقارن و همزمانی آنها با علم حضوری منشأ اشتباه می گردد. بدین سان، اشخاص آنچه را با علم حضوری می یابند واقعیت و هستی شان است منهای ماهیات یا مفاهیمی همچون مجرّد یا جوهر یا مدبّر بدن بودن. در مرتبه علم حضوری به خود، حتی مفهوم «من» نیز علمی حصولی است.