نام پژوهشگر: کاظم خوشخوامیری

تبیین رنج ها و ناکامیابی ها در حکمت متعالیه و روان شناسی خوشبختی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  کاظم خوشخوامیری   علی اله بداشتی

این پایان نامه درصدد تبیین رنج ها و ناکامیابی ها در حکمت متعالیه و روان شناسی خوشبختی می باشد. توضیح این که رنج و به تعبیر حکمت متعالیه شر ادراکی، معانی و مصادیق متعددی دارد. مراد از رنج در این پایان نامه معنای وسیع آن است که شامل همه ی اقسام آن می شود. در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی رنج با تعابیر مختلفی به کار رفته است و وجودی بودن آن در این منابع امر مسلمی به نظر می رسد. حکیم ملاصدرا در تحلیل هستی شناختی رنج دچار تردید است. ایشان در اکثر مولفات خود از نظریه ی نیستی انگارانه رنج دفاع کرده و آن را برهانی دانسته است. ولی از بعضی عبارات ایشان در شرح اصول کافی که به نظر می رسد جزء آخرین نوشته های او باشد از نظریه ی پیشین خود عدول کرده است و نه تنها عبارت ایشان ظهور در وجودی بودن رنج دارد بلکه تصریح می کند که جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست. تلاش پیروان حکمت صدرایی مانند حاج ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی نیز در اثبات عدمی بودن رنج با اشکالاتی مواجه است. یکی از دلایل فیلسوفان الحادی در تشکیک اوصاف الهی مانند عدل، علم، قدرت و خیرخواهی مسأله رنج های انسان است اما از دیدگاه حکمت متعالیه با توجه به این نکته که انسان مهره ای از مهره های جهان هستی به شمار می رود، شرّی وجود ندارد و اگر رنجی به انسان می رسد فردی و جزئی است. رنج های انسان لازمه ی طبیعت مادی وجود بشر بوده و در جهت تکامل و رشد و شکوفایی او، آشتی با خود و خدا، تواضع و فروتنی، آزمایش و امتحان، پند و عبرت و صبر و استقامت لازم و ضروری به نظر می رسد. عوامل متعددی زمینه ی پیدایش رنج ها را برای انسان فراهم می کنند مانند هواخواهی، گناه، جهل و نادانی، تعلق خاطر، ناهماهنگی با قانون و نظم طبیعت، نابسامانی ذهنی و روانی، محرومیت از حقوق انسانی و منابع طبیعی. انسان متعالی با از میان برداشتن این زمینه ها می تواند رنج های ناشی از آن را کاهش دهد. علاوه بر این که به مقتضای عدل الهی هر رنجی که ناشی از اعمال دیگران باشد و خود انسان نقشی در تولید آن نداشته باشد، خداوند متعال عوض آن را در دنیا یا آخرت عنایت می کند. در علم روان شناسی نیز تلاش های زیادی در کاهش رنج های بشر، انجام شده است و مکاتب بزرگ آن مانند مکتب فیزیولوژیک، رفتارگرایی، انسان گرایی، شناختی و روان کاوی روش های مفید و موثری در این مسیر انجام داده اند و توفیقات قابل توجهی به دست آورده اند. اگر چه علم روان شناسی تاکنون به راه حل متقنی در این باب دست نیافته است ولی تلاش ها کماکان ادامه دارد.