نام پژوهشگر: زهره حسینی
زهره حسینی حمید طاهری
آیا دلالتهای حروف در زبان فارسی سیر تحول خود را به سمت انحصار و اختصاص طی کرده اند؟ ما در این تحقیق در پی اثبات فرضیه کاهش دلالتهای حروف در زبان فارسی هستیم. در دوره های گذشته زبان فارسی هر حرف بر چندین کارکرد متفاوت دلالت داشته است اما بعد از طی مسیر تحول ،که با نوسانات افزایشی-کاهشی همراه بوده است از تعداد دلالتهای هر حرف کاسته شده و در دوره سوم زبان فارسی هر یک از حروف به کارکردهای مختص به خود رسیده اند. در این تحقیق با انتخاب تصادفی صفحاتی از تعدادی از کتب برجسته هر دوره صدساله زبان فارسی و بررسی بسامدی حروف موجود در این صفحات و دلالتهای هر یک از آنها سعی شده این سیر تحول و به انحصار رسیدن نشان داده شود. این پایان نامه شامل دو فصل می شود . فصل اول به دو بخش تقسیم می شود. در بخش اول کتابهایی که برای تحقیق انتخاب شده اند با شرح مختصری معرفی می شوند و در بخش دوم اصطلاحاتی که برای کارکردها به کار رفته شرح داده می شوند. در فصل دوم حروف به ترتیب الفبا ذکر می شوند . در ابتدا برای هر یک از دلالتهای یافته شده حروف نمونه هایی به عنوان مثال ذکر می شوند سپس یک جدول کلی از میزان کاربرد آنها ارائه شده و بعد نتیجه به صورت نمودار نمایش داده می شود و بعد تحلیلی از نتایج به دست آمده ذکر می شود.
زهره حسینی محمد جواد وریدی
این تحقیق به منظور ارزیابی اثر افزودن جگر شتر به عنوان جایگزین بخشی از گوشت فرمول به ترکیب کالباس مارتادلا و همبرگر مممتاز 60 درصد و بررسی اثرات آن بر ویژگیهای شیمیایی، فیزیکوشیمیایی، بافتی و حسی انجام گردید. تیمارها در 3 تکرار و مجموعا به تعداد 9 و3 فرمول به ترتیب برای کالباس و همبرگر تولید و با انواع شاهد مقایسه شدند.
زهره حسینی جمال الدین خواجه الدین
در سال های اخیر داده های سنجش از دور در شناسایی وآنالیز تغییرات کاربری و پوشش اراضی به طور وسیع به کار گرفته می شوند. آشکارسازی صحیح تغییرات اشکال سطح زمین، درک بهتری از ارتباط و واکنش بین انسان و پدیده های طبیعی جهت مدیریت بهتر منابع را فراهم می کند. روش های مختلفی برای آشکارسازی تغییرات کاربری و پوشش اراضی وجود دارد برخی از این روش ها عبارتند از مقایسه پس از طبقه بندی، طبقه بندی سری داده های چند زمانی، آنالیز مولفه اصلی. مقایسه پس از طبقه بندی یکی از موثرترین روش های آشکارسازی تغیرات است. هدف این بررسی آشکارسازی تغییرات رخداده در سه محل دفن پسماندهای سنگبری در اطراف شهر اصفهان و ارزیابی اثرات این پسماندها بر بیابان زایی مناطق مورد مطالعه است. تصاویر سنجنده های ماهواره ایmss, tm, etm+ ماهواره لندست و سنجنده lissiii ماهواره irs به ترتیب مربوط به سال های 1990، 1975، 2001 و 2005 برای تهیه نقشه روند تغییرات کاربری پسماند سنگبری استفاده شد. برای انجام تحقیق ابتدا بر روی تمامی تصاویر ماهواره ای تصحیح هندسی انجام شد. به منظور طبقه بندی تصاویر از طبقه بندی نظارت شده و طبقه بندی هیبرید که ترکیبی از دو روش طبقه بندی نظارت شده و نظارت نشده می باشد استفاده شد. در نهایت نقشه پوشش اراضی با 7 طبقه کاربری شامل پسماند سنگبری، اراضی مرتعی و بایر، تشکیلات شیلی، پوشش گیاهی، منطقه مسکونی، اراضی شور و رخنمون سنگی برای تصاویر tm, etm+, lissiii و پنج طبقه کاربری اراضی شامل تشکیلات شیلی، رخنمون سنگی، اراضی شور، پوشش گیاهی و سایر کاربری ها برای تصویر mss تهیه شد. برای برآورد صحت نقشه ها از ماتریس خطا استفاده شد و صحت کلی و ضریب کاپا تهیه شد. برای آشکارسازی تغییرات از روش مقایسه پس از طبقه بندی استفاده شد. نتایج آشکارسازی تغییرات نشان داده است که بیشترین تغییر کاربری پسماند بین سال های 2001-1990 است که میزان پسماند 3/229 هکتار افزایش یافته است. بررسی اثرات پسماند بر بیابان زایی نشان داد که پسماندها بر روی پوشش گیاهی، خاک، زمین منظر و توپوگرافی منطقه دفن اثر دارند. در محل های تخلیه پسماند با تخریب کامل پوشش گیاهی مواجه هستیم. خاک منطقه دفن تحت فشارهای ناشی از عبور کامیون های حمل فشرده شده و ساختمان آن تغییر کرده و تخریب فیزیکی خاک منطقه را ایجاد کرده است. تخلیه لجن های سنگبری که حالت مایع دارد و نفوذ آن به زمین تغییر در ترکیب شیمیای خاک را در پی دارد. از بین رفتن پوشش گیاهی تخریب اکولوژیکی خاک را ایجاد کرده است. فاصله از مناطق مسکونی، راه و جاده در انتخاب محل دفن در نظر گرفته نشده که باعث بد شدن زمین منظر جاده های عبور کرده از کنار محل های دفن گشته است. محل دفن پسماند در توپوگرافی منطقه تغییر ایجاد کرده است، در صورت عبور روان آب های سطحی از این محل های تغییر در مسیر روان آب ها را نیز در پی خواهد داشت. با توجه به اثرات پسماندها در منطقه لازم است که مکانیابی برای یافتن مناطق مناسب دفن پسماندها صورت گرفته و دفن بهداشتی در برنامه کار شهرداری ها و متولیان امور قرار گیرد
سیده سوده حسینی زهرا درویزه
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر اجرای مجموعه تکالیف استرس زا بر ظرفیت حافظه کاری در دانشجویان دختر دانشگاه الزهرا بود. 30 دانشجوی دختر جوان و سالم، در مقطع کارشناسی به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند (میانگین سنی: 20سال). براساس آزمون های غربال، آزمودنی ها هیچ تاریخچه بیماری نورولوژیکی، روانپزشکی و همچنین تجربه ترومای عاطفی یا فیزیکی جدی نداشتند. آزمودنی ها به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (2نفر از آزمودنی های گروه کنترل از تحلیل های آماری حذف شدند). سپس مجموعه تکالیف استرس زا به عنوان متغیر مستقل در گروه آزمایش اجرا شد. به منظور سنجش ظرفیت حافظه کاری، قبل و پس از اعمال متغیر مستقل، آزمون گستره لغات اجرا شد. در گروه کنترل نیز، همین روند بدون اجرای مجموعه تکالیف استرس زا به اجرا درآمد. جهت بررسی تاثیر مجموعه تکالیف، متغیرهای فیزیولوژیک مانند فشارخون دیاستول و ضربان قلب ثبت شد. درضمن ادراک آزمودنی ها از میزان استرس به صورت خودگزارشی ارزیابی شد. نتایج ارزیابی فیزیولوژیک حاکی از تاثیر القای استرس بود. در نتایج کلی ظرفیت حافظه کاری بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج این پژوهش همسو با پژوهش هایی است که نشان می دهد استرس متوسط، ظرفیت حافظه کاری را تحت تاثیر قرار نمی دهد.
زهره حسینی منوچهر ازخوش
این پژوهش به تعیین اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر حل مساله بر افسردگی و مهارت مقابله ای افراد مبتلا به دیابت نوع دو پرداخته است. پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی بوده که با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفته است. بدین منظور پس از مراجعه به بیمارستان رسول اکرم (ص) از بین بیماران خانمی که شرایط ورود به مطالعه را دارا بودند، تعداد30 نفر از مراجعانی که طبق پرسشنامه افسردگی بک نمره 20- 28 کسب کردند، به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند، سپس پرسشنامه مهارت های مقابله ای، توسط این افراد تکمیل شد.گروه مداخله در 7 جلسه آموزش مهارت حل مساله شرکت کردند درحالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماریt و تحلیل واریانس دو متغیری با اندازه گیری های مکرر بر روی یک متغیر استفاده گردید. نتایج آزمون تحلیل واریانس دو متغیری نشان داد آموزش مهارت حل مساله طبق مدل گلدفرید و دزوریلا، موجب کاهش معنادار (p >0/01) سبک مقابله ی هیجان مدار بیماران مبتلا به دیابت نوع دو گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل شده است. هم چنین این آموزش به افزایش معنادار (p >0/01) سبک مقابله ی مساله مدار این افراد در گروه مداخله منجر شده است. از طرفی تاثیر این آموزش بر کاهش معنادار (p >0/05) افسردگی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، در گروه مداخله نیز مورد تایید قرار گرفت. یافته های این پژوهش نشان گر آن است که آموزش گروهی مبتنی بر حل مساله روشی موثر جهت بهبود مهارت های مقابله ای و کاهش میزان افسردگی افراد مبتلا به دیابت نوع دو می باشد.