نام پژوهشگر: آرش سلطان زاده
آرش سلطان زاده شیده احمدزاده
تحقیق پیش رو تلاش می کند "نمایشنامه های خاطره" هارولد پینتر، خیانت، زمان های دور و سکوت، را در پرتو نظری? ادبی- انتقادی موریس بلانشو از منظر زمان، خاطره، و مرگ مورد بررسی قرار دهد. در ابتدا، بلانشو زمان حال را پیوندی از زمان گذشته و آینده می داند. از این رو، او از زمان با عنوان عکس-زمان یاد می کند که در بطن خویش زمان حال را محو و زمان گذشته را آشکار می سازد. در همین راستا اضافه می کند، فراموشی بخش لاینفک ذهن است که عدم و حضور را همزمان مطرح می سازد. از این رو، در نظر بلانشو امکانِ فرآیند به خاطر آوردن، متفاوت است از امکان آنچه که به خاطر آورده می شود. چرا که آنچه به خاطر آورده می شود لزوماً آنچه در گذشته به وقوع پیوسته نمی باشد؛ در نتیج? خاطر? فراموش کار، گذشته از امکان واقعی خویش جدا می شود و امکان تازه ای خلق می کند. در پایان نیز نظری? انتقادی بلانشو بر روی مرگ به عنوان پدیده ای ناممکن و وضعیتی که در آن تمام تلاش ها و کوشش های فردی در به معنا کشیدن زندگی و تسلط یافتن بر پایان آن از بین می رود بررسی می شود. بهمچنین، حوادث در نمایشنامه های پینتر به ترتیب خطی چیده نشده اند، بلکه شخصیت ها در زمانی غیر منطقی زندگی می کنند که در آن پی در پی به آینده و گذشته سفر می کنند به امید آنکه گذشته خود را پیدا و زمان حال را معنا بخشند هرچند تمامی تلاش ها بیهوده می نماید و گریزی از تهدیدها نیست. کلام آخر آنکه، شخصیت های پینتر، بیگانه از زمان حال و جدا افتاده از زمان گذشته، فلج و از کار افتادگانی هستند که به خلوتگاه اتاق های خود پناه برده اند و نا امیدانه انتظار مرگ را می کشند.