نام پژوهشگر: بهروز نیک آمیز
بهروز نیک آمیز ابراهیم حسینی نسب
اصطلاح اقتصاد نئوکلاسیک در دهه 1890 میلادی وارد ادبیات اقتصادی شد. منظور این بود که اقتصاد نئوکلاسیک، آن طور که از پیشوند نئو بر می آید، ادامه راه اقتصاد کلاسیک می باشد. آلفرد مارشال در بین بنیانگذاران اقتصاد نئوکلاسیک بر این امر که اقتصاد نئوکلاسیک امتداد اقتصاد کلاسیک است، بیش از سایرین تاکید می ورزید. علاوه بر این، اقتصاددانان نئوکلاسیک جاری ادعا می کنند که برداشت اقتصاددانان دگراندیش از مفهوم دقیق اقتصاد نئوکلاسیک نادرست است. به ویژه اقتصاد نئوکلاسیک می تواند با مواردی که اقتصاددانان دگراندیش نقد می کنند، سازگار باشد؛ از جمله تعادل، عقلانیت ابزاری و فردگرایی روش شناختی. هدف تحقیق حاضر بررسی و بحث پیرامون دو محور مذکور است. 2 گزاره اصلی تحقیق حاضر عبارتند از : 1- اقتصاد نئوکلاسیک از برخی جهات ادامه راه کلاسیک نمی باشد. 2- سه اصل موضوعه عقلانیت ابزاری، فردگرایی روش شناختی و تعادل جزء جدانـاپذیر اقتصاد نئوکلاسیک می باشد که در خارج از این اصول اقتصاد نئوکلاسیک راه حلی ندارد. روش تحقیق مورد استفاده ترکیبی از روش های توصیفی و تاریخی مبتنی بر مستندات کتابخانه ای موجود می باشد و کتب و مقالات مختلف مربوط به موضوع، مورد بررسی قرار می گیرد. در نتیجه گیری می توان گفت که گزاره های مطروحه از مبانی استدلالی نسبتا قوی برخورد می باشند.