نام پژوهشگر: میثم رحیم پور
میثم رحیم پور مصطفی زندیه
بورس های اوراق بهادار و اوراق مشتقه برای کنترل هیجانات بازار و کاهش ریسک اتاق پایاپای، سازوکارهایی را در پیش می گیرند که یکی از آنها استفاده از حدود نوسانات قیمت می باشد که معاملات را در یک محدوده قیمتی مشخص، همراه با حداکثر و حداقل قیمت مجاز ممکن می سازد. پژوهش های انجام شده، کارآیی این روش برای کنترل بازار را زیر سوال برده است. فروضی مطرح شده است که ناقض عملکرد مناسب چنین راهکاری هستند. فرضیه تاخیر در فرآیند کشف قیمت، موید این نکته است که چنین راهکاری در فرآیند کشف قیمت دارایی ها در بازار اختلال ایجاد می کند و یکی از مزیت های اصلی یک بازار کارا را زیر سوال می برد. از سوی دیگر برخی محققین بر این باورند که رسیدن قیمت به حد نوسان بالا (پایین)، و اینکه معاملاتی بعدی در آن قیمت و یا پایین تر (بالاتر) از آن قیمت رخ خواهند داد، خود اخباری است که بازار به آن فراواکنش نشان خواهد داد، و مجددا منجر به معاملات احساسی خواهد شد که کارآیی بازار را مختل می نماید. از سوی دیگر، فرضیه ی دیگری به نام اثر جذب مطرح می گردد که مدعیست با نزدیک شدن به حدود نوسان، حرکت قیمت به سوی این حدود افزایش یافته و اصطلاحا جذب می شوند. به علاوه اینکه فرضیه اثر گسترش نوسانات بر این باور است که با رسیدن قیمت به حد نوسان، در روز معاملاتی بعد، نوسانات بیشتر خواهد شد. در این پژوهش به کمک روش های آماری و اقتصاد سنجی، فروض مطرح شده در بازار آتی آزمون شده و کارآیی حدود نوسان در این بازار در دو افق زمانی با حدود نوسان 3% و 5% مطالعه گردیده است. برای این بررسی از قراردادهای آتی طلا استفاده شد که شواهدی مبنی بر تاخیر در فرآیند کشف قیمت، واکنش تاخیری و اثرجذب دیده شد. همچنین اثر گسترش نوسانات در افق زمانی اول مشاهده ولی در افق زمانی دوم رد شد.