نام پژوهشگر: علی‌اکبر کجباف

نقش سامانیان در شکل گیری بنیادهای فرهنگی ایران در دوره اسلامی (279-389هـ.ق)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  احتجاب امیرسالاری   فریدون الهیاری

سلسله سامانیان یکی از حکومت های ایرانی بعد از اسلام است که در سرزمین ماوراءالنهر توسط امیر اسماعیل سامانی در سال 279ه.ق با پایتختی بخارا تشکیل شد.امرای سامانی علاوه براین که مسلمان بودند علاقه زیادی به فرهنگ و تمدن ایرانی داشتند و می خواستند یک تطبیق و سازگاری بین فرهنگ و تمدن ایرانی با اسلام به وجود بیاورند برای این کار از وزیران و دبیران لایق و علاقه مند به دانش و فرهنگ استفاده کردند. هماهنگی بین امرا و وزراء به عنوان یکی از عواملی که سبب شکل گیری فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی درخشانی شد. دانشمندان و علما زیادی در این دوره ظهور کردند و علوم مختلف نیز رونق گرفت و بسیاری از علما و دانشمندان آثار خود را به زبان فارسی نوشتند. زبان فارسی که بعد از حمله اعراب به ایران دچار رکود شده بود دوباره احیاء شد و رونق گرفت و شاعران پارسی گوی زیادی ظهور کردند و زبان فارسی به عنوان مهم ترین عنصر هویتی جامعه ایران زبان علم و دانش و ادب شد. می توان این تحول را سرآغازجریان علم و فرهنگ ایرانی دوران اسلامی نامید و در این روند وزراء خردمند و دانش پرور نیز تأثیر شایانی داشتند. این پژوهش بر آن است تا بررسی اوضاع فرهنگی ایران در دوره سامانی پرداخته و نقش این دوره را در تأسیس بنیادهای فرهنگی ایران بیابد.

جایگاه و کارکرد نخبگان کرد در دولت مرکزی ایران، تبیین مقایسه ای دوره های صفویه و قاجار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  کورش هادیان   مرتضی دهقان نژاد

یکی از مهم ترین مسائل تاریخ ایران، روابط ایلات و نخبگان مناطق مختلف کشور با دولت مرکزی است. این رساله در پی پاسخ گویی به این پرسش است که نخبگان کُرد اعم از شیعه و سنی، در دو دوره ی صفویه و قاجار تا چه جایگاهی در دولت مرکزی ارتقا یافته و کارکرد آن ها چه نسبتی با اهداف و منافع کشور و حاکمیت داشته است. نتایج پژوهش نشان می دهد در دو دوره ی مذکور، از نظر قومی، مانعی نهادینه بر سر راه ارتقای نخبگان کُرد در مراتب اداری و سیاسی دولت مرکزی ایران وجود نداشته و دولت مردان کُرد تا عالی ترین مراتب قدرت، از جمله صدارت، بالا رفته اند. در این تحقیق، رویکردهای دو دولت درباره ی اهل سُنَّت ذیل چهار عنوانِ تقابل، تکفیر، تبعیض و اعتدال دسته بندی و چنین برداشت شده که سه رویکرد نخست در دوره ی صفویه نمود بیش تری داشته و رویکرد اعتدال در دوره ی قاجار بیش از دوره ی صفوی مورد توجه دولت مرکزی قرار گرفته و در نتیجه از نظر مذهبی، حضور و ارتقای نخبگان کُرد اهل سنت در حاکمیت دوره ی قاجار، با موانع کم تری روبه رو بوده است. رویکرد تقابل محور صفویه نسبت به اهل سنت از مهم ترین موانع ارتقای نخبگان کرد سنی مذهب به شمار می رود. کارکرد نخبگان کرد در این پژوهش ذیل عنوان های چهارگانه ی دفاع از تمامیت ارضی، مدیریت بحران، اصلاح و آبادانی و روابط خارجی احصا و دسته بندی شده و یافته های تحقیق نشان می دهد که حضور و ایفای نقش نخبگان کرد محدود به عرصه ی خاصی نبوده و بخش های گوناگون سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و عمرانی را در بر می گرفته است. از قرائن تاریخی چنین استنباط می شود که برآیند نهایی کارکرد نخبگان کُرد، اعم از شیعه و سنی، در مسیر حفظ تمامیت ارضی، تأمین منافع و تحکیم هویت ملی و تعقیب اهداف دولت مرکزی ایران بوده و تعلقات و انگیزه های قومی در شکل گیری و جهت دهی کنش و کارکرد نخبگان کرد تأثیری تعیین کننده نداشته است. در گردآوری و تدوین مطالب و مستندات این تحقیق از روش اسنادی تاریخی و در مواردی نیز از تحقیقات میدانی استفاده شده است. در مجموع، نتایج تحقیق گویای آن است که در تبیین تعامل تاریخی دولت مرکزی ایران و جامعه ی کرد، تحلیل های یک سویه که متضمن ایراد اتهام جدایی طلبی یا انحصارطلبی به یکی از طرفین است، برخوردار از پشتوانه ی پژوهشی نبوده و همراهی نخبگان جامعه ی کُرد، به عنوان یکی از اقوام ایرانی با دولت مرکزی و جامعه ی ایران، واقعیتی است تاریخی و در صورت رفع برخی موانع و تمهید مقدمات، به ویژه در موضوع تعامل با اهل سنت، در شرایط امروزی نیز بیش از پیش عینیتی آشکار خواهد یافت.

مقایسه تحلیلی ـ تطبیقی وضعیت سیاسی ـ اجتماعی زنان صفویه و عثمانی از شاه عباس اول تا پایان دوره صفوی/سلطان مراد سوم تا سلطان مصطفی دوم (1135-996ه.ق/1722-1587م)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  پروانه بهاءلو   علی اکبر کجباف

زنان به عنوان بخشی از جامعه، همواره از بُعد جامعه شناختی و تاریخی و به واسطه نقش آنان در خانواده و اجتماع و همچنین آزادی فردی، ثروت و مالکیت و روابط جنسی مورد مطالعه و توجه قرار گرفته اند. توجه به خاستگاه نژادی و اجتماعی زنان سبب شده که به خصوص در تاریخنگاری عثمانی و صفویه صرفاً به زنان خانواده سلطنتی و درباری پرداخته شود و تصویری از وضعیت عمومی آنان ارائه گردد. در هر دو حکومت صفویه و عثمانی، زنان به واسطه نوع پیوند با خاندان بزرگان و سلطنتی می توانستند به ارتقاء موقعیت اجتماعی خود بپردازند در حالی که در طبقات فرودست، جابجایی موقعیت اجتماعی زنان چندان محسوس و مهم تلقی نمی شده است. اما پیوندهای نزدیک امپراتوری عثمانی به سنت های ترکی- مغولی، تأثیرات عمیق تری نسبت به تسلط پدرسالاری در شکل گیری ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی عثمانی داشته و به تَبَع، زنان در این چارچوب متأثر از قوانین یاسا و اسلامی به صورت همزمان بودند. در مقایسه میان جایگاه زنان در این دو حکومت صفویه و عثمانی، بایستی از یک طرف به اقداماتی که برای جلب نظر سلطان انجام می دادند اشاره کرد و از طرف دیگر نگرش دینی و نژادی حکومت صفویه و عثمانی به جایگاه زن و محدوده فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آنان را مورد توجه قرار داد. مصالح و منافع فردی سلاطین و بهره برداری زنان از موقعیت های سیاسی و اجتماعی که به واسطه توجه سلطان به آنان داده می شد، زمینه تغییر و تحول در چگونگی حضور آنان را در امور سیاسی و اجتماعی فراهم می ساخت. شناخت تفاوت ها و شباهت های نگرش حکومتهای عثمانی و صفوی به جایگاه زنان از جمله موضوعات قابل توجه در این پایان نامه است که بر اساس تواریخ عثمانی و صفویه مورد مطالعه قرار گرفته تا بتوان موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان را هر چند از دریچه حرمسرا و وضعیت زنانِ طبقات اشراف، شناخت و خاستگاه بسیاری از موانع و عوامل پیشرفت و بهبود وضعیت زنان در این دوره تاریخی روشن شود.

نقش سفرنامه های غربی در پیدایش نگاه شرق شناسی به ایران و پیامدهای آن (از اوایل صفوی تا اواخر عهد ناصری 1313-907)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  اسماعیل محمودی   علی اکبر کجباف

از مسائل مهم تاریخ ایران، چگونگی آشنایی ایران و غرب، رویکرد غرب به ایران و پیامدهای آن است. رویکرد شرق شناسی به عنوان رویکرد مسلط غرب در تعریف و نمایش ایران به مثابه ی «دیگری»، از پیامدهای این آشنایی است که روابط و مناسبات دوسویه را تحت الشعاع خود قرار داده است. شناخت این رویکرد، مستلزم بررسی عوامل موثر در پیدایش این رویکرد و به عبارتی وصول به این پرسش اساسی است که چه عواملی در پیدایش رویکرد شرق شناسی به ایران موثر بوده است؟ این پایان نامه به روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از مباحث گفتمان، نظریه ی شرق شناسی و نظریه ی بازنمایی، به نقش سفرنامه های غربی به عنوان یکی از عوامل اصلی پیدایش رویکرد های شرق شناسی به ایران و پیامدهای آن پرداخته است. یافته های این پژوهش بر آن است که سفرنامه های دو دوره ی صفوی و قاجار با وجود تمایزاتی در مقاصد و بیان نیات و نیز وجود نقاط مثبت در معرفی ایران و بیان پاره ایی از واقعیت های بطن جامعه ی ایران، در مجموع دانسته و نادانسته، به خاطر عواملی از جمله استقبال از این سفرنامه ها در غرب، تبدیل آن ها به مهم ترین منبع ایران شناسی شرق-شناسان و کار بست مولفه های چون تعمیم گرایی، ایستایی نگری، دیگری سازی و بزرگ نمایی خصلت های منفی، در پیدایش رویکرد شرق شناسی به ایران، نقش اساسی داشته است.یافته ی دیگر این پژوهش نشان می دهد که برآیند این رویکرد به ایران و مردم ایران، پیدایش گفتمان های غرب ستایی، غرب ستیزی و بومی گرایی و افزایش بدبینی در روابط دوسویه غرب و ایران بوده است.در مجموع، باید گفت که از آغاز آشنایی و تماس غرب با ایران که با استقرار شالوده ی تجدد در غرب همزمان بوده است، سفرنامه های غربی در بازنمایی هویت ایرانی و نمایش آن به مثابه ی «دیگری» غرب و به عبارتی در پیدایش گفتمان «شرق شناسی»، سهیم بوده است. در گردآوری و تدوین مطالب، مستندات و یافته های این تحقیق عمدتاً از روش اسنادی تاریخی و کتابخانه ای استفاده شده است.