نام پژوهشگر: غلامحسین احمدی اهنگر
ولی اله غزنوی برندق غلامحسین احمدی اهنگر
چکیده تاریخ زندگی بشر گواه آن است که سودای نیل به سعادت فردی و اجتماعی و جامعه ای به دور از کاستی، همواره ذهن عقلا را به خود مشغول ساخته است. ابونصر فارابی از پیشگامان فلسفه مدنی و طراح جامعه آرمانی در عالم اسلامی است. فارابی مدینه فاضله را در چهار چوب نظم کلی حاکم بر جهان ارزیابی می کند و هدف جامعه آرمانی را رسیدن به کمال انسانی و دستیابی به سعادت می داند. در نظر فارابی اجتماع هر قدر کاملتر باشد کمال نهایی برای انسان بهتر تحققّ می یابد و مدنیّت سبب تحقّق کمال نهایی می شود. فارابی رابطه فرد و اجتماع مدنی و همچنین انواع اجتماعات کامل و ناقص، فاضله و غیر فاضله را که رسیدن انسانها به سعادت موثر هستند، مورد بررسی قرار می دهد. شرایط خاصّ سیاسی و فکری مسلمانان در قرن چهارم هجری دلایل ظهور و پیدایش اخوان الصّفابود. زیرا زندگی سیاسی مسلمانان در قرن چهارم هجری، آشکارا دچار فساد و تباهی شده بود، سلطه دستگاه خلافت بغداد رو به انحطاط داده و متزلزل شده بود، شرایط اقتصادی و اجتماعی هر منطقه دارای شدّت و ضعف بود به نحوی که جهان اسلام به جولانگاه رقابت های هوس آلود و هرج مرج طلبی تبدیل شده بود. در چنین وضعیّتی، اخوان الصّفا با فعالیتّهای پنهانی و تمسک به رفق و مدارا در پی آگاه کردن مردم به فساد قدرت سیاسی حاکم از طریق رمز و اشاره جامعه مورد نظر و ایده آل خویش را ترسیم نمودند. در اندیشه اخوان الصّفا انسان دارای حیات جمعی است، زیرا بدون جمع قادر به تأمین نیازهای ضروری خود نمی باشد، از این رو نیازمند همبستگی اجتماعی است و تجلّی همبستگی اجتماعی در جامعه است. و مرحله تکاملی مدینه، مدینه فاضله است که رئیس فاضل بر آن حکومت می کند. کمال جویی و سعادت خواهی و عدالت طلبی انسان در اجتماع نمود پیدا می کند. نگارنده در این پژوهش بر آن است تا دیدگاه های فارابی و اخوان الصّفا را در مورد جامعه و نقش آن در تأمین سعادت بشری را مورد نقد وبررسی قرار دهد. کلمات کلیدی: جامعه، سعادت، انسان، فارابی، اخوان الصّفا
نیر فیضی غلامحسین احمدی اهنگر
چکیده افلاک و ستاره شناسی از دیر باز مورد توجه دانشمندان و ریاضی دانان مختلف بوده ، به گونه ای که فیثاغوریان در جهت تطبیق تعداد افلاک با عدد خاص مورد توجه آن ها بوده و از قداست خاص برخوردار بوده برآمدند.تا آنجا که حتی فیلسوفان هم در جریان پژوهشهای خود از آن ها بهره گرفته و مطالب در خور توجهی هم ارائه دادند فیلسوفانی نظیر ارسطو ، افلاطون ، افلوطین و غیره در این جریان صاحب نظر بودند تا اینکه سرانجام وقتی در تبیین امور بر اساس مبادی و اصول طبیعی در ماندند، پا به عرص? مابعدالطبیعه گذاشتند و از عقول و مبدأ نخستین صحبت کردند. هدف اصلی ما در جریان این پژوهش پاسخ به این سوال است که فارابی در تبیین مبادی طبیعی و مابعدالطبیعی از نظریات فیلسوفان پیشین تا چه اندازه بهره گرفته و در مورد تعداد افلاک و عقول و تأثیر و تأثر و ارتباط افلاک نسبتشان به هم و ارتباطشان با عقول و مبدأ نخستین چه ابتکارات و خلاقیت هایی داشته اند.