نام پژوهشگر: محمد امجد زبر دست
عباس احمدی محمد امجد زبر دست
در بررسی حاضر از روش مطالعهِ کیفی روایتی استفاده شده که معنای تدریس و توسعه ی آن معنا در سراسر زندگی حرفه ای معلّمان نمونه را آزموده است. معلّمان نمونه شرکت کننده در این پژوهش از میان معلّمان راه یافته به مراحل استانی و کشوری طرح معلّمان نمونه سال عملیاتی شدند. سوال های تحقیق که راهنما و اجرا کننده ی این مطالعه بودند، از این قرارند: کدام یک از مراحل توسعه ای کگان (1982- 1994) را می توان مصداق سیستم های معنا سازی فعلی یا سابق معلّمان نمونه دانست؟ در حال حاضر معلّمان نمونه و با تجربه چه معانی ای از تدریس در ذهن دارند؟ اگر این معانی دچار تغییر شده اند، فرایند تغییر معنای تدریس در سراسر زندگی کاری آن ها به چه صورت بوده است؟ آیا این فرایند تغییر به صورت توسعه ای بوده است؟ کدام یک از تأثیرات بافتی از معنا سازی معلّمان حمایت کرده و یا از آن ممانعت به عمل آورده اند؟ روش شناسی مطالعه ی حاضر بررسی روایتی در قالب پارادایم تحقیق کیفی است. با استفاده از داده های گردآوری شده از 20 نفر شرکت کننده، روایت هایی نوشته شد. هر یک از این شرکت کنندگان معلّمان نمونه سال های 1386 تا 1391 نواحی یک و دو آموزش و پرورش شهرستان سنندج بودند. دریافتیم که این معلّمان پنج معنا از تدریس در ذهن خود دارند: ایجاد تغییر در راستای بهبود اوضاع، یادگیری در بطّن اجتماع، یادگیری در طول عمر، یافتن فرصت در مواجهه با موانع و دریافت کردن و بهره مند شدن از تدریس. مطالعه ی روایتی حاضر که نگاهی گذشته نگر به حوادث سابق داشت نتوانست به سوال مربوط به فرایند تغییر در پنج معنای تدریس یا در ساختار معنا سازی پاسخ دهد. تأثیرات بافتی بر معنا سازی حرفه ای معلّم در محیط کلاسی روزانه و از دیدگاه انتظارات مدارس را مرور کرد. هم از نظر ویژگی ها و هم از نظر تناسب یا عدم تناسب با تراز توسعه ای معلّم به بررسی بافت پرداختیم. هم چنین در انتها به ارایه اشارات و کاربردهای این مطالعه برای مدل سازنده – توسعه ای کگان (1982- 1994)، آموزش بزرگ سالان و توسعه حرفه ای معلّم پرداخته ایم.